12-08-2014، 18:17
نیمه اول قرن نوزدهم برای تاریخ ایران دوران محنتزا و پر تجربهای است. دورهای كه طی آن كشور علاوه بر چند جنگ خارجی سخت و سنگین، شاهد شورشهای داخلی متعددی هم بود كه پشت همه این شورشها به نوعی استعمار انگلیس قرار داشت.
متاسفانه در بسیاری از منابع مكتوب، عنوان حركت مسلحانه آقاخان همانگونه كه در پیشتر هم آمد، «قیام» عنوان میكنند در حالی كه یك قیام دارای ساختارها، عوامل و پیامدهای مختلفی است كه در هیچ یك از چند شورش آقاخان نمیتوان آن را یافت
متاسفانه در بسیاری از منابع مكتوب، عنوان حركت مسلحانه آقاخان همانگونه كه در پیشتر هم آمد، «قیام» عنوان میكنند در حالی كه یك قیام دارای ساختارها، عوامل و پیامدهای مختلفی است كه در هیچ یك از چند شورش آقاخان نمیتوان آن را یافت
انگلیسیها تا زمان جنگ دوم هرات در سال 1856 كه منجر به شكست ارتش ایران از ارتش انگلیس شد و پس از امضای معاهده 1857 پاریس كه پیامد آن جدایی قسمتهایی از خراسان بزرگ، سیستان و بلوچستان از ایران بود، از همه شورشهای داخلی حمایت میكردند.
عمدهترین دلیل حمایت انگلیسیها از این شورشها را میتوان در تضعیف نظام داخلی ایران دانست تا برای امپراتوری انگلیس كه شبه قاره و خلیج فارس را در اختیار داشت؛ خطری وجود نداشته باشد. این شورشها كه از دوره فتحعلیشاه قاجار شروع شده بود به صورتهای گوناگون ادامه یافت كه بزرگترین و خطرناكترین آن شورش بابیه بود كه نیمی از مملكت را در خود فرو برد. انگلیسیها برای دست زدن به این شورشها كه بدون شك در منابع خود آنها به عنوان قیام!! (یعنی درخواستی حقطلبانه) یاد میشود؛ انواع و اقسام حمایتهای سیاسی و نظامی را به عمل میآوردند. یكی از شورشها كه ریشه در اختلافات داخلی داشت و از زمان تاسیس سلسله قاجار به وجود آمده بود، شورش اسماعیلیه یا همان آقاخان محلاتی بود.
در مورد بنیادهای این شورش خونین كه قسمتهای شرقی و مركزی كشور را در خود فرو برد؛ دلایل متعددی بر شمردهاند كه به جز تحریك خارجی به نظر میرسد بقیه آنها بهانهای بیش نباشد. حضور اسماعیلیه در بخشهای مركزی كشور بعد از سركوبی شدید آنها در دوره مغول و سپس تقیه آنها در دوره صفویه كه با گرویدن وسیع مردم ایران به مذهب اثنی عشری همراه بود؛ اولین جرقههای جنگ مذهبی را میان این دو گروه كه هر دو شیعه هم بودند؛ زد. تغییر دین بسیاری از اسماعیلیان به دوازده امامی و مهمتر از همه قدرتمندتر شدن آنها، بر رهبران اسماعیلیه بسیار گران آمده و همواره درگیریهای دینی میان آنها رواج داشت.
ویژگی مهم اسماعیلیان مانند بسیاری دیگر از گروههای قومی و مذهبی در كشور، ارتباطات گسترده آنها و در نتیجه هماهنگ بودن آنها بود كه این مساله بخصوص در هنگامه حمله آقامحمدخان قاجار به كرمان و نبرد وی با لطفعلی خان زند، خود را نشان داد. در پی حمایت رئیس اسماعیلیه از شاه زندیه؛ روابط میان وی و دربار قاجار برای مدتها تیره بود تا اینكه در زمان فتحعلیشاه روابط سلطان و امام از سرگرفته شد. شاه قاجار بعد از مرگ ابوالحسن جانشین و فرزند او خلیلالله را گرامی داشت، تا از محبت و پشتیبانی روحانیت، اعم از شیعه و سنی برخوردار باشد. بهرغم پشتیبانیهای فتحعلیشاه، خلیلالله در درگیری با پیروان فرقه اثنی عشری شهر كشته شد.1 آقاخان عنوانی است كه فتحعلیشاه به حسنعلیشاه چهل و ششمین امام اسماعیلی ایران داد و پس از آن نیز این عنوان در این مذهب تاكنون مانده است.
متاسفانه در بسیاری از منابع مكتوب، عنوان حركت مسلحانه آقاخان همانگونه كه در پیشتر هم آمد، «قیام» عنوان میكنند در حالی كه یك قیام دارای ساختارها، عوامل و پیامدهای مختلفی است كه در هیچ یك از چند شورش آقاخان نمیتوان آن را یافت
فتحعلیشاه برای جبران این واقعه، فرزند خلیلالله، حسنعلیشاه محلاتی كه بعدها عنوان «آقاخان» را یافت مورد پشتیبانی و حمایت قرار داد و یكی از دختران خود را به او به زنی داد و 23 هزار تومان برای هزینه عروسی آنان پرداخت و حكومت ایالت «قم و محلات» را كه زمانی از آن اجدادش بود به او واگذاركرد. امام اسماعیلی زندگی را با آسودگی در محلات آغاز میكرد و پیروان خود را مسلح و آماده نگه میداشت. 2
مرگ فتحعلیشاه كه با حفظ روابط مختلف موفق شده بود قدرت دولت مركزی را تا اندازه بسیاری ـ بهرغم 2 جنگ خانمانسوز با روسها ـ حفظ كند و روابط خود را با كانونهای محلی قدرت نیز ادامه دهد، موجب بروز تحولاتی چند در عرصه داخلی و سیاسی كشور شد كه شاید مهمترین آن، خارج شدن دستهای توانا و كهنهكار سیاسی مانند خانواده قائم مقام فراهانی باشد كه آخرین وزیر با تدبیر آنها نیز به دستور محمدشاه جانشین فتحعلیشاه كشته شد. روند سیاسی جدید در كشور با حمله ارتش ایران جهت اعاده حاكمیت خود بر شهر هرات، موجبات دخالت انگلیسیها را فراهم آورد و نخستین جنگ ایران و انگلیس در همین زمان روی داد. عقبنشینی ارتش ایران از هرات همزمان شد با شورشهای متعدد در دوره 14 ساله سلطنت محمدشاه قاجار كه برای سركوب آن ایران دچار هزینه مالی و معنوی بسیاری شد و كشور را در یك ركود كامل فرو برد.
دلایل شورش آقاخان
مورخان بر آن هستند تا اختلافات داخلی را دلیل اصلی شورش آقاخان برشمرده و از اینرو همواره بر نوع رفتار نامناسب حاجی میرزا آقاسی وزیر محمدشاه تاكید میكنند. در مورد دلایل این شورش میتوان دلایل عمده دیگری هم برشمرد كه به سادگی نمیتوان از آن گذشت. اعتقاد و باور به این موضوع كه اختلافات میان میرزا آقاسی و آقاخان عامل شورش وی بوده و تحریكات وزیر بانفوذ شاه عامل این وقایع میباشد، نظریه تسلط همه جانبه آقاسی بر محمدشاه را كه برخی از مورخان بر آن صحه گذاشتهاند، زیر سوال میبرد. چگونه ممكن است حاكم یك منطقه انتخاب شود ولی وزیری چون حاجی میرزا آقاسی در آن حضور و نفوذ نداشته باشد!
آقاخان، از همان ابتدای رسیدن به حكومت محلات و قم از فرصت پیش آمده استفاده كرد و با تدارك گسترده، كانونهای همراه خود را به خصوص در كرمان گسترش داد. این كانونهای قدرت كه عبارت بود از همكیشان اسماعیلی وی، با وجود آنكه در اقلیت بودند دست به شورش زدند كه بسادگی هم شكست خوردند و این خود میرساند كه آنها در عِدّه بسیار اندك بودهاند اما در ساز و برگ و تجهیزات از جای دیگری تامین میشدهاند.
حس انتقامجویی كه در آقاخان جوان وجود داشت به همراه انگیزههای ناشی از قدرت ـ چنانكه بعد از خروج از ایران موفق شد این قدرت را با حمایتهای همه جانبه انگلیسیها گسترش داده و لقب سر را هم از آن خود كند ـ در وهله نخست مهمترین عامل این شورش به شمار میرود. اصرار بر شورش و اقدام مسلحانه علیه دولت مركزی كه خود به دلیل ازدواج با خانواده حاكم؛ دخیل در قدرت بود، نیز عامل مهمی در غیرموجه بودن تحریك دولتیها به شمار میرود كما اینكه پس از شورش اول، محمدشاه او را بخشید و به حكومت محلات فرستاد، اما انگیزه شورش علیه دولت آن اندازه قوی بود كه او را در چندین نوبت وارد اقدام مسلحانه كرد.
دلیل دیگر این شورش را كه نمیتوان چشم از آن برگرفت، باید در تحریكات مقامات انگلیسی جستجو كرد. اینكه آقاخان در هنگام محاصره هرات توسط ارتش ایران، شورش خود را در كرمان شروع كرد، دلیلی بر این مهم است. كما اینكه میتوان بر این دلیل عوامل دیگری را هم مترتب دانست و آن نیز حمایتهای همه جانبه انگلیسیها از آقاخان پس از خروج وی از ایران است، كه بر هیچكس پوشیده نیست. 3 خدمات بیشائبه آقاخان به انگلیسیها را میتوان در كتاب معروف وی «عبرتافزا» به خوبی ملاحظه كرد كه چگونه از خدمت كردن به انگلیسیها ابراز خوشنودی میكند.
شورشهای چند گانه
متاسفانه در بسیاری از منابع مكتوب، عنوان حركت مسلحانه آقاخان همانگونه كه در پیشتر هم آمد، «قیام» عنوان میكنند در حالی كه یك قیام دارای ساختارها، عوامل و پیامدهای مختلفی است كه در هیچ یك از چند شورش آقاخان نمیتوان آن را یافت. معمولاً قیام را تودههای مردم شروع میكنند و رهبری آن را فردی خارج از قدرت بر عهده دارد، در حالی كه در این واقعه، شورش را یكی از افراد حكومتی به قصد انتقام و قدرت شروع كرده و مردم را برای حمایت از خود تحریك میكند.
آقاخان در مجموع 2بار سر به شورش برداشت و در هر دوبار هم شكست خورد و پس از شكست آخر، وقتی دید شورش راه به جایی نخواهد برد، ناچار به ترك ایران شد. حامد الگار در مورد شورش اول وی مینویسد: در زمان صدارت قائم مقام در زمان محمدشاه، حكومت كرمان و بلوچستان نیز به او اعطا میشود. دو سال در این سمت بود تا اینكه حاج میرزا آقاسی كه از تمایل شدید آقاخان برای صدارت عظمی اطلاع داشت و به او به چشم رقیب مینگریست، به نحوی زشت و توهینآمیز او را از كار بركنار میكند و به تهران احضار میكند. آقاخان كه از حكومت كرمان معزول شده بود نخست در بم متحصن شد، ولی بعد به شفاعت فریدون میرزا(حاكم فارس) بخشیده شد، به شرط آنكه به محلات برود و عزلت گزیند؛ به این نحو اولین شورش آقاخان پایان یافت.4
الگار هم در مورد قدرتطلبی آقاخان نظر تایید دارد و نمیتواند این ویژگی وی را رد كند. بویژه كه وی با خاندان حاكم قاجاری نسبت فامیلی داشت و خود را در مورد صدراعظمی محقتر میدانست. انگیزههای شورش آن اندازه در وی قوی بود كه بخشش شاه و قول قرارهایی را كه با وی گذاشته بود هم فراموش كرد، ابتدا زن و فرزند خود را به بهانه حج از ایران خارج كرد و به عتبات فرستاد و پس از آن مهیای موج دوم شورش شد.
متاسفانه در بسیاری از منابع مكتوب، عنوان حركت مسلحانه آقاخان همانگونه كه در پیشتر هم آمد، «قیام» عنوان میكنند در حالی كه یك قیام دارای ساختارها، عوامل و پیامدهای مختلفی است كه در هیچ یك از چند شورش آقاخان نمیتوان آن را یافت
او ظاهرا مشغول تهیه اسباب سفر حج شد ولی در خفا وسایل و تجهیزات فراوان برای مقابله با دولت و اعلام استقلال را تهیه میكرد؛ از جمله 500 راس اسب عربی از گوشه و كنار ایران خرید و با ملازمان و برادران در رجب 1255هجری قمری به طرف كرمان به راه افتاد و برای تسهیل كار خود، نامهای جعل كرد از قول شاه كه «ما آقاخان را به حكومت كرمان و بلوچستان تعیین كردهایم و لازم است كه مردم از او فرمان برند اما روز دیگر اخبار صحیح شیوع یافت و كارگزاران دولت به فكر اخذ و قید آقاخان افتادند.»5 اینكه آقاخان پس از شورش اول این همه امكانات مالی را از كجا آورده كه دست به تجهیز نیروها و تهیه تداركات شورش شود، سوالی است كه باید پاسخ آن را در اسناد انگلیسی جستجو كرد.
دربار قاجار به سرعت دستوری به فضلعلیخان قرهباغی (حاكم كرمان)، در جلوگیری از آقاخان صادر كرد. آقاخان 14 ماه با قوای دولتی جنگید و به جنگ با فضلعلیخان، حاكم كرمان و برادرش اسفندیار پرداخت و آنها را شكست داد و خود بسوی «بردسیر» پیش رفت. اسفندیارخان در این جنگ كشته شد. فضلعلیخان كه از كشته شدن برادر خود خشمگین بود، حمله سهمناكی به بردسیر كرد. آقاخان و پیروانش گریختند وعده زیادی نیز دستگیر شدند. 6
تقدیر چنین خواسته بود كه او دیگر نتواند در سرزمین اجدادی خود بماند حتی تجهیزات فراوان و قورخانه زیادی كه انگلیسیها در بندرعباس جهت وی فراهم آورده بودند كاری از پیش نبرد و حسنعلی شاه برای بار آخر در حدود نرماشیر كرمان از قوای دولتی شكست خورد. به این ترتیب دومین شورش كرمان كه 14 ماه توجه حكومت محمدشاه را به خود جلب كرده بود، خاموش شد. آقاخان بعد از آن از راه كویر لوت به قندهار و بلوچستان رفت و به سپاهیان انگلیسی پیوست و به همراهی آنان با بلوچها كه تسلط انگلیسیها را برنمیتافتند به جنگ پرداخت.7 شورش آقاخان به این ترتیب تمام شد، اما این شورش مناطق مركزی ایران بخصوص كرمان را كه وضعیت مناسبی نداشت، حداقل از نظر اقتصادی بیثباتتر كرد. رها شدن دربار قاجار از این شورش سهمگین و فرار آقاخان از ایران باعث شد تا اسماعیلیان نزاری برای دههها در آرامش به سر ببرند.