01-09-2014، 17:41
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
عکس: امید ایرانمهر
عکس: امید ایرانمهر
علیرضا فرهمند درگذشت
تاریخ ایرانی: استاد علیرضا فرهمند، روزنامهنگار پیشکسوت و مترجم رمان ریشهها (الکس هیلی) صبح امروز (شنبه) در پی تحمل دوره سخت بیماری سرطان ریه در بیمارستان سجاد تهران گذشت.
به گزارش عصر ایران، وی که متولد سال ۱۳۱۹ بود، در سالهای پیش از انقلاب، دبیری سرویس بینالملل روزنامه کیهان را برعهده داشت.
فرهمند در سالهای پس از انقلاب در بخش نشریات تخصصی به فعالیت پرداخت و بنیانگذار و گرداننده نشریات بسیاری در این حوزه بود.
او به غیر از «ریشهها»، کتاب «ساعت نحس» را که موضوعی مشابه درباره خودبرتربینی غربیها دارد، ترجمه کرده و یکی از سه مترجم کتاب «عقاب در ماه نشست» بوده است.
فرهمند علاوه بر اشراف و تسلط کمنظیر بر فنون روزنامهنگاری، تاریخ ایران و جهان و مکاتب فلسفی، در زمینه تاریخ جهانگشایی اروپاییان غربی، از سقوط قسطنطنیه در ۱۴۵۳ میلادی تا مرگ ملکه ویکتوریا در ۱۹۹۱ میلادی تخصص ویژه داشت.
برخی از استادان روزنامهنگاری ایران از او با عنوان «مؤلف شفاهی» یاد کردهاند، اما استاد فرهمند که به شهرتگریزی نیز شناخته میشد، در این اواخر دستاورد بسیاری از تجارب و پژوهشها و نیز دیدگاههای خود را در قالب نامههایی به نزدیکان خود مکتوب کرده بود.
مینو بدیعی، از روزنامهنگاران باسابقه در صفحه فیسبوک خود درباره درگذشت استاد فرهمند نوشته است:
در آن تحریریه شلوغ و پرسروصدا در انتهای سالنی که کنارش اتاق تلکس بود، مردی آرام با سیمایی متفکر و عینک بر چشم همیشه سخت مشغول کار بود.
مردی آرام که زبان دوم یعنی انگلیسی را مانند بلبل حرف میزد و آنقدر آرامش داشت که در برابر همه هیاهوی بچههای جوان تحریریه که سر از پا نمیشناختند آرام گذر میکرد. او در سرویسی خدمت میکرد و دبیر سرویس بود که غولهای روزنامهنگاری و مترجمی دهه ۴۰ و ۵۰ تا اواسط آن برخاسته بودند، هوشنگ حسامی، عبدالله گلهداری، حبیب چینی، حسامالدین امامی، دکتر علیاصغر حاج سید جوادی و... نسل بعد آنها علی ایثاری کسمایی، مهدی سحابی و نسل بعد از انقلاب دکتر یونس شکرخواه و محمد تاجیک...
از علیرضا فرهمند میگویم که روزنامهنگاری بسیار برجسته و مترجمی بسیار قابل بود و آنگونه بر زبان انگلیسی تسلط داشت که همواره از او به عنوان یک مترجم بینالمللی بهره میبردند. اما علیرضا فرهمند بدون تردید یکی از روزنامهنگاران متواضعی بود که هرگز در پی جار و جنجال و هیاهو نبود و بدون سر و صدا به کارش ادامه میداد و مینوشت و مینوشت...
روزی در تحریریه روزنامه سخن از چاپ و انتشار کتابی بسیار ارزشمند به نام ریشهها نوشته الکس هیلی بود که در تحریریه گفته شد که مترجم آن علیرضا فرهمند است. من این کتاب را که در سه جلد بود گرفتم و آنقدر روان و با نثر سلیس فارسی ترجمه شده بود که برای یک لحظه نمیتوانستی خواندن آن را متوقف کنی... و این همه از هنر علیرضا فرهمند بود. الکس هیلی نویسنده سیاهپوست در حقیقت با نوشتن این رمان شجرهنامه خانواده خویش را که از آفریقا آمده و در مزارع پنبه در آمریکا در اوایل قرن نوزدهم به بردگی گرفته شده بودند و سپس در جنگ انفصال و نبرد بین شمال و جنوب آمریکا و لغو بردهداری و تبعیض نژادی در این سرزمین از یوغ و ستم سیاهپوستان و مزرعهداران جنوب آمریکا به در آمدهاند داستانها حکایت کرده بود...
هیلی سپس به نسلهای بعدی خانواده و اصل و نسب خویش اشاره کرده بود که همه آنها با ترجمه سحرانگیز علیرضا فرهمند در خاطره و یاد خوانندگان مینشست...
علیرضا فرهمند، روزنامهنگار شایستهای بود که در شرایط دشوار کسب خبرهای جهانی در دهههای ۴۰ و ۵۰ میلادی که اساسا منابع خبری روزنامهها منحصر به خبرگزاریهای خارجی و ترجمه اخبار آنها بود سرویس خارجه روزنامه کیهان را با قوت و قدرت بسیار هدایت میکرد.
و... چه نابخردانه مترجم و روزنامهنگاری همچون علیرضا فرهمند را از روزنامه خویش راندند و او هرگز مایوس نشد و همچنان وفادار به قلم و روزنامهنگاری به شایستگی قلم زد و نوشت... جاودانه باد قلم علیرضا فرهمند و روحش شاد...
به گزارش عصر ایران، وی که متولد سال ۱۳۱۹ بود، در سالهای پیش از انقلاب، دبیری سرویس بینالملل روزنامه کیهان را برعهده داشت.
فرهمند در سالهای پس از انقلاب در بخش نشریات تخصصی به فعالیت پرداخت و بنیانگذار و گرداننده نشریات بسیاری در این حوزه بود.
او به غیر از «ریشهها»، کتاب «ساعت نحس» را که موضوعی مشابه درباره خودبرتربینی غربیها دارد، ترجمه کرده و یکی از سه مترجم کتاب «عقاب در ماه نشست» بوده است.
فرهمند علاوه بر اشراف و تسلط کمنظیر بر فنون روزنامهنگاری، تاریخ ایران و جهان و مکاتب فلسفی، در زمینه تاریخ جهانگشایی اروپاییان غربی، از سقوط قسطنطنیه در ۱۴۵۳ میلادی تا مرگ ملکه ویکتوریا در ۱۹۹۱ میلادی تخصص ویژه داشت.
برخی از استادان روزنامهنگاری ایران از او با عنوان «مؤلف شفاهی» یاد کردهاند، اما استاد فرهمند که به شهرتگریزی نیز شناخته میشد، در این اواخر دستاورد بسیاری از تجارب و پژوهشها و نیز دیدگاههای خود را در قالب نامههایی به نزدیکان خود مکتوب کرده بود.
مینو بدیعی، از روزنامهنگاران باسابقه در صفحه فیسبوک خود درباره درگذشت استاد فرهمند نوشته است:
در آن تحریریه شلوغ و پرسروصدا در انتهای سالنی که کنارش اتاق تلکس بود، مردی آرام با سیمایی متفکر و عینک بر چشم همیشه سخت مشغول کار بود.
مردی آرام که زبان دوم یعنی انگلیسی را مانند بلبل حرف میزد و آنقدر آرامش داشت که در برابر همه هیاهوی بچههای جوان تحریریه که سر از پا نمیشناختند آرام گذر میکرد. او در سرویسی خدمت میکرد و دبیر سرویس بود که غولهای روزنامهنگاری و مترجمی دهه ۴۰ و ۵۰ تا اواسط آن برخاسته بودند، هوشنگ حسامی، عبدالله گلهداری، حبیب چینی، حسامالدین امامی، دکتر علیاصغر حاج سید جوادی و... نسل بعد آنها علی ایثاری کسمایی، مهدی سحابی و نسل بعد از انقلاب دکتر یونس شکرخواه و محمد تاجیک...
از علیرضا فرهمند میگویم که روزنامهنگاری بسیار برجسته و مترجمی بسیار قابل بود و آنگونه بر زبان انگلیسی تسلط داشت که همواره از او به عنوان یک مترجم بینالمللی بهره میبردند. اما علیرضا فرهمند بدون تردید یکی از روزنامهنگاران متواضعی بود که هرگز در پی جار و جنجال و هیاهو نبود و بدون سر و صدا به کارش ادامه میداد و مینوشت و مینوشت...
روزی در تحریریه روزنامه سخن از چاپ و انتشار کتابی بسیار ارزشمند به نام ریشهها نوشته الکس هیلی بود که در تحریریه گفته شد که مترجم آن علیرضا فرهمند است. من این کتاب را که در سه جلد بود گرفتم و آنقدر روان و با نثر سلیس فارسی ترجمه شده بود که برای یک لحظه نمیتوانستی خواندن آن را متوقف کنی... و این همه از هنر علیرضا فرهمند بود. الکس هیلی نویسنده سیاهپوست در حقیقت با نوشتن این رمان شجرهنامه خانواده خویش را که از آفریقا آمده و در مزارع پنبه در آمریکا در اوایل قرن نوزدهم به بردگی گرفته شده بودند و سپس در جنگ انفصال و نبرد بین شمال و جنوب آمریکا و لغو بردهداری و تبعیض نژادی در این سرزمین از یوغ و ستم سیاهپوستان و مزرعهداران جنوب آمریکا به در آمدهاند داستانها حکایت کرده بود...
هیلی سپس به نسلهای بعدی خانواده و اصل و نسب خویش اشاره کرده بود که همه آنها با ترجمه سحرانگیز علیرضا فرهمند در خاطره و یاد خوانندگان مینشست...
علیرضا فرهمند، روزنامهنگار شایستهای بود که در شرایط دشوار کسب خبرهای جهانی در دهههای ۴۰ و ۵۰ میلادی که اساسا منابع خبری روزنامهها منحصر به خبرگزاریهای خارجی و ترجمه اخبار آنها بود سرویس خارجه روزنامه کیهان را با قوت و قدرت بسیار هدایت میکرد.
و... چه نابخردانه مترجم و روزنامهنگاری همچون علیرضا فرهمند را از روزنامه خویش راندند و او هرگز مایوس نشد و همچنان وفادار به قلم و روزنامهنگاری به شایستگی قلم زد و نوشت... جاودانه باد قلم علیرضا فرهمند و روحش شاد...