13-08-2014، 16:26
با تاسیس قاجاریه، تحولی در موقعیت سیاسی و اجتماعی علما و روحانیان شیعه ایران در جهت افزایش نسبی اعتبار و نفوذ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنان در جامعه به وجود آمد.
نفوذ اجتماعی علما در میان توده مردم كه همواره با خطر بالقوه برانگیختن قیام های مردمی به رهبری علما بر ضد ظلم و ستم حكومت استبدادی همراه بود، عامل مهمی بود كه استبداد و ظلم و ستم حكومت به مردم را تا اندازه یی محدود و تعدیل می كرد
اوضاع سیاسی ایران عصر قاجار
به خصوص عدم کارآیی سیاستمداران ایرانی در پیروی و ایجاد یک خط و مشی سیاسی مشخص هم خود و هم مملکت ایران و ایرانیان را سرگردان کرده بودند
هر چند بخشی از نفوذ اجتماعی و موقعیت روحانیت شیعه در ایران عصر قاجاریه تداوم موقعیت و نفوذ سیاسی اجتماعی به وجود آمده در آستانه تشكیل حكومت قاجاریه و نخستین مراحل تكوین و پویش این سلسله بویژه در مقایسه با موقعیت متزلزل علما در سال های فترت میان انقراض سلسله شیعی مذهب صفویه تا برآمدن حكومت قاجار، عامل مهمی بود كه به افزایش نسبی نفوذ روحانیت در جامعه ایران انجامید. خاندان قاجار برای كسب مشروعیت دینی و مقبولیت اجتماعی در جامعه مذهبی ایران به جلب حمایت علما نیازمند بود. نیاز سلطنت به برخورداری از حمایت روحانیت بویژه در هنگام جنگ های ایران و روسیه افزایش یافت. نیاز نهاد سلطنت به برخورداری از حمایت علما یكی از علل مهمی بود كه افزایش اعتبار موقعیت علما را به دنبال داشت. پیروزی علمای اصولی به رهبری آیت الله محمدباقر بهبهانی بر اخباریان و پایان سیطره علمای اخباری كه با انكار تقسیم امت اسلامی به دو بخش مجتهد و مقلد، وظایف و اختیارات عملی علما را محدود می كردند، زمینه مناسبی را برای افزایش نفوذ اجتماعی علمای شیعی اصولی در میان توده مذهبی جامعه فراهم ساخت.
نفوذ اجتماعی علما در میان توده مردم كه همواره با خطر بالقوه برانگیختن قیام های مردمی به رهبری علما بر ضد ظلم و ستم حكومت استبدادی همراه بود، عامل مهمی بود كه استبداد و ظلم و ستم حكومت به مردم را تا اندازه یی محدود و تعدیل می كرد.
حكومت قاجاریه در رویارویی خود با علمای دینی مخالف حكومت با یك چالش اساسی روبرو بود، نه می توانست در برابر نفوذ اجتماعی علمای مخالف حكومت كه با منافع حكومت مغایرت داشت بی تفاوت باشد و هم اینكه هر گونه واكنش و اقدام حكومت برای محدود كردن و تضعیف نفوذ اجتماعی علما می توانست واكنش متقابل علما در جهت افزایش مخالفت با حكومت را به دنبال داشته باشد.
نفوذ اجتماعی علما در میان توده مردم كه همواره با خطر بالقوه برانگیختن قیام های مردمی به رهبری علما بر ضد ظلم و ستم حكومت استبدادی همراه بود، عامل مهمی بود كه استبداد و ظلم و ستم حكومت به مردم را تا اندازه یی محدود و تعدیل می كرد
هر گاه نهاد سلطنت توفیقی در نزدیكی به جمعی از علما و جلب همكاری آنان به دست نمی آورد، ناگزیر با بسنده كردن به همكاری و حمایت علما و روحانیان درباری و تقویت آنان و اتخاذ سیاست كاهش اختیارات و در صورت لزوم سركوب علما و روحانیانی كه از همكاری با حكومت و پشتیبانی از مقاصد آنان رویگردان بودند یا به مخالفت برمی خاستند، می كوشید تا از كاركردها و پیامدهای مخاطره آمیز نفوذ اجتماعی علما و روحانیون مخالف ظلم و ستم كارگزاران حكومتی در میان توده مردم بكاهند. محدود ساختن اختیارات و نظارت روحانیون در زمینه های امور قضایی، زیارتگاه ها و موقوفات و تلاش برای انحصار غالب مناصب و منابع و قدرت زا و ثروت زای دینی به روحانیون وابسته به حكومت و دربار، برخی از سیاست ها و اقداماتی بود كه حكومت قاجاریه بر ضد روحانیان مخالف حكومت به كار گرفت.
اوضاع سیاسی ایران عصر قاجار
ایران عصر قاجار از نظر اوضاع سیاسی چه سیاست داخلی و چه خارجی احوالی آشفته داشت به خصوص که دولتهای بیگانه هر یک در پی به دست آوردن منافعی برای خود بودند. دولتمردان ایران وضع خود را بطور مشخص نمیدانستند بلکه همواره در تردید به سر میبردند. چنانکه میبینیم در مبارزات خود علیه بابیه با روحانیون همسو بودند امیرکبیر که صدارت وقت را بر عهده داشت، از یک طرف بابیت را مخالفتی برای اصلاحاتی که آغاز کرده بود میدانست و از یک طرف در اختلافات داخلی مؤثر و ایجاد تفرقه مینمود .
سیاستهای داخلی دولت برای از بین بردن این اعتقاد کاملا مشخص بود اما سیاستهای داخلی و خارجی در ابتدای تشکیل دولت، در زمینهسازی و ایجاد فرقهی بابیت بیتأثیر نبوده است.
به خصوص عدم کارآیی سیاستمداران ایرانی در پیروی و ایجاد یک خط و مشی سیاسی مشخص هم خود و هم مملکت ایران و ایرانیان را سرگردان کرده بودند.
زمان به قدرت رسیدن آقا محمدخان، ایران، همچنان دستخوش مبارزهی مقتدرانهی بزرگ ایل قاجار با این شورشها بوده است. اما، از زمان فتحعلی شاه که وی با توجه به ضعف قدرت خود، سعی در تمرکز قدرت داشت و کمتر به خارج از مرزها توجه میکرد و یا اصلا توجهی نمیکرد. علاوه بر آن دورهی اوجگیری قدرتهای اروپایی و روسیه بر سر مستعمرات بوده است.
جنگهای ایران و روسیه، نیز به آشفتگی اوضاع کمک میکرد. و رقابتهای انگلیس و فرانسه را افزایش میداد .
به خصوص عدم کارآیی سیاستمداران ایرانی در پیروی و ایجاد یک خط و مشی سیاسی مشخص هم خود و هم مملکت ایران و ایرانیان را سرگردان کرده بودند
در زمان حکومت محمد شاه ایران تحت نفوذ قدرتهای روس و انگلیس واقع شدو نیز سلطنت ناصرالدین شاه را باید اوج استبداد فردی قاجاریه به حساب آورد. در طول مدت سلطنت محمدشاه و ناصرالدین شاه چندین شورش در نقاط مختلف ایران روی داد از جمله، فتنهی سالار در خراسان که این آشفتگی دوازده سال به طول انجامید مسأله هرات از سوی دیگر، غائله عبیدالله کرد از سوی دیگر. این شورشها کماکان سرکوب شد اما، یا دوباره جان میگرفتند یا این که به شکلی دیگر خود را نشان میدادند.
در کل میتوان گفت: قاجاریه از طریق پیروزی بر سلسلهی زندیه سازمان دولتی بازماندهی افشاریان و صفویان را به ارث برده بود.