05-08-2014، 20:31
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://fakoor.net/wp-content/uploads/2010/03/amedeo_modigliani-2a97c-f8a96-225x300.jpg
آمادئو کلمنته مودیلیانی Amedeo Clemente Modigliani هنرمند ایتالیایی (۱۸۸۴/۱۲/۷ – ۱۹۲۰/۲۴/۱), که در دو رشتهٔ نقاشی و مجسمه سازی کار میکرد , بیشتر دوران کاری خود را در فرانسه گذراند. مودیلیانی متولد شهر لیورنو در شمال غربی ایتالیا بود و تحصیلات هنری خود را در ایتالیا , قبل از رفتن به پاریس در سال ۱۹۰۶ , آغاز کرد. با وجود اینکه او تحت تاثیر دوستان هنرمندش , نوع خاصی از فعالیتهای هنری, و هنر اولیه بود اما اثاری منحصر به فرد و مخصوص به طرز فکر خود را داشت. او در پاریس از مرض سل مننژیتی که نتیجهٔ فقر , کار بیش از حد و افراط در مصرف الکل و مواد مخدر بود , در سن ۳۵ سالگی درگذشت.
دوره جوانی
آمادئو مودیلیانی در یک خانوادهٔ یهودی در شهر لیورنو در توسکان متولد شد. در اواخر قرن ۱۹ لیورنو هنوز شهر جدیدی به حساب میآمد. لیورنویی که مودیلیانی میشناخت شلوغ ترین مرکز تجاری متمرکز دریانوردی و کشتی سازی بود , اما تاریخ باستانی این شهر گویای این است که پناگاهی بوده برای افرادی که به خاطر اعتقادات مذهبی شان مورد ازار و اذیت بودهاند. جد مادری او سلیمان گارسین یک یهودی بود که در قرن ۱۸ به عنوان فراری مذهبی به لیورنو مهاجرت کرد.
مودیلیانی چهارمین فرزند فلامینو مودیلیانی و همسرش یوجنیا گارسین بود. پدرش صراف بود , ولی بعد از اینکه ورشکسته شد آنها در فقر شدیدی زندگی میکردند. در حقیقت تولد او خانواده را از نابودی حتمی نجات داد زیرا طبق قانون قدیمی طلبکاران نمیتوانستند خوابگاه یک زن باردار یا مادر و فرزند تازه متولد شده اش را تصرف کنند. هنگامی که مامور اجرا وارد شد وقت زایمان یوجینا بود , خانواده با ارزش ترین داراییهای خود را با انتساب به او حفظ کردند.
مودیلیانی ارتباط نزدیک خاصی با مادرش , که تا سن ۱۰ سالگی در خانه به او درس میداد, داشت. او بعد از یک حملهٔ ورم ریه در سن ۱۱ سالگی با مشکلات مزاجی درگیر بود و بعدهها دچار تب حصبهای نیز شد. او وقتی که تقریبا ۱۶ ساله بود دوباره دچار ورم ریه شد و این وقتی بود که دچار سل که جانش را گرفت , شد. هر بار مادر او بود که با مراقبتهای بسیار شدید او را از این مرحله نجات میداد. بعد از اینکه مودیلیانی از دومین ورم ریه بهبودی یافت مادرش او را به سفر جنوب ایتالیا برد: ناپلی , کاپری , رم و املفی.. سپس بازگشت به شمال به فلورانس و ونیز. مادرش به طرق مختلف در پیگیری استعدادهای او برای انتخاب هنر به عنوان شغل حرفه ای, کمک بزرگی بود. وقتی که او ۱۱ سال داست مادرش در یادداشتهای روزانهٔ خود نوشت : شخصیت کودک هنوز اینقدر فرم نیافتهاست که من نمیتوانم بگویم در مورد آن چه فکر میکنم. او مانند یک کودک لوس رفتار میکند اما چیزی از هوش کم ندارد. ما باید منتظر بمانیم و ببینیم درون این شفیره چیست. شاید یک هنرمند
دوران تحصیل
مودیلیانی به عنوان کسی که خیلی زود نقاشی را شروع کرده شناخته شدهاست . مادرش با وجود اینکه معتقد بود هنر اموزی بر سایر درسهای او تاثیر خواهد گذاشت, به اشتیاق مودیلیانی جوان در این زمینه بهای زیادی میداد. در ۱۴ سالگی در حالی که دچار تب حصبهای بود , جارو جنجالی که بخاطر علاقهٔ شدیدش برای دیدن نقاشیهای Palazzo Pitti و گالری Uffizi , به راه انداخت.از انجایی که موزهٔ محلی لیورنو خانهٔ تعداد کمی از اثار اساتید بزرگ دوران رنسانس بود , قصههایی که او در مورد اثار بزرگی که در فلورانس نگه داری میشد او را وسوسه میکرد , و این باعث غم بزرگی برای او بود که فکر میکرد با این مریضی هیچ وقت نمیتواند این اثار را شخصا ببیند. مادرش به او قول داده بود به محض اینکه حالش خوب شود او را به فلورانس خواهد برد. او نه تنها به قولش عمل کرد بلکه قبول کرد که او را نزد بهترین نقاش لیورنو Guglielmo Micheli نام نویسی کند.
مادلیانی از سال ۱۸۹۸ تا ۱۹۰۰ در مدرسهٔ هنری Micheli مشغول بود. در اینجا اولین کارهای هنری او در فضایی مملو از مطالعه و تمرین شکل و سبک هنر ایتالیا در قرن ۱۹ , شکل گرفت. در کارهای اولیه او در پاریس , اثر این نوع طراحی و آموختههایش در مورد هنر در دوران رنسانس دیده میشود.
مودیلیانی در دورتان کار با Micheli استعداد خوبی نشان میداد , و فقط وقتی که دچار سل شد دست از کار کشید. در سال ۱۹۰۱ , در حالیکه در رم بود , به کارهای Domenico Morelli, نقاش کتب مقدس و متون ادبی علاقمند شد. او به حد زیادی از Morelli تاثیر پذیرفته بود (در حالی که این نقاش به عنوان الهام برای گروهی به نام Macchiaioli بود که مخالف قواعد مشخص شدهٔ مدرسهای برای نقاشی بودند و بیشتر به طبیعت هنر معتقد بودند– macchia به معنای لکه). این جنبش هنری کوچک و محلی بیشتر برای مخالفت با شیوهٔ نقاشی آکادمیک هنرمندان برژوا بوجود آمد. ارتباط او با این گروه از طریق اولین استادش یعنی Guglielmo Micheli بود. Micheliنه تنها خودش عضو این گروه بود بلکه شاگرد Giovanni Fattori معروف , بنیانگزار جنبش Micheli’ بود.
کارهای او آنقدر روزمره و به سبک رایج آن زمان بود که مادلیانی جوان ترجیح داد تا با نادیده گرفتن شیفتگی استادش به نقاشی مناظر , مثل امپرسیونیسمهای فرانسوی, برضد او عکس العمل نشان دهد. Micheli دانش اموزانش را تشویق میکرد تا در فضای بیرون (en plein air) نقاشی بکشند , اما مادلیانی اشتیاق واقعی برای این شیوه از نقاشی را نداشت. با اینکه در بعضی از کافهها نقاشی میکرد اما نقاشی درون عمارت , خصوصا کارگاه خود را ترجیح میداد. حتی زمانی که مجبور بود نقاشی مناظر را بکشد (که ۳ اثر موجود است) الگویش بیشتر مانند کوبیسمهای اولیه, شبیه کارهای سزان بود تا کارهای استادش Macchiaioli.
او زمانی که شاگرد Micheli بود روی نقاشی مناظر, پیکر نگاری, تصاویراشیا بی جان و برهنگی تمرین میکرد. دانش آموزان او به خاطر میآورند که او در طراحی پیکر برهنه استعداد خاصی داشت , و ضاهرا این نتیجهٔ تحصیلات آکادمیک یک نوجوان نبود : هنگامی که مشغول طراحی پیکر برهنه نبود مشغول اغوای خدمتکار خانه بود
با وجود دوری او از شیوهٔ Macchiaioli , مادلیانی به استادش علاقه داشت و او را superman خطاب میکرد. این اسم خودمانی نشان میداد که او نه تنها در هنر خود زبردست است بلکه بیشتر اوقات هم عادت داشت از کتاب «چنین گفت زرتشت» اثر نیچه نقل قول کند. Fattoriغالبا از کارگاه او بازدید میکرد و خلاقیت این شاگرد جوان را میستایید.
در ۱۹۰۲ او در پی علاقهٔ شدیدش به هنر در دانشکده هنرهای زیبایی (Accademia di Belle Arti) در مدرسهٔ ازاد نقاشی پیکرههای عریان Scuola Libera di Nudo)) در فلورانس نام نویسی کرد. یک سال بعد در حالیکه هنوز از سل رنج میبرد به ونیز رفت و این بار در موسسهٔ هنرهای زیبایی (Istituto di Belle Arti) ثبت نام کرد. او در ونیز برای اولین بار ح.ش.ی.ش مصرف کرد و به جای درس خواندن بیشتر وقتش را در محلههای بدنام سپری میکرد. تاثیر این شیوهٔ زندگی بر روی سبک هنری او قابل حدس است , هرچند این گونه انتخابها ناشی از شورجوانی یا عیاشی کلیشهای نبود و رفتاری است که از هنرمندان خرده آن دوران انتظار میرفت و عقاید او در مورد زندگی بیانگر علاقهٔ او به فلسفهٔ نیچهاست.
او از دوران نوجوانی تحت تاثیر ادبیات فلسفی بود که معلم سرخانه اش یعنی پدربزگ مادری اش اسحاق گارسین در اختیار او میگذاشت و با کارهای نویسندگانی چون نیچه , چارلز بودلیر, کارداکسی, ایزادورا لوچین دوکاس معروف به Comte de Lautréamont و….. که باعث شد او به این عقیده برسد که راه رسیدن به حقیقت خلاقیت پیروی از بی قاعدگی و بی نظمی است. نامهای که او در ۱۹۰۱ در کاپری نوشته نشان دهندهٔ این است که او بسیار تحت تاثیر نیچهاست. در این نامه او به دوستش Oscar Ghiglia نصیحت کرده که : همه چیز را مقدس بدار که آگاهی تو را متعالی خواهد کرد.. و در طلب آن باش که این عقاید پربرکت را در خویش زنده و همیشگی کنی.. زیرا که میتوانند آگاهی تو را به نهایت قدرت خلاقیت برسانند
البته کارهای Lautréamont هم در این دوره به همین اندازه بر او تاثیر گذار بوده و شعرهای مالدرو. Les Chants de Maldoro هستهٔ نسل پاریسی و سورئالیست مادلیانی شد و این کتاب هم کتاب مورد علاقهٔ مادلیانی بود و آن را از بر داشت. مشخصهٔ اشعار Lautréamont استفاده از عناصر جالب و تخیلات ازار دهندهاست. این حقیقت که مادلیانی در نوجوانی بسیار به این شعر علاقمند بوده نشانگر پرورش سلیقهٔ اوست. بودلیر و داننزیو هم با زیباییهای پست و القای این بینش از طریق نقاشیهای سمبلیک هنرمندان را به خود جذب کردند ” این را مادلیانی , وقتی که مادرش او را بعد از بهبودش از سل به کاپری برده بود, برای Oscar Ghiglia نوشته. این نامهها در رشد عقاید و پرورش ذهن مادلیانی بسیار موثر بود زیراGhiglia هفت سال از او بزرگتر بود و این طور به نظر میرسد که او به مادلیانی جوان محدود بودن سطح فکری اش را گوش زد میکرده. مثل سایر نوجوانان مادلیانی به معاشرت با بزرگترها علاقه نشان میداد و Ghiglia با توجه مشفقانهٔ خود و از طریق نامههای مداوم (که موجود هستند) در تمام مراحل بلوغ مادلیانی در کنارش بود.
‘ دوست عزیزم , من مینویسم تا خودم بر تو نمایان سازم و خودم را نیز به خودم ثابت کنم.. من قربانی نیروی عظیمی هستم که میخروشد و سپس متلاشی میشود… یک برژوا به من گفت – توهین کرد – که خودم یا حداقل مغزم بسیار تنبل است و این برای من خوب بود. بهتر است من این گونه اخطارها را برای بیداری دوست بدارم.. اما ایشان نه میتوانند ما را بفهمند و نه زندگی را…’
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://fakoor.net/wp-content/uploads/2010/03/Amedeo_Modigliani_Photo-233x300.jpg
پاریس
در ۱۹۰۶ مودیلیانی به پاریس ,مرکز سبکهای هنری, رفت. در حقیقت حضور او در مرکز فعالیتهای فعالیتهای هنری همزمان با ورود دو تن از کسانی بود که آثارشان در دنیا ماندگار است : : Gino Severini و Juan Gris. او در Le Bateau-Lavoir که بیشتر هنرمندان فقیر Montmartre در ان بودند ساکن شد و یک کارگاه هم در Rue Caulaincourt برای خود اجاره کرد. گرچه مشخصهٔ اقامتگاه او در Montmartre فقر بود , خود مادلیانی از همان ابتدا خودش را به عنوان یکی از فرزندان خانوادهای که منتظر بودند تا رفاه مالی شان را دوباره باز یابند میدانست : در کمدش لباسهای شیکی داشت البته نه از روی خودنمایی , و کارگاهی که برای خود کرایه کرده بود متناسب شخصی بود با سلیقهای عالی در تزئینات باشکوه مجلل دوران رنسانس. او خیلی زود سعی کرد تا ظاهر بو همیانها (کسانی که درزندگی یا کارخودبه رسم و قانون دیگران کاری ندارد) را به خود بگیرد اما , حتی در شلوار کبریتی قهوهای اش , در شال قرمز و کلاه بزرگ سیاهش هم مثل کسی ظاهر میشد که در منطقهٔ فقیرنشین سکونت دارد و زندگی سختی را میگذراند. وقتی که او تازه به پاریس رسیده بود برای مادرش نامه مینوشت , طرح بدنهای برهنه را در مدرسهٔ Colarossi میکشید و در مصرف مشروب اعتدال داشت. کسانی که او را میشناسند معتقدند در آن دوران کم حرف و غیر اجتماعی بود. نکتهٔ قابل ملاحظه در دیدارش با پیکاسو این بود که مادلیانی درمورد او که در ان زمان لباس کار مارکدار خود را پوشیده بود گفت : اینکه این مرد یک نابغهاست عذری برای سر و وضع ژولیدهٔ او نمیشود. بعد از یک سال زندگی در پاریس رفتار و شهرت او به شکل چشمگیری تغییر یافت. او از یک هنرآموز شیک به یک شاهزادهٔ ولگرد تبدیل شده بود. شاعر و روزنامه نگار Louis Latourette که قبلا از کارگاه مجلل او بازدید کرده بود , متوجه تغییر فاحش در انجا شد , آثار دوران رنسانس از دیوارها برداشته شده بود و همه چیز وضع آشفتهای داشت و در این زمان مادلیانی معتاد به الکل و مواد بود که بر وضع کارگاهش هم تاثیر گذاشته بود. رفتار او او در این دوره پرتوی روشنی بر پیشرفت سبک هنری او بود و در این میان کارگاه اش قربانی نفرت وی از سبک اموزش هنر ,که در دوران زندگی اش مشخص است , شد.او نه تنها تمام نشانههای فرهنگ برژوازی اش را از کارگاهش برداشت بلکه تصمیم گرفت بسیاری از کارهای اولیه اش را از بین ببرد. او در مورد این حرکت غیر طبیعی به یکی از همسایهٔ شگفت زده اش گفت : اسباب بازیهای بچگانه , وقتی یک بورژوای کثیف بودم ساختمشان.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://fakoor.net/wp-content/uploads/2010/03/modigliani12.jpg
انگیزهٔ این نفرت از گذشتهٔ خود اثر یک دوره تفکرات عمیق است. این نوع تمایلات خود – ویران گرانه ممکن است از اثرات بیماری سل و دانستن (یا فکر کردن) به مرگ زودهنگام هم بوده باشد. در محل اقامت او خیلیها همین طرز فکر را داشتند و واکنش همه این بود که باید از زندگی تا وقتی که هست لذت برد و در خود ویرانی افراط ورزید. شاید برای مادلیانی این رفتار به خاطر معروف نبودنش باشد. گفته میشود که او با دو هنرمند الکلی دیگر مثل Utrillo و Soutine معاشرت داشت تا در میان همکارانش اعتبار پیدا کند. رفتار مادلیانی در این فضایی که او را احاطه کرده بود بسیار مشخص است. روابط عاشقانهٔ پی در پی , مصرف بیش از حد مشروب و حشیش. بعضی وقتها که مست بود لخت در جمعیت میرقصید. او نمونهٔ بارز یک هنرمند بدشانس است و مثل ون گوگ بعد از مرگش معروف شد.
در ۱۹۰۲ , در مرحلهٔ رشد زندگی حرفهای مادلیانی , بانظرات Andre Salmon که مصرف مواد مخدر و مشروبات را تشویق کرده بود و با پیدایش سبک مادلیانی و موفقیت آن , خیلیها تلاش کردند تا با استفاده از مواد و شیوهٔ زندگی مادلیانی از او تقلید کنند. Salmon – اشتباها – ادعا کرد در حقیقت مادلیانی وقتی مست نیست یک هنرمند با کارهایی بی روح است :… از روزی که او خودش را در نوع خاصی از عیاشی محسور کرد , ناگاه نوری که هنر او را تغییر داد , بر او تابید. از آن روز به بعد او تبدیل به هنرمندی شد که باید جزو اساتید زندهٔ هنر به حساب آید بعد از چنین ادعاهایی بسیاری از هنرمندانی که این نوع بینش و تکنیکهایی در کارشان نداشتند , نتوانستند آثار خاصی را خلق کنند. در حقیقت , تاریخ نویسان هنر , معتقدند که مادلیانی اگر در عیاشی افراط نمیکرد , میتوانست به مراحل عالی و بالاتر هنری برسد. ما فقط میتوانیم تصور کنیم او او چه موفقیتی بدست میآورد اگر خود- ویرانی را کنار میگذاشت.
در سالهای ابتدایی حضورش در پاریس , در محیطی مطلاطم کار میکرد و مدام طرح میزد.روزی صدها نقاشی میکشید. هرچند بسیاری از کارهای او گم شده یا در پی جا به جاییهای مداوم از بین رفته , و یا به معشوقههایی داده شده که آنها را نگه نداشتهاند. مادلیانی ابتدا تحت تاثیر آثار Henri de Toulouse-Lautrec بود , ولی در طی سالهای ۱۹۰۷ او شیفتهٔ کارهای Paul Cézanne. سرانجام او سبک مخصوص به خودش را بوجود اورد که به سختی قابل طبقه بندی کنار کارهای سایر هنرمندان است. او در ۱۹۱۰در ۲۶ سالگی اولین عشق زندگی اش , Anna Akhmatova شاعر روسی , را دید. کارگاه انها در یک ساختمان بود و با اینکه آنا ۲۱ ساله تازه ازدواج کرده بود ,رابطهٔ آنها شکل گرفت.او با قد بلند و موهای تیره (مثل موهای مادلیانی) , پوستی کمرنگ و چشمهایی خاکستری با رگههای سبز مادلیانی شد و این زوج مجذوب هم شدند هرچند که آنا بعد از یکسال به شوهر خویش بازگشت.
مجسمهسازی
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://fakoor.net/wp-content/uploads/2010/03/207px-Modiglianihead1911-103x300.jpg
نمونه ای از مجسمه های مودیلیانی
در ۱۹۰۹ مادلیانی مریض و خسته از شیوهٔ زندگی اش به خانه, یعنی لیورنو بازگشت. بزودی او دوباره در پاریس بود و اینبار کارگاهی در Montparnasse کرایه کرد. او خودش را بیشتر به عنوان یک مجسمه ساز میدانست تا نقاش و تشویق سده بود تا از سبک Paul Guillaume پیروی کند و یک دلال کارهای هنری هم به کارهای او علاقمند شده بود و او را به Constantin Brancusi مجسمه ساز معرفی کرد. اگرچه یک سری از کارهای او در مسابقهٔ «سالن پاییز (Salon d’Automne)» سال ۱۹۱۲ شرکت داده شد , در ۱۹۱۴ او مجسمه سازی را کنار گذاشت و تنها روی نقاشی متمرکز شد , این حرکت در پی مشکلاتش در تهیهٔ دارو و ضعف بدنی مادلیانی همراه بود.
در کارهای مادلیانی آثاری از هنر آفریقا و کمبوجیه را میتوان دید که ممکن است آنها را در ” موزهٔ de l’Homme دیده باشد , ولی سبکهایی که ایجاد میکرد فقط نتیجهٔ محصور بودن در مطالعات مجسمه سازی قرون وسطی در دوران تحصیلش در ایتالیا است (هیچ سندی از خودش , مثل پیکاسو یا بقیه , مبنی بر اینکه او تحت تاثیر هنرهای قومی یا مجسمه ساز خاصی بوده نیست). البته میشود علاقهٔ او به اقوام افریقایی را در بعضی از نقاشیهایش دید. هم در نقاشیهایش و هم در مجسمههایش , the sitters’ faces نشان دهندهٔ نقاشیهای مصر باستان با آن صورتهای صاف و ماسک مانندشان , چشمهای بادامی , لبهای غنچه , بینیهای کج و گردنهای کشیدهاست. این مشخصهها در مجسمه سازان دوران قرون وسطی قابل مشاهدهاست. با کشیدن پرترهٔ هنرمندان معاصر و دوستانش در Montparnasse مثل : Chaim Soutine, Moise Kisling, Pablo Picasso, Diego Rivera, Marie “Marevna” Vorobyev-Stebeslka, Juan Gris, Max Jacob, Blaise Cendrars, and Jean Cocteau , به منظور تعریف روش خاص خودش. در اغاز جنگ جهانی اول ,مادلیانی یعی کرد تا در ارتش اسم نویسی کند اما به خاطر وضع بد سلامتی اش او را نپذیرفتند.
سالهای جنگ
بسیاری از فرانسویها او را با نام modi (نفرین شده) میشناسند و در میان خانواده و دوستانش هم dedo , مادلیانی مردی بود خوش سیمایی بود که توجه خانمها را جلب میکرد. زنها در زندگی او میرفتند و میامدند تا زمانی که Beatrice Hastings وارد زندگیش شد. او برای دو سال کنار مادلیانی ماند و موضوع بیشتر نقاشیهایش مثل Madame Pompadour شد و بعدها هم منشع بسیاری از خشمهای مادلیانی. هنگامی که نقاش انگلیسی Nina Hamnett در ۱۹۱۴ به Montparnasse رسید در اولین روز حضورش مرد خندان میز کناری کافه خودش را «مادلیانی ; نقاش و یهودی» معرفی کرد… آنها دوستان بسیار خوبی شدند. تا ۱۹۱۶ او با شاعر هلندی و فروشندهٔ آثار هنری یعنی Leopold Zborovski , همسر آنا , دوست بود.
Jeanne Hébuterne
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://fakoor.net/wp-content/uploads/2010/03/jean-297-192x300.jpg
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://fakoor.net/wp-content/uploads/2010/03/jeanne_hebuterne_3-186x300.jpg
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://fakoor.net/wp-content/uploads/2010/03/Jeanne_Hebuterne_a_Cloche1-209x300.jpg
نقاشی های مودیلیانی از ژان ابوترن
در تابستان همان سال , مجسمه ساز روسی Chana Orloff مادلیانی را به هنرآموز زیبا و ۱۹ ساله به نام Jeanne Hébuterne مدل کارهایTsuguharu Foujita , معرفی کرد. Hébuterne که از یک خانوادهٔ کاتولیک سنتی و برژوا بود بخاطر رابطهٔ نامشروع با نقاشش, که به نظرشان یک انسان هرزه و بدتر از آن یهودی , او را طرد کردند. Hébuterneبا وجود نارضایتی خانواده اش , خیلی زود با او زندگی میکرد و با اینکه Hébuterne حالا معشوقهٔ او بود , حضورشان در مکانهای عمومی توجه مردم را حتی بیشتر از کارهای مادلیانی جلب کرده بود. در سوم دسامبر ۱۹۱۷ نمایشگاه one-man مادلیانی در گالری Berthe Weill افتتاح شد. رئیس پلیس شهر پاریس از پیکرههای عریانی که مادلیانی کشیده بود , اینقدر شوکه شده بود که فقط چند ساعت بعد از افتتاح او را مجبور به تعطیل نمایشگاه کرد. بعد از اینکه مادلیانی و Hébuterne به شهر Nice نقل مکان کردند , Hébuterne باردار شد و دختری بدنیا آورد که او را Jeanne نام نهادند (۱۹۱۸ – ۱۹۸۴).
شهر نیس
در مدتی که او در Nice بود مادلیانی , فوجیتا و سایر هنرمندان با کمک Leopold Zborovski سعی کردند تا آثار خود را به جهانگردان پولدار بفروشند. مادلیانی توانست تعداد کمی ازکارهایش را در ازای مقدار کمی پول بفروشد. با این حال , در این دوران او توانست بهترین آثار خود را که بعدها محبوب ترین و با ارزش ترین کارهای او ست ,خلق کند. او در طول زندگیش , شماری از کارهایش را فروخت اما به قیمت پایین و سرمایهای که بدست اورد به زودی بخاطر اعتیاداتش از بین رفت. در ماه مه ۱۹۱۹ به همراه Hébuterne و دخترشان به پاریس باز گشت و در rue de la Grande Chaumière اپارتمانی کرایه کرد. این زوج در انجا مشغول کشیدن پرترههایی از همدیگر و یا خودشان بودند.
مرگ
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://fakoor.net/wp-content/uploads/2010/03/450px-AmedeoModigliani-225x300.jpg
مقبره مودیلیانی
اگرچه او به نقاشی ادامه داد اما وضع سلامتیش به سرعت وخیم تر میشد و مدام بخاطر مصرف الکل دچار فراموشی شده بود. در ۱۹۲۰ همسایهٔ مودیلیانی بعد از چند روزی بی خبری از او بهدنبال مادلیانی گشت تا اینکه او را در بستر و در آغوش Hébuterne که ۹ ماهه باردار بود یافتند , با اینکه او را به بیمارستان رساندند اما کار زیادی نمیشد کرد , چون او داشت از بیماری سل مننژیتی – که در آن زمان غیر قابل درمان بود – میمرد. مادلیانی در ۲۴ ژانویه ۱۹۲۰ جان سپرد. مراسم تشییع بسیار عظیمی توسط بسیاری از تشکیلات هنری در Montmartre و Montparnasse برگزار شد. Hébuterne را به خانهٔ پدرش بازگرداندند اما او دو روز بعد از مرگ مادلیانی خودش را از طبقهٔ پنجم پایین انداخت.خود و نوزادی را که در شکم داشت کشت. پیکر مادلیانی را در قبرستان Père Lachaise به خاک سپردند و Hébuterne را در قبرستان de Bagneux در نزدیکی پاریس. تا اینکه در سال ۱۹۳۰ خانوده اش به سختی رضایت دادند که پیکر او را به کنار پیکر مادلیانی انتقال دهند. یک سنگ قبر به احترام هر دو ساخته شد. روی این سنگ قبر مادلیانی نوشته «قربانی مرگ آن هم در اوج درخشش».. و برای Hébuterne «همدمی وفادار تا بالاترین حد فداکاری». مادلیانی بی پول و مفلس از دنیا رفت و در طول زندگیش تنها یک نمایشگاه برگزار کرد. او آثارش در عوض یک وعده غذا به صاحب رستوران میداد. بعد از مرگش به اوج شهرت رسید و ۹ رمان , یک نمایشنامه , یک فیلم مستند و سه برنامه تلوزیونی به او تقدیم شده.
http://fakoor.net/wp-content/uploads/2010/03/amedeo_modigliani-2a97c-f8a96-225x300.jpg
آمادئو کلمنته مودیلیانی Amedeo Clemente Modigliani هنرمند ایتالیایی (۱۸۸۴/۱۲/۷ – ۱۹۲۰/۲۴/۱), که در دو رشتهٔ نقاشی و مجسمه سازی کار میکرد , بیشتر دوران کاری خود را در فرانسه گذراند. مودیلیانی متولد شهر لیورنو در شمال غربی ایتالیا بود و تحصیلات هنری خود را در ایتالیا , قبل از رفتن به پاریس در سال ۱۹۰۶ , آغاز کرد. با وجود اینکه او تحت تاثیر دوستان هنرمندش , نوع خاصی از فعالیتهای هنری, و هنر اولیه بود اما اثاری منحصر به فرد و مخصوص به طرز فکر خود را داشت. او در پاریس از مرض سل مننژیتی که نتیجهٔ فقر , کار بیش از حد و افراط در مصرف الکل و مواد مخدر بود , در سن ۳۵ سالگی درگذشت.
دوره جوانی
آمادئو مودیلیانی در یک خانوادهٔ یهودی در شهر لیورنو در توسکان متولد شد. در اواخر قرن ۱۹ لیورنو هنوز شهر جدیدی به حساب میآمد. لیورنویی که مودیلیانی میشناخت شلوغ ترین مرکز تجاری متمرکز دریانوردی و کشتی سازی بود , اما تاریخ باستانی این شهر گویای این است که پناگاهی بوده برای افرادی که به خاطر اعتقادات مذهبی شان مورد ازار و اذیت بودهاند. جد مادری او سلیمان گارسین یک یهودی بود که در قرن ۱۸ به عنوان فراری مذهبی به لیورنو مهاجرت کرد.
مودیلیانی چهارمین فرزند فلامینو مودیلیانی و همسرش یوجنیا گارسین بود. پدرش صراف بود , ولی بعد از اینکه ورشکسته شد آنها در فقر شدیدی زندگی میکردند. در حقیقت تولد او خانواده را از نابودی حتمی نجات داد زیرا طبق قانون قدیمی طلبکاران نمیتوانستند خوابگاه یک زن باردار یا مادر و فرزند تازه متولد شده اش را تصرف کنند. هنگامی که مامور اجرا وارد شد وقت زایمان یوجینا بود , خانواده با ارزش ترین داراییهای خود را با انتساب به او حفظ کردند.
مودیلیانی ارتباط نزدیک خاصی با مادرش , که تا سن ۱۰ سالگی در خانه به او درس میداد, داشت. او بعد از یک حملهٔ ورم ریه در سن ۱۱ سالگی با مشکلات مزاجی درگیر بود و بعدهها دچار تب حصبهای نیز شد. او وقتی که تقریبا ۱۶ ساله بود دوباره دچار ورم ریه شد و این وقتی بود که دچار سل که جانش را گرفت , شد. هر بار مادر او بود که با مراقبتهای بسیار شدید او را از این مرحله نجات میداد. بعد از اینکه مودیلیانی از دومین ورم ریه بهبودی یافت مادرش او را به سفر جنوب ایتالیا برد: ناپلی , کاپری , رم و املفی.. سپس بازگشت به شمال به فلورانس و ونیز. مادرش به طرق مختلف در پیگیری استعدادهای او برای انتخاب هنر به عنوان شغل حرفه ای, کمک بزرگی بود. وقتی که او ۱۱ سال داست مادرش در یادداشتهای روزانهٔ خود نوشت : شخصیت کودک هنوز اینقدر فرم نیافتهاست که من نمیتوانم بگویم در مورد آن چه فکر میکنم. او مانند یک کودک لوس رفتار میکند اما چیزی از هوش کم ندارد. ما باید منتظر بمانیم و ببینیم درون این شفیره چیست. شاید یک هنرمند
دوران تحصیل
مودیلیانی به عنوان کسی که خیلی زود نقاشی را شروع کرده شناخته شدهاست . مادرش با وجود اینکه معتقد بود هنر اموزی بر سایر درسهای او تاثیر خواهد گذاشت, به اشتیاق مودیلیانی جوان در این زمینه بهای زیادی میداد. در ۱۴ سالگی در حالی که دچار تب حصبهای بود , جارو جنجالی که بخاطر علاقهٔ شدیدش برای دیدن نقاشیهای Palazzo Pitti و گالری Uffizi , به راه انداخت.از انجایی که موزهٔ محلی لیورنو خانهٔ تعداد کمی از اثار اساتید بزرگ دوران رنسانس بود , قصههایی که او در مورد اثار بزرگی که در فلورانس نگه داری میشد او را وسوسه میکرد , و این باعث غم بزرگی برای او بود که فکر میکرد با این مریضی هیچ وقت نمیتواند این اثار را شخصا ببیند. مادرش به او قول داده بود به محض اینکه حالش خوب شود او را به فلورانس خواهد برد. او نه تنها به قولش عمل کرد بلکه قبول کرد که او را نزد بهترین نقاش لیورنو Guglielmo Micheli نام نویسی کند.
مادلیانی از سال ۱۸۹۸ تا ۱۹۰۰ در مدرسهٔ هنری Micheli مشغول بود. در اینجا اولین کارهای هنری او در فضایی مملو از مطالعه و تمرین شکل و سبک هنر ایتالیا در قرن ۱۹ , شکل گرفت. در کارهای اولیه او در پاریس , اثر این نوع طراحی و آموختههایش در مورد هنر در دوران رنسانس دیده میشود.
مودیلیانی در دورتان کار با Micheli استعداد خوبی نشان میداد , و فقط وقتی که دچار سل شد دست از کار کشید. در سال ۱۹۰۱ , در حالیکه در رم بود , به کارهای Domenico Morelli, نقاش کتب مقدس و متون ادبی علاقمند شد. او به حد زیادی از Morelli تاثیر پذیرفته بود (در حالی که این نقاش به عنوان الهام برای گروهی به نام Macchiaioli بود که مخالف قواعد مشخص شدهٔ مدرسهای برای نقاشی بودند و بیشتر به طبیعت هنر معتقد بودند– macchia به معنای لکه). این جنبش هنری کوچک و محلی بیشتر برای مخالفت با شیوهٔ نقاشی آکادمیک هنرمندان برژوا بوجود آمد. ارتباط او با این گروه از طریق اولین استادش یعنی Guglielmo Micheli بود. Micheliنه تنها خودش عضو این گروه بود بلکه شاگرد Giovanni Fattori معروف , بنیانگزار جنبش Micheli’ بود.
کارهای او آنقدر روزمره و به سبک رایج آن زمان بود که مادلیانی جوان ترجیح داد تا با نادیده گرفتن شیفتگی استادش به نقاشی مناظر , مثل امپرسیونیسمهای فرانسوی, برضد او عکس العمل نشان دهد. Micheli دانش اموزانش را تشویق میکرد تا در فضای بیرون (en plein air) نقاشی بکشند , اما مادلیانی اشتیاق واقعی برای این شیوه از نقاشی را نداشت. با اینکه در بعضی از کافهها نقاشی میکرد اما نقاشی درون عمارت , خصوصا کارگاه خود را ترجیح میداد. حتی زمانی که مجبور بود نقاشی مناظر را بکشد (که ۳ اثر موجود است) الگویش بیشتر مانند کوبیسمهای اولیه, شبیه کارهای سزان بود تا کارهای استادش Macchiaioli.
او زمانی که شاگرد Micheli بود روی نقاشی مناظر, پیکر نگاری, تصاویراشیا بی جان و برهنگی تمرین میکرد. دانش آموزان او به خاطر میآورند که او در طراحی پیکر برهنه استعداد خاصی داشت , و ضاهرا این نتیجهٔ تحصیلات آکادمیک یک نوجوان نبود : هنگامی که مشغول طراحی پیکر برهنه نبود مشغول اغوای خدمتکار خانه بود
با وجود دوری او از شیوهٔ Macchiaioli , مادلیانی به استادش علاقه داشت و او را superman خطاب میکرد. این اسم خودمانی نشان میداد که او نه تنها در هنر خود زبردست است بلکه بیشتر اوقات هم عادت داشت از کتاب «چنین گفت زرتشت» اثر نیچه نقل قول کند. Fattoriغالبا از کارگاه او بازدید میکرد و خلاقیت این شاگرد جوان را میستایید.
در ۱۹۰۲ او در پی علاقهٔ شدیدش به هنر در دانشکده هنرهای زیبایی (Accademia di Belle Arti) در مدرسهٔ ازاد نقاشی پیکرههای عریان Scuola Libera di Nudo)) در فلورانس نام نویسی کرد. یک سال بعد در حالیکه هنوز از سل رنج میبرد به ونیز رفت و این بار در موسسهٔ هنرهای زیبایی (Istituto di Belle Arti) ثبت نام کرد. او در ونیز برای اولین بار ح.ش.ی.ش مصرف کرد و به جای درس خواندن بیشتر وقتش را در محلههای بدنام سپری میکرد. تاثیر این شیوهٔ زندگی بر روی سبک هنری او قابل حدس است , هرچند این گونه انتخابها ناشی از شورجوانی یا عیاشی کلیشهای نبود و رفتاری است که از هنرمندان خرده آن دوران انتظار میرفت و عقاید او در مورد زندگی بیانگر علاقهٔ او به فلسفهٔ نیچهاست.
او از دوران نوجوانی تحت تاثیر ادبیات فلسفی بود که معلم سرخانه اش یعنی پدربزگ مادری اش اسحاق گارسین در اختیار او میگذاشت و با کارهای نویسندگانی چون نیچه , چارلز بودلیر, کارداکسی, ایزادورا لوچین دوکاس معروف به Comte de Lautréamont و….. که باعث شد او به این عقیده برسد که راه رسیدن به حقیقت خلاقیت پیروی از بی قاعدگی و بی نظمی است. نامهای که او در ۱۹۰۱ در کاپری نوشته نشان دهندهٔ این است که او بسیار تحت تاثیر نیچهاست. در این نامه او به دوستش Oscar Ghiglia نصیحت کرده که : همه چیز را مقدس بدار که آگاهی تو را متعالی خواهد کرد.. و در طلب آن باش که این عقاید پربرکت را در خویش زنده و همیشگی کنی.. زیرا که میتوانند آگاهی تو را به نهایت قدرت خلاقیت برسانند
البته کارهای Lautréamont هم در این دوره به همین اندازه بر او تاثیر گذار بوده و شعرهای مالدرو. Les Chants de Maldoro هستهٔ نسل پاریسی و سورئالیست مادلیانی شد و این کتاب هم کتاب مورد علاقهٔ مادلیانی بود و آن را از بر داشت. مشخصهٔ اشعار Lautréamont استفاده از عناصر جالب و تخیلات ازار دهندهاست. این حقیقت که مادلیانی در نوجوانی بسیار به این شعر علاقمند بوده نشانگر پرورش سلیقهٔ اوست. بودلیر و داننزیو هم با زیباییهای پست و القای این بینش از طریق نقاشیهای سمبلیک هنرمندان را به خود جذب کردند ” این را مادلیانی , وقتی که مادرش او را بعد از بهبودش از سل به کاپری برده بود, برای Oscar Ghiglia نوشته. این نامهها در رشد عقاید و پرورش ذهن مادلیانی بسیار موثر بود زیراGhiglia هفت سال از او بزرگتر بود و این طور به نظر میرسد که او به مادلیانی جوان محدود بودن سطح فکری اش را گوش زد میکرده. مثل سایر نوجوانان مادلیانی به معاشرت با بزرگترها علاقه نشان میداد و Ghiglia با توجه مشفقانهٔ خود و از طریق نامههای مداوم (که موجود هستند) در تمام مراحل بلوغ مادلیانی در کنارش بود.
‘ دوست عزیزم , من مینویسم تا خودم بر تو نمایان سازم و خودم را نیز به خودم ثابت کنم.. من قربانی نیروی عظیمی هستم که میخروشد و سپس متلاشی میشود… یک برژوا به من گفت – توهین کرد – که خودم یا حداقل مغزم بسیار تنبل است و این برای من خوب بود. بهتر است من این گونه اخطارها را برای بیداری دوست بدارم.. اما ایشان نه میتوانند ما را بفهمند و نه زندگی را…’
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://fakoor.net/wp-content/uploads/2010/03/Amedeo_Modigliani_Photo-233x300.jpg
پاریس
در ۱۹۰۶ مودیلیانی به پاریس ,مرکز سبکهای هنری, رفت. در حقیقت حضور او در مرکز فعالیتهای فعالیتهای هنری همزمان با ورود دو تن از کسانی بود که آثارشان در دنیا ماندگار است : : Gino Severini و Juan Gris. او در Le Bateau-Lavoir که بیشتر هنرمندان فقیر Montmartre در ان بودند ساکن شد و یک کارگاه هم در Rue Caulaincourt برای خود اجاره کرد. گرچه مشخصهٔ اقامتگاه او در Montmartre فقر بود , خود مادلیانی از همان ابتدا خودش را به عنوان یکی از فرزندان خانوادهای که منتظر بودند تا رفاه مالی شان را دوباره باز یابند میدانست : در کمدش لباسهای شیکی داشت البته نه از روی خودنمایی , و کارگاهی که برای خود کرایه کرده بود متناسب شخصی بود با سلیقهای عالی در تزئینات باشکوه مجلل دوران رنسانس. او خیلی زود سعی کرد تا ظاهر بو همیانها (کسانی که درزندگی یا کارخودبه رسم و قانون دیگران کاری ندارد) را به خود بگیرد اما , حتی در شلوار کبریتی قهوهای اش , در شال قرمز و کلاه بزرگ سیاهش هم مثل کسی ظاهر میشد که در منطقهٔ فقیرنشین سکونت دارد و زندگی سختی را میگذراند. وقتی که او تازه به پاریس رسیده بود برای مادرش نامه مینوشت , طرح بدنهای برهنه را در مدرسهٔ Colarossi میکشید و در مصرف مشروب اعتدال داشت. کسانی که او را میشناسند معتقدند در آن دوران کم حرف و غیر اجتماعی بود. نکتهٔ قابل ملاحظه در دیدارش با پیکاسو این بود که مادلیانی درمورد او که در ان زمان لباس کار مارکدار خود را پوشیده بود گفت : اینکه این مرد یک نابغهاست عذری برای سر و وضع ژولیدهٔ او نمیشود. بعد از یک سال زندگی در پاریس رفتار و شهرت او به شکل چشمگیری تغییر یافت. او از یک هنرآموز شیک به یک شاهزادهٔ ولگرد تبدیل شده بود. شاعر و روزنامه نگار Louis Latourette که قبلا از کارگاه مجلل او بازدید کرده بود , متوجه تغییر فاحش در انجا شد , آثار دوران رنسانس از دیوارها برداشته شده بود و همه چیز وضع آشفتهای داشت و در این زمان مادلیانی معتاد به الکل و مواد بود که بر وضع کارگاهش هم تاثیر گذاشته بود. رفتار او او در این دوره پرتوی روشنی بر پیشرفت سبک هنری او بود و در این میان کارگاه اش قربانی نفرت وی از سبک اموزش هنر ,که در دوران زندگی اش مشخص است , شد.او نه تنها تمام نشانههای فرهنگ برژوازی اش را از کارگاهش برداشت بلکه تصمیم گرفت بسیاری از کارهای اولیه اش را از بین ببرد. او در مورد این حرکت غیر طبیعی به یکی از همسایهٔ شگفت زده اش گفت : اسباب بازیهای بچگانه , وقتی یک بورژوای کثیف بودم ساختمشان.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://fakoor.net/wp-content/uploads/2010/03/modigliani12.jpg
انگیزهٔ این نفرت از گذشتهٔ خود اثر یک دوره تفکرات عمیق است. این نوع تمایلات خود – ویران گرانه ممکن است از اثرات بیماری سل و دانستن (یا فکر کردن) به مرگ زودهنگام هم بوده باشد. در محل اقامت او خیلیها همین طرز فکر را داشتند و واکنش همه این بود که باید از زندگی تا وقتی که هست لذت برد و در خود ویرانی افراط ورزید. شاید برای مادلیانی این رفتار به خاطر معروف نبودنش باشد. گفته میشود که او با دو هنرمند الکلی دیگر مثل Utrillo و Soutine معاشرت داشت تا در میان همکارانش اعتبار پیدا کند. رفتار مادلیانی در این فضایی که او را احاطه کرده بود بسیار مشخص است. روابط عاشقانهٔ پی در پی , مصرف بیش از حد مشروب و حشیش. بعضی وقتها که مست بود لخت در جمعیت میرقصید. او نمونهٔ بارز یک هنرمند بدشانس است و مثل ون گوگ بعد از مرگش معروف شد.
در ۱۹۰۲ , در مرحلهٔ رشد زندگی حرفهای مادلیانی , بانظرات Andre Salmon که مصرف مواد مخدر و مشروبات را تشویق کرده بود و با پیدایش سبک مادلیانی و موفقیت آن , خیلیها تلاش کردند تا با استفاده از مواد و شیوهٔ زندگی مادلیانی از او تقلید کنند. Salmon – اشتباها – ادعا کرد در حقیقت مادلیانی وقتی مست نیست یک هنرمند با کارهایی بی روح است :… از روزی که او خودش را در نوع خاصی از عیاشی محسور کرد , ناگاه نوری که هنر او را تغییر داد , بر او تابید. از آن روز به بعد او تبدیل به هنرمندی شد که باید جزو اساتید زندهٔ هنر به حساب آید بعد از چنین ادعاهایی بسیاری از هنرمندانی که این نوع بینش و تکنیکهایی در کارشان نداشتند , نتوانستند آثار خاصی را خلق کنند. در حقیقت , تاریخ نویسان هنر , معتقدند که مادلیانی اگر در عیاشی افراط نمیکرد , میتوانست به مراحل عالی و بالاتر هنری برسد. ما فقط میتوانیم تصور کنیم او او چه موفقیتی بدست میآورد اگر خود- ویرانی را کنار میگذاشت.
در سالهای ابتدایی حضورش در پاریس , در محیطی مطلاطم کار میکرد و مدام طرح میزد.روزی صدها نقاشی میکشید. هرچند بسیاری از کارهای او گم شده یا در پی جا به جاییهای مداوم از بین رفته , و یا به معشوقههایی داده شده که آنها را نگه نداشتهاند. مادلیانی ابتدا تحت تاثیر آثار Henri de Toulouse-Lautrec بود , ولی در طی سالهای ۱۹۰۷ او شیفتهٔ کارهای Paul Cézanne. سرانجام او سبک مخصوص به خودش را بوجود اورد که به سختی قابل طبقه بندی کنار کارهای سایر هنرمندان است. او در ۱۹۱۰در ۲۶ سالگی اولین عشق زندگی اش , Anna Akhmatova شاعر روسی , را دید. کارگاه انها در یک ساختمان بود و با اینکه آنا ۲۱ ساله تازه ازدواج کرده بود ,رابطهٔ آنها شکل گرفت.او با قد بلند و موهای تیره (مثل موهای مادلیانی) , پوستی کمرنگ و چشمهایی خاکستری با رگههای سبز مادلیانی شد و این زوج مجذوب هم شدند هرچند که آنا بعد از یکسال به شوهر خویش بازگشت.
مجسمهسازی
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://fakoor.net/wp-content/uploads/2010/03/207px-Modiglianihead1911-103x300.jpg
نمونه ای از مجسمه های مودیلیانی
در ۱۹۰۹ مادلیانی مریض و خسته از شیوهٔ زندگی اش به خانه, یعنی لیورنو بازگشت. بزودی او دوباره در پاریس بود و اینبار کارگاهی در Montparnasse کرایه کرد. او خودش را بیشتر به عنوان یک مجسمه ساز میدانست تا نقاش و تشویق سده بود تا از سبک Paul Guillaume پیروی کند و یک دلال کارهای هنری هم به کارهای او علاقمند شده بود و او را به Constantin Brancusi مجسمه ساز معرفی کرد. اگرچه یک سری از کارهای او در مسابقهٔ «سالن پاییز (Salon d’Automne)» سال ۱۹۱۲ شرکت داده شد , در ۱۹۱۴ او مجسمه سازی را کنار گذاشت و تنها روی نقاشی متمرکز شد , این حرکت در پی مشکلاتش در تهیهٔ دارو و ضعف بدنی مادلیانی همراه بود.
در کارهای مادلیانی آثاری از هنر آفریقا و کمبوجیه را میتوان دید که ممکن است آنها را در ” موزهٔ de l’Homme دیده باشد , ولی سبکهایی که ایجاد میکرد فقط نتیجهٔ محصور بودن در مطالعات مجسمه سازی قرون وسطی در دوران تحصیلش در ایتالیا است (هیچ سندی از خودش , مثل پیکاسو یا بقیه , مبنی بر اینکه او تحت تاثیر هنرهای قومی یا مجسمه ساز خاصی بوده نیست). البته میشود علاقهٔ او به اقوام افریقایی را در بعضی از نقاشیهایش دید. هم در نقاشیهایش و هم در مجسمههایش , the sitters’ faces نشان دهندهٔ نقاشیهای مصر باستان با آن صورتهای صاف و ماسک مانندشان , چشمهای بادامی , لبهای غنچه , بینیهای کج و گردنهای کشیدهاست. این مشخصهها در مجسمه سازان دوران قرون وسطی قابل مشاهدهاست. با کشیدن پرترهٔ هنرمندان معاصر و دوستانش در Montparnasse مثل : Chaim Soutine, Moise Kisling, Pablo Picasso, Diego Rivera, Marie “Marevna” Vorobyev-Stebeslka, Juan Gris, Max Jacob, Blaise Cendrars, and Jean Cocteau , به منظور تعریف روش خاص خودش. در اغاز جنگ جهانی اول ,مادلیانی یعی کرد تا در ارتش اسم نویسی کند اما به خاطر وضع بد سلامتی اش او را نپذیرفتند.
سالهای جنگ
بسیاری از فرانسویها او را با نام modi (نفرین شده) میشناسند و در میان خانواده و دوستانش هم dedo , مادلیانی مردی بود خوش سیمایی بود که توجه خانمها را جلب میکرد. زنها در زندگی او میرفتند و میامدند تا زمانی که Beatrice Hastings وارد زندگیش شد. او برای دو سال کنار مادلیانی ماند و موضوع بیشتر نقاشیهایش مثل Madame Pompadour شد و بعدها هم منشع بسیاری از خشمهای مادلیانی. هنگامی که نقاش انگلیسی Nina Hamnett در ۱۹۱۴ به Montparnasse رسید در اولین روز حضورش مرد خندان میز کناری کافه خودش را «مادلیانی ; نقاش و یهودی» معرفی کرد… آنها دوستان بسیار خوبی شدند. تا ۱۹۱۶ او با شاعر هلندی و فروشندهٔ آثار هنری یعنی Leopold Zborovski , همسر آنا , دوست بود.
Jeanne Hébuterne
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://fakoor.net/wp-content/uploads/2010/03/jean-297-192x300.jpg
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://fakoor.net/wp-content/uploads/2010/03/jeanne_hebuterne_3-186x300.jpg
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://fakoor.net/wp-content/uploads/2010/03/Jeanne_Hebuterne_a_Cloche1-209x300.jpg
نقاشی های مودیلیانی از ژان ابوترن
در تابستان همان سال , مجسمه ساز روسی Chana Orloff مادلیانی را به هنرآموز زیبا و ۱۹ ساله به نام Jeanne Hébuterne مدل کارهایTsuguharu Foujita , معرفی کرد. Hébuterne که از یک خانوادهٔ کاتولیک سنتی و برژوا بود بخاطر رابطهٔ نامشروع با نقاشش, که به نظرشان یک انسان هرزه و بدتر از آن یهودی , او را طرد کردند. Hébuterneبا وجود نارضایتی خانواده اش , خیلی زود با او زندگی میکرد و با اینکه Hébuterne حالا معشوقهٔ او بود , حضورشان در مکانهای عمومی توجه مردم را حتی بیشتر از کارهای مادلیانی جلب کرده بود. در سوم دسامبر ۱۹۱۷ نمایشگاه one-man مادلیانی در گالری Berthe Weill افتتاح شد. رئیس پلیس شهر پاریس از پیکرههای عریانی که مادلیانی کشیده بود , اینقدر شوکه شده بود که فقط چند ساعت بعد از افتتاح او را مجبور به تعطیل نمایشگاه کرد. بعد از اینکه مادلیانی و Hébuterne به شهر Nice نقل مکان کردند , Hébuterne باردار شد و دختری بدنیا آورد که او را Jeanne نام نهادند (۱۹۱۸ – ۱۹۸۴).
شهر نیس
در مدتی که او در Nice بود مادلیانی , فوجیتا و سایر هنرمندان با کمک Leopold Zborovski سعی کردند تا آثار خود را به جهانگردان پولدار بفروشند. مادلیانی توانست تعداد کمی ازکارهایش را در ازای مقدار کمی پول بفروشد. با این حال , در این دوران او توانست بهترین آثار خود را که بعدها محبوب ترین و با ارزش ترین کارهای او ست ,خلق کند. او در طول زندگیش , شماری از کارهایش را فروخت اما به قیمت پایین و سرمایهای که بدست اورد به زودی بخاطر اعتیاداتش از بین رفت. در ماه مه ۱۹۱۹ به همراه Hébuterne و دخترشان به پاریس باز گشت و در rue de la Grande Chaumière اپارتمانی کرایه کرد. این زوج در انجا مشغول کشیدن پرترههایی از همدیگر و یا خودشان بودند.
مرگ
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://fakoor.net/wp-content/uploads/2010/03/450px-AmedeoModigliani-225x300.jpg
مقبره مودیلیانی
اگرچه او به نقاشی ادامه داد اما وضع سلامتیش به سرعت وخیم تر میشد و مدام بخاطر مصرف الکل دچار فراموشی شده بود. در ۱۹۲۰ همسایهٔ مودیلیانی بعد از چند روزی بی خبری از او بهدنبال مادلیانی گشت تا اینکه او را در بستر و در آغوش Hébuterne که ۹ ماهه باردار بود یافتند , با اینکه او را به بیمارستان رساندند اما کار زیادی نمیشد کرد , چون او داشت از بیماری سل مننژیتی – که در آن زمان غیر قابل درمان بود – میمرد. مادلیانی در ۲۴ ژانویه ۱۹۲۰ جان سپرد. مراسم تشییع بسیار عظیمی توسط بسیاری از تشکیلات هنری در Montmartre و Montparnasse برگزار شد. Hébuterne را به خانهٔ پدرش بازگرداندند اما او دو روز بعد از مرگ مادلیانی خودش را از طبقهٔ پنجم پایین انداخت.خود و نوزادی را که در شکم داشت کشت. پیکر مادلیانی را در قبرستان Père Lachaise به خاک سپردند و Hébuterne را در قبرستان de Bagneux در نزدیکی پاریس. تا اینکه در سال ۱۹۳۰ خانوده اش به سختی رضایت دادند که پیکر او را به کنار پیکر مادلیانی انتقال دهند. یک سنگ قبر به احترام هر دو ساخته شد. روی این سنگ قبر مادلیانی نوشته «قربانی مرگ آن هم در اوج درخشش».. و برای Hébuterne «همدمی وفادار تا بالاترین حد فداکاری». مادلیانی بی پول و مفلس از دنیا رفت و در طول زندگیش تنها یک نمایشگاه برگزار کرد. او آثارش در عوض یک وعده غذا به صاحب رستوران میداد. بعد از مرگش به اوج شهرت رسید و ۹ رمان , یک نمایشنامه , یک فیلم مستند و سه برنامه تلوزیونی به او تقدیم شده.