27-08-2014، 14:46
مقدمه
معمولاً مردم وقتی با دیگران ارتباط برقرار میکنند، تمایل دارند از نظر فیزیکی، فکری یا احساسی مورد توجه قرار بگیرند. افراد هیجانی احساسات زیادی نشان میدهند و به طور کلی با احساساتشان که بیشتر هم جنبه منفی دارد، شناخته میشوند. احساسات در این افراد حکمفرما بوده و معتقدند که این روش بهترین راه تعامل با دنیا است و کاملاً در احساساتشان غرق میشوند. بدیهی است که همه ما با چنین افرادی در زندگیمان برخورد داشتهایم، خواه بهعنوان همکار، دوست، عضو خانواده یا همسایه. این افراد به قدری درگیر هیجاناتشان هستند که به زمان، فضا و نیازهای دیگران احترام نمیگذارند و همه اطرافیانشان را نگران و دچار تنش میکنند. پس وقتی با این گونه افراد مواجه میشویم، چطور باید برخورد کنیم؟ چطور عمل کنیم که مشکلات هیجانی آنها را تقویت نکنیم؟ چطور به آنها کمک کنیم بدون اینکه درگیر مشکلاتشان شویم؟ برای پاسخ به این سؤالات به توصیههای زیر توجه کنید:
گوش دهید
معمولاً گوش کردن به حرفهای فرد انرژی زیادی نمیگیرد. ممکن است او احساس تنهایی کند یا فکر کند کسی او را دوست ندارد. وقتی به او گوش کنید، احساس میکند تنها نیست. سعی کنید او را دلداری دهید. گاهی اوقات ممکن است فرد با بیان مشکلات زندگیاش برای شما، احساس راحتی و آرامش کند بنابراین با صبر به حرفهایش گوش دهید.
قضاوت نکنید
وقتی درباره فردی در ذهن خود قضاوت میکنید، کمک کردن به او برایتان دشوار میشود. شما از وضعیت او خبر ندارید. او برای این درباره خود با شما حرف میزند که معتقد است شما او را درک میکنید، بنابراین قضاوتهایی از "قبیل تو نباید..."، "تو باید... " و از این قبیل جملات مطرح نکنید. وقتی در ذهن نظر منفی دارید، این نگرش در زبان بدنی شما دیده میشود، پس با همان نگرش مثبتی که خودتان از آنها انتظار دارید، با شرایط برخورد کنید.
آرام کردن وضعیت
فرد احساساتی به دنبال فردی است که او را درک کند. اگر وضعیت او و دلیل آن را درک کنید، دلداری و تسکین دادن برایتان راحتتر است. ممکن است فرد احساساتی چیزی را که در ذهنش میگذرد به خاطر مشکلات هیجانی زیاد نتواند بیان کند، یا ممکن است به شکلی توهینآمیز آن را بیان کند. وحشت نکنید، چراکه این رفتارها نشان میدهد که به قدری آسیب دیده که نمیداند از کجا شروع کند. بنابراین سعی کنید وضعیت او را درک کنید و طوری عمل کنید که وضعیت را کنترل کنید. بهترین روش برای آرام کردن این وضعیت ابراز همدردی و نشان دادن حمایت است.
مثبت باشید
ابراز همدردی بد نیست، اما گاهی اوقات بر زندگی خود شما هم تأثیر میگذارد، بنابراین وقتی فردی را دلداری میدهید، خودتان زیاد هیجانی نشوید و سعی کنید هنگام دلداری دادن، مهربانی و ثبات خود را در ذهن با تکرار اینکه "نباید درگیر این وضعیت شوم"، حفظ کنید و با مثبت نگری کامل فرد را دلداری دهید. چون اگر شما به اندازه کافی مثبت نگر نباشید هرگز نمیتوانید نگرش فرد دیگری را مثبت کنید.
غلبه بر منفی بافی
همان طور که گفتم همیشه سعی کنید فرد را به مثبتگرایی تشویق کنید. حتی کمی مثبت بودن میتواند معجزه کند. افراد احساساتی تحت این شرایط مدام بدترین تجربههای زندگیشان را به یاد میآورند و میگویند زندگیشان کاملاً ناعادلانه بوده است. ابتدا به آنها اجازه دهید حرف بزنند، چون با بیان حرفهای دلشان آرامتر میشوند. سپس بهترین لحظات و دستاوردهای زندگیشان و نیز همه وقایع و چیزهای خوب کوچک را به یادشان بیاورید. به آنها بگویید شاید چیز بهتری در انتظارشان باشد یا در گذشته به اندازه کافی سختی کشیدهاند و اکنون وقت آن است که همهچیز درست شود. مسئله اصلی این است که امیدی در دل آنها روشن کنید تا احساساتشان را آرام کنید. حتی پس از این کارها ممکن است فرد آرام نشود، به او سر بزنید و برای قدم زدن یا صرف بستنی یا غذا او را بیرون ببرید. گاهی اوقات همین کارهای کوچک بهتر از هر حرفی عمل میکنند و برای فرد احساس تعلق و شادی و مثبت بودن به همراه میآورند.
آرامش خود را حفظ کنید
افراد احساساتی اغلب به سمت افرادی جذب میشوند که حس همدردی قویای دارند، به سادگی به شرایط واکنش نشان میدهند، و رفتار افراد دیگر به سادگی آنها را ناراحت کرده و یا عصبانی میکند. علت آن ممکن است این باشد که فرد به خاطر اینکه احساس میکند تنها کسی نیست که از شرایط رنج میبرد، احساس آرامش میکند. بنابراین ممکن است این افراد از روی عمد یا غیر عمد در حالی که "مشتهای احساسی" را به سمت شما روانه میکنند، شما را آزار دهند. در این هنگام واکنشی نشان ندهید. همه ما انسان هستیم و ممکن است نتوانیم خشممان را کنترل کنیم، اگر چنین شد سعی کنید موضوع را عوض کنید مثلاً بپرسید: "دیدی دیروز توی دانشگاه چه اتفاقی افتاد؟ " یا "میخواهم خرید کنم، دوست داری با من بیایی؟".
چه فایدهای برای شما دارد؟
سعی کنید دلیل کمک خود را پیدا کنید. کمک شما به خاطر این است که مخلصانه دوست دارید کمک کنید؟ یا برای این است که از مورد نیاز بودن احساس خوبی به شما دست میدهد؟ یا شاید موضوعی برای خبر چینی پیدا کردهاید؟ از خود علت تمایل به کمک را بپرسید تا شیوه واکنش خود را تغییر دهید. برای اینکه در تمام طول صحبت شما با آن فرد، این تنها چیزی است که شما میتوانید کنترل کنید. علاوه بر این، دانستن آن به شما کمک میکند در این شرایط مهربانتر، ثابت قدم تر و آمادهتر باشید، و بتوانید بدون اینکه عمیقاً درگیر مشکل فرد شوید، به او بهتر کمک کنید.
به حرفهای او توجه کنید
برخی معتقدند نباید حرفهای یک فرد منفی را به خود بگیرید، اما من شخصاً نظر دیگری دارم. گاهی اوقات این افراد چیزهایی میگویند که مستقیم یا غیر مستقیم به شما مربوط میشود. گاهی اوقات حرفهای سادهای مثل "به من اهمیت نمیدهی"، "مرا درک نمیکنی..." میزنند، پس باید سعی کنید به حرفهای فرد توجه کنید چراکه گاهی ممکن است از آن منظوری داشته باشد. اگر چنین است سعی کنید به او بقبولانید که وضعیتش را درک میکنید و به حرفهایش توجه میکنید، در غیر این صورت از حرفهایش چشم پوشی کنید.
واکنش نشان ندهید
گاهی اوقات به جای کمک کردن، ما صبر میکنیم که وضعیت بهخودیخود آرام شود. اگر میبینید فردی از این وضعیت رنج میبرد، منتظر وضعیت مناسب برای کمک به او نمانید، بلکه فوراً وارد عمل شوید و با تشویق دستاوردهای او و به یادآوردن خاطرات خوب، خلق او را تغییر دهید. شما باید به فرد کمک کنید شاد شود نه اینکه خودتان نیز تحت تأثیر او قرار گرفته و ناامید شوید. به حرفها یا پاسخهای تحریک کننده فرد هیجانی واکنش نشان ندهید. با مشاهده این واکنشها متوجه میشوید که فرد تحت فشار بوده و نیاز به توجه و مراقبت دارد. هرگز با سرزنش، سکوت، یا دوری از او، او را آزار ندهید، با این کار بیشتر آسیب دیده و ممکن است دچار شکست احساسی یا بیماری روانشناختی دیگری شود.
انتظار نداشته باشید و واقعیت را بپذیرید
وقتی میخواهید به شکلی مشتاقانه به این وضعیت خاتمه دهید، طبیعی است که اشتباهاتی انجام دهید. انتظار نداشته باشید که پیشنهاد شما بهعنوان حرفهای دلداری دهنده در نظر گرفته شوند، احتمال زیادی وجود دارد که در مورد منظور شما برداشت اشتباهی شود. مثلاً شما چیزی گفتید که واقعاً قصد گفتن آن را نداشتید، و یا چیزی گفتید که برداشت اشتباهی از آن انجام گرفت. در این شرایط نترسید یا واکنش افراطی نداشته باشید، فقط منظورتان را شفاف و روشن توضیح دهید و سوءتفاهم را برطرف کنید. در نهایت پس از اینکه همه این روشهای را امتحان کردید و هیچ تأثیری ندیدید، بپذیرید که دوستتان نمیخواهد ذهنیتش را تغییر دهد بنابراین او را همان طور که هست بپذیرید و به او بفهمانید که به تواناییاش در غلبه بر این وضعیت باور دارید و امیدوارید روزی بیدار شود و تغییر را آغاز کند.