19-08-2014، 19:31
در دنیای فوتبال که جنبه های مالی بسرعت رنگ پیراهن یک بازیکن را تغییر می دهد، ماندگاری طولانی مدت در یک تیم باشگاهی و وفاداری به پیراهن باشگاه و هواداران اتفاق نادری است.
در میان خیل باشگاه های مختلف فوتبال در سطح دنیا به زحمت می توان بازیکنانی را یافت که فوتبال خود را در یک باشگاه آغاز کرده باشند، با همان باشگاه ادامه داده باشند و در نهایت با همان باشگاه با دنیای فوتبال خداحافظی کرده باشند . در مرتبه پایین تر بازیکنانی را می توان پیدا کرد که پس از ملحق شدن به باشگاهی از یک باشگاه دیگر همان جا ماندگار شده اند و دیگر رنگ پیراهن خود را تغییر نداده اند. این بازیکنان بتدریج نه فقط براساس توانایی های فنی که به دلیل ارج و قرب قائل شدن برای تیم تبدیل به اسطوره هایی می شوند که به مرور زمان حتی سمبل و نشان همان باشگاه لقب می گیرند.
احترامی که این دست از بازیکنان نزد هواداران دارند بسیار بالاست و حساب آنها از دیگر هم تیمی هایشان کاملا جداست. بالاخره بازیکنی که سال ها یک جا ماندگار است، تفاوت هایی اساسی با بازیکنانی دارد که هرچند وقت یک بار تیم خود را تغییر می دهند. صد البته راز این ماندگاری طولانی در یک باشگاه جنبه های مالی نیست، چه بسا بازیکنانی که در فوتبال دنیا و حتی ایران با وجود دریافت پیشنهادهای مالی چشمگیر و نجومی حاضر به ترک باشگاه نشدند و براساس معیارهای ارزشی همچون وفاداری، از خیر پیشنهادهای هنگفت گذشتند، اما حضور طولانی مدت یک بازیکن در تیم باشگاهی فقط برای خود او دستاورد به همراه ندارد.
وفاداری طولانی مدت و قابل توجه یک بازیکن به تیم باشگاهی را از جهات گوناگون می توان بررسی کرد.
ابعاد فراباشگاهی
اسطوره های باوفای دنیای فوتبال تاثیراتی فراتر از ابعاد فنی روی تیم های باشگاهی خود دارند. آنها می توانند از جهات مختلف بر اجتماع تاثیرات مثبت بگذارند.
خاویر زانتی که در اینترمیلان به اسطوره ای بی بدیل تبدیل شد یا فرانچسکو توتی که هم اکنون سمبل باشگاه رم شناخته می شود، سرآمد بازیکنانی هستند که با ماندگاری در یک باشگاه از لحاظ اجتماعی ـ و نه فقط ورزشی ـ تاثیرگذار شدند. وفاداری مثال زدنی این دو بر پیراهن باشگاه از آنها چنان اسطوره های محبوبی ساخت که سرآمد و الگوی بسیاری از افراد جامعه شدند. تاثیرات مثبت اسطوره هایی از این دست بر جامعه را می توان حداقل از لحاظ کارهای عام المنفعه مورد بررسی قرار داد. این اسطوره ها با کمک اعتبار، شهرت و محبوبیت خود ـ که حاصل همان وفاداری به پیراهن باشگاه بود ـ تبلیغات گسترده ای برای کارهای عام المنفعه انجام می دادند و خود نیز در مراسم نیکوکارانه همواره حضوری ثابت داشتند.
حضور این چهره های محبوب در فعالیت هایی نظیر کمک به نیازمندان باعث جذب بیشتر عامه مردم به سوی این دست فعالیت ها می شود و خواهد شد. حضور توتی در مراسمی عام المنفعه ـ که برای جمع آوری پول ترتیب داده شده بود ـ باعث شد جمعیت بسیار زیادی به این مراسم بیایند. این سمبل باشگاه رم چند موسسه خیریه دارد که تمام آنها را با کمک همین شهرتش می گرداند. همین نقش را گیگز در منچستر یونایتد دارد. او به کرات در مراسم خیریه شرکت می کند و علاوه بر آن در بلایای طبیعی جنوب شرق آسیا که در ویتنام و ژاپن اتفاق افتاد یکی از بانیان جمع آوری کمک های مردمی بود. شاید بزرگ ترین تاثیر ماندگاری ستاره ها در یک تیم باشگاهی همین کارهای خیریه و استفاده از شهرت و اعتبار برای جذب بیشتر مردم به این دست کارها باشد.
بازتاب رفتار یک اسطوره در جامعه
تاثیرات ستاره های باوفا بر اجتماع را نمی توان فقط در فعالیت های عام المنفعه و جمع آوری پول برای نیازمندان خلاصه کرد.
حضور این دست از بازیکنان در برنامه های تبلیغاتی همچون همایش های مبارزه با ایدز و مسائلی مرتبط با همین موضوع از دیگر تاثیرات بسیار مثبت یک بازیکن وفادار است، مثل همان کاری که استیون جرارد کاپیتان لیورپولی ها می کند.
اگر وفاداری بازیکن نسبت به پیراهن یک باشگاه و افزایش محبوبیت او به همین دلیل اتفاق نمی افتاد این تاثیرات اجتماعی اصلا وجود نداشت یا در مراتبی بسیار پایین تر اتفاق می افتاد.
اما رادنور جامعه شناس انگلیسی در مقاله ای با عنوان «ستاره های مشهور و تاثیرات اجتماعی آنها» این گونه نوشته است: «رفتار ستاره های مشهور اغلب در جامعه بازتاب می یابد. ممکن است رفتار یک فرد مشهور در راستای موضوعاتی باشد که بازتاب آن در جامعه بسیار مثبت است. شهرت اجتماعی این فرد هر چقدر بیشتر باشد بازتاب اعمال او ـ اعم از خوب و بد ـ در جامعه به همان میزان بیشتر است. حال که این بازتاب را درک می کنیم و می بینیم، پس بهتر است از شهرت این افراد در زمینه های موثر و مفید برای جامعه استفاده کنیم.»
اشاعه فرهنگ
بازیکنان وفادار به یک باشگاه کم کم به بخشی از فرهنگ همان باشگاه تبدیل می شوند و در سطحی بالاتر در ورزش و حتی جامعه پیام آور فرهنگ صحیح می شوند. طبیعی است که ارزش های اخلاقی همچون وفاداری مهم ترین جنبه فرهنگی ای است که این دست از بازیکنان باعث و بانی آن می شوند، اما می توان میزان تاثیرگذاری آنها در فرهنگ را بسط داد و به مسائل دیگری هم پرداخت. پائولو مالدینی در بازه ای به تبلیغ در زمینه ترویج فرهنگ کتابخوانی مشغول شده بود. او حتی با حضور در جمع کودکان مدرسه ای برای آنها کتاب می خواند. این اسطوره وفادار باشگاه میلان خود یک کتاب خوان حرفه ای است. البته این که یک فوتبالیست به نماد فرهنگی تبدیل شود، اتفاقی بسیار نادر است.
سوددهی یک بازیکن باوفا
از تاثیرات اجتماعی اسطوره های ماندگار که بگذریم به تاثیرات اقتصادی این دست از بازیکنان می رسیم. ستاره های فوتبال حتی اگر به پیراهن یک تیم تعهد نداشته باشند و هر فصل تیم خود را عوض کنند، باز هم از لحاظ تبلیغاتی برای باشگاه های خود مثمرثمر هستند، چه برسد به بازیکنانی که تمام عمر فوتبالی خود را در یک باشگاه سپری کرده اند.
اینجا باز هم همه چیز به اعتبار و محبوبیت آنها بستگی دارد، اعتبار و محبوبیتی که حاصل دست رد زدن به سینه باشگاه های خواهان و گذراندن کل عمر فوتبالی در یک باشگاه است. این وفادارهای محبوب که حالا دیگر برند محسوب می شوند، بر میزان فروش محصولات و کالاهای باشگاه بسیار کمک می کنند. پیراهن این بازیکنان یا محصولاتی که عکس آنها بر آن نقش بسته، بسیار فروش می کند و باعث می شود سود بیشتری به حساب باشگاه واریز شود. درآمدزایی این دست از بازیکنان از دایره باشگاه خارج است و به جامعه هم می رسد. این برندهای پرسود اسوه وفاداری، تعهد و البته اخلاق مداری هستند و باید هم خواهان زیادی در بازارهای مختلف داشته باشند.
نسلی که تمام می شود
وفاداری به پیراهن یک باشگاه فقط برای خود بازیکن احترام و ارج و قرب نمی آورد. این موضوع و پیامدهایش می تواند در اجتماع هم تاثیرگذار باشد. با وجود ارزش های متعدد ماندگاری در یک باشگاه باز هم بازار تعویض باشگاه و تغییر رنگ پیراهن بسیار داغ است و شاید به همین دلیل، گاهی اوقات بی اخلاقی در ورزش و بخصوص فوتبال باب می شود زیرا یک اسطوره باوفا با توجه به میزان محبوبیت و اعتباری که نزد هواداران دارد هرگز به خود اجازه نمی دهد عمل و رفتار خارج از عرفی از خود نشان بدهد، زیرا خوب می داند این موضوع محبوبیت او را بسیار کم می کند.
با این حال با خداحافظی خاویر زانتی و رایان گیگز از فوتبال و رسیدن بازیکنانی نظیر فرانچسکو به خط پایان فوتبال، نسل این دست از بازیکنان تقریبا تمام شده و به جای آنها بازیکنانی به دنیای فوتبال وارد شده اند که هدفی جز کسب درآمد بیشتر ندارند. همان قدر که وفاداری اسطوره ها بر اجتماع تاثیرگذاری مثبت داشت، اشتهای سیری ناپذیر برخی دیگر از ستاره ها برای کسب درآمد و شهرت بیشتر در دنیای فوتبال و تغییر رنگ پیراهن باشگاه می تواند تاثیر منفی بگذارد تا روی دیگر سکه نمایان شود.
هیلدا حسینیخواه / گروه ورزش
نقش ستاره های وفادار در کمرنگ کردن حاکمیت پول
ارتباط فوتبالیست ها با جامعه در حال کم شدن است. شاید هم جامعه در پی شنیدن برخی آمار و ارقام مثل ریز مبالغ قرارداد بازیکنان، دیگر باورهای گذشته را نسبت به مجوعه فعالیت های بازیکنان از دست داده است. در چنین فضایی ستاره های وفادار می توانند در کمرنگ کردن حاکمیت پول در بین بازیکنان باشگاهی نقش بسزایی داشته باشند.
قاسم پناهگر، کارشناس فوتبال درباره این تاثیرات می گوید: جامعه فوتبال تحت تاثیر جهان بینی مادی است و بیشتر فعالیت ها به این سمت و سوست. فوتبالیست فکر می کند در این هیاهو و زندگی دشوار به لحاظ اقتصادی، راهی که برای مانده، درآمد بیشتر از تیمی است که غیر از جنبه مادی تعهد دیگری به آن ندارد.
این کارشناس فوتبال به آسیب های اخلاقی این نوع نگاه اشاره می کند و ادامه می دهد: وقتی ستاره های فوتبال به ازای پول بیشتر، تیم ها را ترک می کنند، این کار به منزله حاکمیت مطلق پول در ورزش می شود و پیامدهای منفی آن سست شدن اعتقادهای نوجوانان و جوانان در زمینه های متعدد آموزشی است. به این معنا که دیگر برای آنها تعهدی نسبت به آنچه انجام داده شده است، وجود ندارد و با نخستین پیشنهاد تیم خود را ترک می کنند.
در سال های اخیر نظیر این مسائل را بارها در تیم های مختلف دیده ایم و بازیکنان بدون حمایت از تیم های مادر و سازنده توسط سازمان های مرتبط از این قبیل تیم ها جدا شده و به تیم های پولدار پیوستند.
پناهگر درباره مشکلات اقتصادی جامعه و تاثیر آن در تصمیم گیری های این عده می گوید: درست است که بازیکنان باید به آینده فکر کنند و جامعه امروز ایران با گذشته تفاوت دارد اما اشباع زدگی در این موارد خطرات و آسیب های فراوانی دارد. جامعه فوتبال نباید آنچنان غرق در مسائل مادی شود که اصول اخلاقی در ورزش را فراموش کند.
پیشکسوت فوتبال ایران در مصداق حرف های خود از مرحوم منصور امیر آصفی، بازیکن دهه های ۳۰ و ۴۰ فوتبال ایران نام می برد و ادامه می دهد: مرحوم امیرآصفی جام ملت های ۱۹۵۸ آسیا را به سبب وفاداری به تیم باشگاهی اش از دست داد. در آن سال به ایشان گفتند در صورت تغییر تیمش و انتقال از کیان به تاج به عضویت تیم ملی درمی آید اما او هرگز چنین اقدامی نکرد و بازی های ملت های آسیا را از دست داد. من خودم پرورش یافته مکتب کیان بودم.
تیم ما پیراهن و گرمکن را با پول اعضای تیم تهیه می کرد و پیشنهادهای مالی آن موقع می توانست بازیکنان را وسوسه کند اما چهره هایی مانند امیرآصفی هرگز خود را گرفتار زرق و برق فوتبال نکردند.
پناهگر در ادامه صحبت هایش گریزی به فوتبال دنیا می زند و از بازیکنانی مانند توتی، استیون جرارد و لمپارد به عنوان نمادهای فوتبال باشگاه های خود نام می برد. او می گوید: بسیاری از بازیکنان دنیا نماد، هویت و بخشی از گنجینه های همان باشگاه به شمار می روند. البته در فوتبال دنیا برای این قبیل بازیکنان در حین و بعد از دوران فوتبال شان برنامه ریزی می کنند. فروش پیراهن باشگاه با تصاویر بازیکنان یا کارهای اقتصادی دیگر نمادهای باشگاه را برای هواداران آنها
دوست داشتنی تر می کند و آنها را بیشتر به میان مردم می برد.
کارشناس فوتبال ایران یادآور می شود: این قبیل برنامه ها ارتباط جامعه با فوتبالیست ها را محکم تر می کند، به نحوی که بازیکن با وجود پیشنهادهای متعدد باز هم قلبش برای تیم باشگاهی اش می تپد، چون به نوعی عواطف او با احساسات قلبی هواداران گره خورده است.
پناهگر به این پرسش که آیا فوتبال از وجود این نسل بازیکنان تهی می شود یا نه؟ چنین پاسخ می دهد: باید راهکارهای متناسب با نیازهای اجتماعی فوتبالیست ها شناخته شود تا وفاداری که یک الگوی فرهنگی و اخلاقی است و ارتباط مستقیم با جامعه دارد، در سطح ورزشکاران حفظ شود. نباید مادیات برهمه زمینه ها چیره شود و این وظیفه کارگزاران بخش های مهم تصمیم گیرنده است که به ستیز با نمادهای دروغین و اشاعه فرهنگ وفاداری بپردازند. این خط مشی ها را مسئولان تعیین می کنند و رسانه ها در فرهنگ سازی و معرفی نمادهای وفاداری نقش بسزایی دارند.