10-09-2014، 14:47
در دنیای پیچیده امروز تنها یک چیز قابل پیش بینی است و آن یک چیز، پیش بینی ناپذیر بودن همه چیز است. لازمه زندگی درست در جهانی که پیوسته درحال تغییر و تحول است، توانمندی در تفکر است.
در دنیای متلاطم و پرچالش امروز که شناسایی درست از نادرست و حقیقت از مجاز به دشواری انجام میشود، داشتن مهارت تشخیص و جداسازی آنها از یکدیگر ، یکی از رمزهای موفق زیستن است.
تفکر چیست؟
منظور از مهارت های تفکر، مجموعه مهارت های اساسی و پیشرفته ای است که بر فرایندهای ذهنی فرد تسلط دارد.
در گذشته این گونه تصور می شد که مهارت های تفکر فقط یک استعداد خاص است که بعضی از افراد دارای این استعداد و عده ای فاقد این استعداد می باشند؛ استعدادی که ارثی و خدادادی است.
امروزه کاملا این نظریه رد شده است و عقیده برآن است که این مهارت ها قابل آموزش و یادگیری هستند و ضرورت دارد که در امر تربیت ، فرصت هایی فراهم شود تا افراد بتوانند ازسنین پایین این مهارت ها را آموخته و در اثر تمرین و ممارست برآنها مسلط و ماهر شوند.
نقد چیست؟
نقد کردن یعنی پرسیدن سئوال و ارزیابی کردن. به خاطرداشته باشیم که نقادی کردن ، به معنی زیر سئوال بردن و کم ارزش جلوه دادن چیزها نیست. گاهی نقادی برای تحلیل سازنده و ایجاد درک بهتر از آنچه که اتفاق افتاده است به کار می رود. نقد یعنی نه بی دلیل چیزی را بپذیریم و نه بی دلیل آن را رد کنیم.
مهارت تفکر نقادانه چیست؟
منظور از تفکر نقادانه، تفکر منطقی است که معطوف بر این است که فرد چه تصمیمی بگیرد و چه کاری انجام دهد.
در تعریف دیگر، مهارت تفکر نقادانه اینگونه مطرح شده است: تفکر نقادانه تفکری است که در جست وجوی شواهد، دلایل و مدارک برای یک قضاوت و نتیجه گیری است و یا برای دستیابی به چنین قضاوت و نتیجه گیری خواستار دلیل، شواهد و مدارکی است.
در واقع، این مهارت از فرد می خواهد که درمورد ابعاد زندگی خود و دیگران به صورت نقادانه فکر کند، حتی در مورد تفکر خود، و بر اساس آنچه در تفکر نقادانه به آن رسیده عمل کند.
آنچه در مورد مهارت تفکر نقادانه می توان گفت آن است که : " نقاد بودن ، به اندازه تفکر ارزشمند است " .
برای تفکر نقادانه بهتراست مراحل زیر را دنبال کنید:
* به دقت به آنچه اتفاق افتاده، یا آنچه از شما خواسته شده توجه کنید.
* از جنبه های مختلف موضوع را بررسی کنید.
* بر روی آنچه که برای شما مهم و با ارزش است تمرکز کنید.
* اگر چیزی برای شما مبهم و نامشخص است، بپرسید تا برایتان مشخص شود.
* چارچوب فکری خودتان را تغییر دهید و با فکر باز به پدیده ها نگاه کنید. اسارت در چارچوب های فکری گاهی بسیار خطرناک است.
* به ارزیابی پدیده ها و اتفاق ها بپردازید. با طرح چراهای متعدد به نقد پدیده ها بپردازید.
* به دنبال دلایل، مدارک و شواهد تاییدکننده یا ردکننده پدیده ها، عقاید، احتمال ها و.... باشید.
* در تفکر انعطاف نشان بدهید. گاهی رسیدن به یک نتیجه مشخص غیرممکن و یا مشکل است و توافق بر سر یک قرارداد، راه حل نهایی است.
* پس از بررسی تمام جوانب، تصمیم بگیرید و عمل کنید.
اهمیت مهارت تفکر انتقادی
تفکر انتقادی بسیار مهم است چرا که فرد را قادرمی سازد تا اطلاعات دریافتی را ارزیابی نموده و خطرات عمل برپایه یک فرض غلط را به حداقل برساند. فقدان این استعداد ذهنی می تواند باعث صدمه، مسمومیت ذهنی، عدم پذیرش و یا خرابکاری هایی شود که ممکن است فرد را با خطرات مهلکی روبه رو سازد. همه افراد به طور ذاتی از این استعداد برخوردارند، اما آنچه که به عنوان یک مهارت زندگی ازآن یاد می شود، فراتر از شیوه معمول تفکر انتقادی که انسان را از خطرات مصون می دارد، می باشد.
تفکر انتقادی در این مفهوم، عبارت است از یک فرایند ذهنی تحلیل یا ارزیابی اطلاعات، به ویژه بیانات یا موضوعاتی که افراد به عنوان یک اصل ارائه می کنند.
تفکرانتقادی در کنار شیوه تفکر خلاق ، پیش نیاز سایر مهارت های زندگی از جمله حل مسأله، تصمیم گیری، ارتباط موثر و روابط سازنده را تشکیل می دهد. فردی که توانایی تفکر انتقادی را نداشته باشد نمی تواند راه حل های متعدد برای مسائل را ارزیابی و بهترین شیوه را انتخاب کند و لذا باشکست های متعدد روبه رو خواهد شد. در واقع تفاوت تفکر انتقادی و تفکر خلاق نیز در این است که تفکر خلاق منجر به نوآوری و خلق ایده های جدید می گردد، درحالیکه تفکر انتقادی فرد را قادرمی سازد تا ایده ها و راه حل های موجود را ارزیابی کرده و بهترین آنها را انتخاب کند.
شکل گیری مهارت تفکر انتقادی
با وجودی که اغلب افراد با این موضوع که تفکر انتقادی یک مهارت فکری مهم است موافق هستند ، اما اکثر آنها نمی دانند که چگونه می توانند این مهارت را در خودشان ایجاد کنند و یا بهبود بخشند. یک علت آن این است که تفکر انتقادی یک مهارت فوق تفکر است و نیازمند تأمل دقیق روی اصول صحیح استدلال و به کارگیری یک تلاش آگاهانه برای درونی سازی آنها و اجرای آنها درزندگی روزمره می باشد.
همان گونه که مشهود است این کار آسان نیست و تقریباً به یک دوره طولانی تمرین و ممارست نیاز دارد. آگاهی از اصولی که استدلال خوب و بد را متمایز می سازند ، برای داشتن تفکر نقاد کافی نیست.
به عنوان مثال شخص ممکن است درک کاملی از اصول بازی تنیس داشته باشد، اما در اجرا و به کار بستن این اصول در بازی واقعی شکست بخورد.
اشکال عمده دوره های آموزش تفکر انتقادی نیز آن است که اغلب تنها به ارائه نظری اصول استدلال می پردازند و از پشتوانه عملی برای چگونگی اجرای این اصول درموضوعات واقعی برخوردار نیستند.
کسب دانش و تمرین برای کسب مهارت تفکر انتقادی ، تنها زمانی به نتیجه خواهد رسید که فرد از نگرش مثبت و انگیزش کافی برای یادگیری این مهارت برخوردار باشد.
موانع تفکر انتقادی
نگرش های زیر اگرچه غیرمعمول نیستند، اما موانعی برای رسیدن به تفکر انتقادی به حساب می آیند.
* من بیشتر ترجیح می دهم دیگران به من بگویند چه کاری بکنم و چگونه انجام دهم، تا اینکه خودم بخواهم به آن برسم.
* من همان کاری را انجام می دهم که به نظرم خوب است. دوست ندارم راجع به تصمیماتم خیلی فکر کنم.
* از اینکه خودم دنبال کشف چیزی باشم متنفرم.
* از افرادی که مسائل را مبهم می گذارند و به جای اینکه پاسخ آن را بگویند آن را به بحث می کشانند، خوشم نمی آید.
* دوست ندارم مورد انتقاد واقع شوم.
* اگر خودم با چیزی موافق باشم برایم مهم نیست که چرا دیگران با آن موافق نیستند.
تقویت تفکر انتقادی
* برای تقویت تفکر انتقادی، تأمل روی دلایل باورها و اعمال ، از اهمیت به سزایی برخوردار است. فرد همچنین باید اشتیاق زیادی برای درگیر شدن در مذاکرات، اشتباه کردن احتمالی، تغییر عادات بد قبلی، و پرداختن به پیچیدگی های زبان شناختی و مفاهیم انتزاعی داشته باشد.
* برای تبدیل شدن به فردی با تفکر انتقادی، در ابتدا باید تا آنجا که ممکن است درباره همه چیز به جمع آوری اطلاعات پرداخت تا صرفاً به یک حوزه اختصاصی یا موضوعات خاص محدود نشویم. این مسأله مهم است چون نداشتن دامنه اطلاعاتی وسیع و یا بدتر از آن نداشتن قوه قضاوت صحیح، دیدگاه ما را درحین تحلیل موضوعات یا موقعیت های مختلف محدود می سازد.
* با وجودی که آگاهی هر چه بیشتر راجع به یک مسأله خاص، بد نیست اما اطلاعات جزئی در قضاوت راجع به موضوعات دیگر که محتوای متفاوتی دارند، کاملاً بی فایده و بلااستفاده خواهد بود. بنابراین بجای اینکه با پرداختن بیش از حد به جزئیات هرموضوع، زمان و نیروی فکر خود را بیهوده صرف کنید سعی کنید با بررسی اصول کلی موضوعات مختلف، به دامنه اطلاعات خود بیفزایید.
* تفکر نقاد مستلزم استفاده فعالانه از هوش، اطلاعات و توانایی ها به منظور مواجهه موثر با موقعیت های زندگی است. زمانیکه نقادانه فکر می کنیم، منتظر نمی مانیم که اتفاقی بیفتد، بلکه در فرایند رسیدن به اهداف، تصمیم گیری و تحلیل موضوع ها فعالانه درگیر می شویم.
* تفکر فعال شامل تلاش های هوشیارانه ای برای موفق شدن در حل مشکلات است. وقتی منفعلانه عمل می کنیم، در واقع اجازه داده ایم که رویدادها و وقایع دنیای اطرافمان ما را کنترل کنند یا به دیگران اجازه داده ایم که تفکر ما را مطابق میل خودشان شکل دهند، این روند در درازمدت به ضرر ماست. برای مثال اگر بخواهیم در مورد شغل آینده خود به درستی تصمیم گیری کنیم، باید فعالانه اطلاعات بیشتری به دست آوریم، احتمالات مختلف را بررسی کنیم، با افرادی که در آن حیطه تجربه دارند صحبت کنیم و سپس به تمام این عوامل "نقادانه" واکنش نشان بدهیم. بطور خلاصه تفکر نقاد مستلزم فکری فعال است و نه تفکری واکنشی و منفعل.
در طی رشد، ما با عوامل و جریاناتی مواجهه می شویم که ما را به تفکر فعالانه تشویق می کنند. از سوی دیگر تجارب زیادی نیز وجود دارند که تفکر منفعلانه را در ما تقویت می کنند. مثلاً پژوهشگران معتقدند که تماشای تلویزیون ، باعث می شود مردم به خصوص بچه ها منفعلانه فکر کنند.
در دنیای متلاطم و پرچالش امروز که شناسایی درست از نادرست و حقیقت از مجاز به دشواری انجام میشود، داشتن مهارت تشخیص و جداسازی آنها از یکدیگر ، یکی از رمزهای موفق زیستن است.
تفکر چیست؟
منظور از مهارت های تفکر، مجموعه مهارت های اساسی و پیشرفته ای است که بر فرایندهای ذهنی فرد تسلط دارد.
در گذشته این گونه تصور می شد که مهارت های تفکر فقط یک استعداد خاص است که بعضی از افراد دارای این استعداد و عده ای فاقد این استعداد می باشند؛ استعدادی که ارثی و خدادادی است.
امروزه کاملا این نظریه رد شده است و عقیده برآن است که این مهارت ها قابل آموزش و یادگیری هستند و ضرورت دارد که در امر تربیت ، فرصت هایی فراهم شود تا افراد بتوانند ازسنین پایین این مهارت ها را آموخته و در اثر تمرین و ممارست برآنها مسلط و ماهر شوند.
نقد چیست؟
نقد کردن یعنی پرسیدن سئوال و ارزیابی کردن. به خاطرداشته باشیم که نقادی کردن ، به معنی زیر سئوال بردن و کم ارزش جلوه دادن چیزها نیست. گاهی نقادی برای تحلیل سازنده و ایجاد درک بهتر از آنچه که اتفاق افتاده است به کار می رود. نقد یعنی نه بی دلیل چیزی را بپذیریم و نه بی دلیل آن را رد کنیم.
مهارت تفکر نقادانه چیست؟
منظور از تفکر نقادانه، تفکر منطقی است که معطوف بر این است که فرد چه تصمیمی بگیرد و چه کاری انجام دهد.
در تعریف دیگر، مهارت تفکر نقادانه اینگونه مطرح شده است: تفکر نقادانه تفکری است که در جست وجوی شواهد، دلایل و مدارک برای یک قضاوت و نتیجه گیری است و یا برای دستیابی به چنین قضاوت و نتیجه گیری خواستار دلیل، شواهد و مدارکی است.
در واقع، این مهارت از فرد می خواهد که درمورد ابعاد زندگی خود و دیگران به صورت نقادانه فکر کند، حتی در مورد تفکر خود، و بر اساس آنچه در تفکر نقادانه به آن رسیده عمل کند.
آنچه در مورد مهارت تفکر نقادانه می توان گفت آن است که : " نقاد بودن ، به اندازه تفکر ارزشمند است " .
برای تفکر نقادانه بهتراست مراحل زیر را دنبال کنید:
* به دقت به آنچه اتفاق افتاده، یا آنچه از شما خواسته شده توجه کنید.
* از جنبه های مختلف موضوع را بررسی کنید.
* بر روی آنچه که برای شما مهم و با ارزش است تمرکز کنید.
* اگر چیزی برای شما مبهم و نامشخص است، بپرسید تا برایتان مشخص شود.
* چارچوب فکری خودتان را تغییر دهید و با فکر باز به پدیده ها نگاه کنید. اسارت در چارچوب های فکری گاهی بسیار خطرناک است.
* به ارزیابی پدیده ها و اتفاق ها بپردازید. با طرح چراهای متعدد به نقد پدیده ها بپردازید.
* به دنبال دلایل، مدارک و شواهد تاییدکننده یا ردکننده پدیده ها، عقاید، احتمال ها و.... باشید.
* در تفکر انعطاف نشان بدهید. گاهی رسیدن به یک نتیجه مشخص غیرممکن و یا مشکل است و توافق بر سر یک قرارداد، راه حل نهایی است.
* پس از بررسی تمام جوانب، تصمیم بگیرید و عمل کنید.
اهمیت مهارت تفکر انتقادی
تفکر انتقادی بسیار مهم است چرا که فرد را قادرمی سازد تا اطلاعات دریافتی را ارزیابی نموده و خطرات عمل برپایه یک فرض غلط را به حداقل برساند. فقدان این استعداد ذهنی می تواند باعث صدمه، مسمومیت ذهنی، عدم پذیرش و یا خرابکاری هایی شود که ممکن است فرد را با خطرات مهلکی روبه رو سازد. همه افراد به طور ذاتی از این استعداد برخوردارند، اما آنچه که به عنوان یک مهارت زندگی ازآن یاد می شود، فراتر از شیوه معمول تفکر انتقادی که انسان را از خطرات مصون می دارد، می باشد.
تفکر انتقادی در این مفهوم، عبارت است از یک فرایند ذهنی تحلیل یا ارزیابی اطلاعات، به ویژه بیانات یا موضوعاتی که افراد به عنوان یک اصل ارائه می کنند.
تفکرانتقادی در کنار شیوه تفکر خلاق ، پیش نیاز سایر مهارت های زندگی از جمله حل مسأله، تصمیم گیری، ارتباط موثر و روابط سازنده را تشکیل می دهد. فردی که توانایی تفکر انتقادی را نداشته باشد نمی تواند راه حل های متعدد برای مسائل را ارزیابی و بهترین شیوه را انتخاب کند و لذا باشکست های متعدد روبه رو خواهد شد. در واقع تفاوت تفکر انتقادی و تفکر خلاق نیز در این است که تفکر خلاق منجر به نوآوری و خلق ایده های جدید می گردد، درحالیکه تفکر انتقادی فرد را قادرمی سازد تا ایده ها و راه حل های موجود را ارزیابی کرده و بهترین آنها را انتخاب کند.
شکل گیری مهارت تفکر انتقادی
با وجودی که اغلب افراد با این موضوع که تفکر انتقادی یک مهارت فکری مهم است موافق هستند ، اما اکثر آنها نمی دانند که چگونه می توانند این مهارت را در خودشان ایجاد کنند و یا بهبود بخشند. یک علت آن این است که تفکر انتقادی یک مهارت فوق تفکر است و نیازمند تأمل دقیق روی اصول صحیح استدلال و به کارگیری یک تلاش آگاهانه برای درونی سازی آنها و اجرای آنها درزندگی روزمره می باشد.
همان گونه که مشهود است این کار آسان نیست و تقریباً به یک دوره طولانی تمرین و ممارست نیاز دارد. آگاهی از اصولی که استدلال خوب و بد را متمایز می سازند ، برای داشتن تفکر نقاد کافی نیست.
به عنوان مثال شخص ممکن است درک کاملی از اصول بازی تنیس داشته باشد، اما در اجرا و به کار بستن این اصول در بازی واقعی شکست بخورد.
اشکال عمده دوره های آموزش تفکر انتقادی نیز آن است که اغلب تنها به ارائه نظری اصول استدلال می پردازند و از پشتوانه عملی برای چگونگی اجرای این اصول درموضوعات واقعی برخوردار نیستند.
کسب دانش و تمرین برای کسب مهارت تفکر انتقادی ، تنها زمانی به نتیجه خواهد رسید که فرد از نگرش مثبت و انگیزش کافی برای یادگیری این مهارت برخوردار باشد.
موانع تفکر انتقادی
نگرش های زیر اگرچه غیرمعمول نیستند، اما موانعی برای رسیدن به تفکر انتقادی به حساب می آیند.
* من بیشتر ترجیح می دهم دیگران به من بگویند چه کاری بکنم و چگونه انجام دهم، تا اینکه خودم بخواهم به آن برسم.
* من همان کاری را انجام می دهم که به نظرم خوب است. دوست ندارم راجع به تصمیماتم خیلی فکر کنم.
* از اینکه خودم دنبال کشف چیزی باشم متنفرم.
* از افرادی که مسائل را مبهم می گذارند و به جای اینکه پاسخ آن را بگویند آن را به بحث می کشانند، خوشم نمی آید.
* دوست ندارم مورد انتقاد واقع شوم.
* اگر خودم با چیزی موافق باشم برایم مهم نیست که چرا دیگران با آن موافق نیستند.
تقویت تفکر انتقادی
* برای تقویت تفکر انتقادی، تأمل روی دلایل باورها و اعمال ، از اهمیت به سزایی برخوردار است. فرد همچنین باید اشتیاق زیادی برای درگیر شدن در مذاکرات، اشتباه کردن احتمالی، تغییر عادات بد قبلی، و پرداختن به پیچیدگی های زبان شناختی و مفاهیم انتزاعی داشته باشد.
* برای تبدیل شدن به فردی با تفکر انتقادی، در ابتدا باید تا آنجا که ممکن است درباره همه چیز به جمع آوری اطلاعات پرداخت تا صرفاً به یک حوزه اختصاصی یا موضوعات خاص محدود نشویم. این مسأله مهم است چون نداشتن دامنه اطلاعاتی وسیع و یا بدتر از آن نداشتن قوه قضاوت صحیح، دیدگاه ما را درحین تحلیل موضوعات یا موقعیت های مختلف محدود می سازد.
* با وجودی که آگاهی هر چه بیشتر راجع به یک مسأله خاص، بد نیست اما اطلاعات جزئی در قضاوت راجع به موضوعات دیگر که محتوای متفاوتی دارند، کاملاً بی فایده و بلااستفاده خواهد بود. بنابراین بجای اینکه با پرداختن بیش از حد به جزئیات هرموضوع، زمان و نیروی فکر خود را بیهوده صرف کنید سعی کنید با بررسی اصول کلی موضوعات مختلف، به دامنه اطلاعات خود بیفزایید.
* تفکر نقاد مستلزم استفاده فعالانه از هوش، اطلاعات و توانایی ها به منظور مواجهه موثر با موقعیت های زندگی است. زمانیکه نقادانه فکر می کنیم، منتظر نمی مانیم که اتفاقی بیفتد، بلکه در فرایند رسیدن به اهداف، تصمیم گیری و تحلیل موضوع ها فعالانه درگیر می شویم.
* تفکر فعال شامل تلاش های هوشیارانه ای برای موفق شدن در حل مشکلات است. وقتی منفعلانه عمل می کنیم، در واقع اجازه داده ایم که رویدادها و وقایع دنیای اطرافمان ما را کنترل کنند یا به دیگران اجازه داده ایم که تفکر ما را مطابق میل خودشان شکل دهند، این روند در درازمدت به ضرر ماست. برای مثال اگر بخواهیم در مورد شغل آینده خود به درستی تصمیم گیری کنیم، باید فعالانه اطلاعات بیشتری به دست آوریم، احتمالات مختلف را بررسی کنیم، با افرادی که در آن حیطه تجربه دارند صحبت کنیم و سپس به تمام این عوامل "نقادانه" واکنش نشان بدهیم. بطور خلاصه تفکر نقاد مستلزم فکری فعال است و نه تفکری واکنشی و منفعل.
در طی رشد، ما با عوامل و جریاناتی مواجهه می شویم که ما را به تفکر فعالانه تشویق می کنند. از سوی دیگر تجارب زیادی نیز وجود دارند که تفکر منفعلانه را در ما تقویت می کنند. مثلاً پژوهشگران معتقدند که تماشای تلویزیون ، باعث می شود مردم به خصوص بچه ها منفعلانه فکر کنند.