امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت / خواجه حافظ شیرازی

#1
من که از آتش دل چون خم می در جوشم
مهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم
قصد جان است طمع در لب جانان کردن
تو مرا بین که در این کار به جان می‌کوشم
من کی آزاد شوم از غم دل چون هر دم
هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم
حاش لله که نیم معتقد طاعت خویش
این قدر هست که گه گه قدحی می نوشم
هست امیدم که علیرغم عدو روز جزا
فیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم
خرقه پوشی من از غایت دین داری نیست
پرده‌ای بر سر صد عیب نهان می‌پوشم
من که خواهم که ننوشم بجز از راوق خم
چه کنم گر سخن پیر مغان ننیوشم
گر از این دست زند مطرب مجلس ره عشق
شعر حافظ ببرد وقت سماع از هوشم
 سپاس شده توسط ຖēŞค๑໓
آگهی
#2
ممنون شعر های حافظ رو خیلی دوست دارم
             تو نباید کسیو مجبور کنی که بخوادت 
                  اونا خودشون باید تورو بخوان :> 


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  حافظ پژوهیِ خودمانی.
Big Grin مروری بر زندگی "خواجه‌نصیرالدین طوسی" به مناسبت روز "مهندسی"
Exclamation حافظ و مولوی در مقابل خیام
Thumbs Up توصیه‌های «مکارم‌شیرازی» به نویسندگان
Wink نشست بررسی آراء و نظرات خواجه نصیرالدین توسی
  بهترین تصحیح دیوان حافظ شیرازی کدام است؟
  مکالمه با حافظ(شعر طنز)
  تلقی فریدریش نیچه درباره حافظ
  زمین ادامه دستی است که به گندم می رسد
  عاشقانه حافظ

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان