سگ در ایران باستان به جنبههای
نمادین سگ در فرهنگ ایران باستان میپردازد. سگ یکی از حیواناتی است
که در اساطیر و ادیان برخی از جهانیان نیز مورد احترام قرار گرفته و جنبههای
نمادین یافتهاست. سگ همچنین در دین زرتشتی و میان ایرانیان باستان
ارزش و جایگاه ویژهای داشتهاست. به موجب اخبار قدیم و مورخان یونانی
چون استرابو و هرودوت و دیگران میان کاسپیها سگ از احترام و تقدس
فوقالعادهای برخوردار بوده و مقام حقوقی چون انسان داشتهاست. کاسپیها
در آغاز از اقوام غیرآریایی بودند اما عناصر آریایی نیز در میانشان ملاحظه
میشود. کاسپیها در زمان مادها دیگر قدرت چندانی نداشتند اما نفوذ
باورهای کاسپیها در زمان مادها قابل توجه است.
سگ در فرهنگ ایرانی
در همه ی داستانها و افسانههایی که دربارهٔ سگ بیان شده، این حیوان گردایه ای از نمادهای پیچیده، اما شفابخش، وفادار و راهنمایی است که شکار و مرگ را به نمایش میگذارند و با لیس زدن قدرت پاکیزهسازی خود را آشکار میسازد، گویی نگهبان مرز میان خودآگاهی و ناخودآگاهی است. او نه تنها در گذشتگان را به دنیای فروردین راهنمایی میکند بلکه از عالم ماورا خبر داشته، میانجی دنیا و آخرت است و پیوندی اساطیری با ماورا دارد.
در دین زرتشتی سگ با انسان هم رتبه است و دستورها و ویژگیهایی که به آن نسبت داده شده با ویژگیهای انسانها برابری میکند، گویی این حیوان آمیزهای از جانوران و مردمان است و حتا گفتهاند سه یک او از انسانهاست و از این جهت «سگ» خوانده شدهاست. ایرانیان باستان بر این باور بودند که«سگ با کمک خروس روح های پلید و جادوگران را هنگام شب از زمین دور میکند و سروش را یاری مینماید. دشمن اهریمن است و چون پارس میکند درد و رنج و آزار و نافرمانی را از بین میبرد.
آیین مهر
در آیین مهر سگ یار وفادار میتراست که با او به شکار میرود. در نگاره های برجستهای بزرگ باز یافته در ناحیهٔ استربورکن و هورنهایم و روکینکن در آلمان سگهای شکاری در پیرامون میترا دیده میشوند.
اسطوره آفرینش
مشی و مشیانه(آدم و حوا)هنگامی که هستی انسانی یافتند، آتش روشن کردند و گوسفندی را که اورمزد به آنها داده بود، سربریدند، پاره هایی از آن را درون آتش انداختند که در نگاه ایشان ماده ای بسیار ورجاوند بود و تکه ای را به سوی آسمان افکندند، سگی که همراه آنان بود دوید و گوشت را ربود و خورد. بر پایه ی این داستان گمان میرود یکی از برهان های پارسایی سگ در نزد زرتشتیان، همین خوراک از گوشت مقدس باشد. در داستانی دیگر مشی و مشیانه پاره ای از گوشت در آتش میافکندند و پاره ای را همچون سهم ایزدان به سوی آسمان میاندازند و تکه ی سوم را به سگ خود میدهند. میتوان انگاشت که آتش و ایزدان و سگ، هر سه از دیرباز ورجاوند به شمار میآمدند که مشی و مشیانه هر یک از سه تکه گوشت را به یکی از آنها میدهند.
در یادگارهای زرتشتی
در داستان داراب هرمزدیار از سگ پارسایی به نام زرینگوش سخن به میان آمدهاست که پاسبان کالبد کیومرث است و به تنهایی از آن کالبد نگهداری میکند چنانکه هفت امشاسپند نتوانستند از آن نگه داری کنند اما زرینگوش از دوش این کار برآمده، در زمرهٔ نگهبانان پل چینوت جا میگیرد. به باور زرتشتیان سگ از دسته موجوداتی است که از تخمه ی کیومرث به وجود آمدهاند و به انگیزه ی وجود نطفهٔ او در این جانور گوشت آن خوردنی نیست.
در بندهشن آمدهاست:«از آفریدگان مادی، سگ، نگهبان و از میان برندهٔ دروج و درد است و با چشم همهٔ ناپاکیها را از میان میبرد».
ارداویراف در سفر روحانی خود به دوزخ رسیده، نگرش میکند که «دیوان مانند سگ روان مردی را میدرند و گوشت او را به سگان میدهند، میپرسد:که این تن چه گناه کرد که این گونه مجازات میشود؟ سروش پاک و ایزد آذر به او پاسخ میدهند که این روان آن مردم بدکار است که در گیتی سگ شبانان را، از خورش بازداشت و یا زد و کشت
فرگرد سیزدهم وندیداد با ۵۶ بند دربارهٔ کیفر و مجازات قتل انواع سگها و ایذاء و آزار آنهاست. در بخش نخست از این فرگرد بیان میشود که از میان آفریدههای اهورامزدا سگ بسیار محترم است چون از پگاه دروغین تا بامداد راستین با اهریمن ستیز میکند و پاسبان آفرینش نیک است.
نقش سگ در جهان واپسین
یمه خدای مرگ دو سگ داشته که همواره او را همراهی میکردند. هَرگ سرشتین آنها ترسانیدن اهریمنان و نگه داری از ارواح بودهاست. میگویند ارواح درگذشتگان از یمه (جمشید) خواستند که سگها را برای راهنمایی و نگهبانی آنها به سرزمین مردگان بفرستد.
در استورهای ایرانی و دین زرتشتی سگ پشوپانه نگهبان پل چینوت گذرگاه میان دنیا و آخرت است. هَرگ آن جانور، این است که ارواح پاک را از آسیب اهریمن میرهاند و به ارواح پلید اجازه نمیدهد که از این پل گذر نمایند.
همچنین آمده است که هر کس در دنیا از سگ نگهداری کند و به آن غذا داده، حیوان را نیازارد، اگر چه دوزخی باشد زرین گوش همان سگی که نخستین نگهبان کالبد کیومرث بود و سپس نگهبان چینوت پل میشود، آوایی سهمگین سر میدهد چنان که دیوان از شکنجه کردن آن روان دست بر میدازند؛ اما اگر کسی در دنیا سگ را آزار دهد، زرین گوش پروانه ی گذر از پل چینوت را به او نمیدهد.
نمادین سگ در فرهنگ ایران باستان میپردازد. سگ یکی از حیواناتی است
که در اساطیر و ادیان برخی از جهانیان نیز مورد احترام قرار گرفته و جنبههای
نمادین یافتهاست. سگ همچنین در دین زرتشتی و میان ایرانیان باستان
ارزش و جایگاه ویژهای داشتهاست. به موجب اخبار قدیم و مورخان یونانی
چون استرابو و هرودوت و دیگران میان کاسپیها سگ از احترام و تقدس
فوقالعادهای برخوردار بوده و مقام حقوقی چون انسان داشتهاست. کاسپیها
در آغاز از اقوام غیرآریایی بودند اما عناصر آریایی نیز در میانشان ملاحظه
میشود. کاسپیها در زمان مادها دیگر قدرت چندانی نداشتند اما نفوذ
باورهای کاسپیها در زمان مادها قابل توجه است.
سگ در فرهنگ ایرانی
در همه ی داستانها و افسانههایی که دربارهٔ سگ بیان شده، این حیوان گردایه ای از نمادهای پیچیده، اما شفابخش، وفادار و راهنمایی است که شکار و مرگ را به نمایش میگذارند و با لیس زدن قدرت پاکیزهسازی خود را آشکار میسازد، گویی نگهبان مرز میان خودآگاهی و ناخودآگاهی است. او نه تنها در گذشتگان را به دنیای فروردین راهنمایی میکند بلکه از عالم ماورا خبر داشته، میانجی دنیا و آخرت است و پیوندی اساطیری با ماورا دارد.
در دین زرتشتی سگ با انسان هم رتبه است و دستورها و ویژگیهایی که به آن نسبت داده شده با ویژگیهای انسانها برابری میکند، گویی این حیوان آمیزهای از جانوران و مردمان است و حتا گفتهاند سه یک او از انسانهاست و از این جهت «سگ» خوانده شدهاست. ایرانیان باستان بر این باور بودند که«سگ با کمک خروس روح های پلید و جادوگران را هنگام شب از زمین دور میکند و سروش را یاری مینماید. دشمن اهریمن است و چون پارس میکند درد و رنج و آزار و نافرمانی را از بین میبرد.
آیین مهر
در آیین مهر سگ یار وفادار میتراست که با او به شکار میرود. در نگاره های برجستهای بزرگ باز یافته در ناحیهٔ استربورکن و هورنهایم و روکینکن در آلمان سگهای شکاری در پیرامون میترا دیده میشوند.
اسطوره آفرینش
مشی و مشیانه(آدم و حوا)هنگامی که هستی انسانی یافتند، آتش روشن کردند و گوسفندی را که اورمزد به آنها داده بود، سربریدند، پاره هایی از آن را درون آتش انداختند که در نگاه ایشان ماده ای بسیار ورجاوند بود و تکه ای را به سوی آسمان افکندند، سگی که همراه آنان بود دوید و گوشت را ربود و خورد. بر پایه ی این داستان گمان میرود یکی از برهان های پارسایی سگ در نزد زرتشتیان، همین خوراک از گوشت مقدس باشد. در داستانی دیگر مشی و مشیانه پاره ای از گوشت در آتش میافکندند و پاره ای را همچون سهم ایزدان به سوی آسمان میاندازند و تکه ی سوم را به سگ خود میدهند. میتوان انگاشت که آتش و ایزدان و سگ، هر سه از دیرباز ورجاوند به شمار میآمدند که مشی و مشیانه هر یک از سه تکه گوشت را به یکی از آنها میدهند.
در یادگارهای زرتشتی
در داستان داراب هرمزدیار از سگ پارسایی به نام زرینگوش سخن به میان آمدهاست که پاسبان کالبد کیومرث است و به تنهایی از آن کالبد نگهداری میکند چنانکه هفت امشاسپند نتوانستند از آن نگه داری کنند اما زرینگوش از دوش این کار برآمده، در زمرهٔ نگهبانان پل چینوت جا میگیرد. به باور زرتشتیان سگ از دسته موجوداتی است که از تخمه ی کیومرث به وجود آمدهاند و به انگیزه ی وجود نطفهٔ او در این جانور گوشت آن خوردنی نیست.
در بندهشن آمدهاست:«از آفریدگان مادی، سگ، نگهبان و از میان برندهٔ دروج و درد است و با چشم همهٔ ناپاکیها را از میان میبرد».
ارداویراف در سفر روحانی خود به دوزخ رسیده، نگرش میکند که «دیوان مانند سگ روان مردی را میدرند و گوشت او را به سگان میدهند، میپرسد:که این تن چه گناه کرد که این گونه مجازات میشود؟ سروش پاک و ایزد آذر به او پاسخ میدهند که این روان آن مردم بدکار است که در گیتی سگ شبانان را، از خورش بازداشت و یا زد و کشت
فرگرد سیزدهم وندیداد با ۵۶ بند دربارهٔ کیفر و مجازات قتل انواع سگها و ایذاء و آزار آنهاست. در بخش نخست از این فرگرد بیان میشود که از میان آفریدههای اهورامزدا سگ بسیار محترم است چون از پگاه دروغین تا بامداد راستین با اهریمن ستیز میکند و پاسبان آفرینش نیک است.
نقش سگ در جهان واپسین
یمه خدای مرگ دو سگ داشته که همواره او را همراهی میکردند. هَرگ سرشتین آنها ترسانیدن اهریمنان و نگه داری از ارواح بودهاست. میگویند ارواح درگذشتگان از یمه (جمشید) خواستند که سگها را برای راهنمایی و نگهبانی آنها به سرزمین مردگان بفرستد.
در استورهای ایرانی و دین زرتشتی سگ پشوپانه نگهبان پل چینوت گذرگاه میان دنیا و آخرت است. هَرگ آن جانور، این است که ارواح پاک را از آسیب اهریمن میرهاند و به ارواح پلید اجازه نمیدهد که از این پل گذر نمایند.
همچنین آمده است که هر کس در دنیا از سگ نگهداری کند و به آن غذا داده، حیوان را نیازارد، اگر چه دوزخی باشد زرین گوش همان سگی که نخستین نگهبان کالبد کیومرث بود و سپس نگهبان چینوت پل میشود، آوایی سهمگین سر میدهد چنان که دیوان از شکنجه کردن آن روان دست بر میدازند؛ اما اگر کسی در دنیا سگ را آزار دهد، زرین گوش پروانه ی گذر از پل چینوت را به او نمیدهد.