01-08-2014، 11:56
اسدالله علم هنگامی که به وزارت دربار منصوب شد تعداد زیادی از دوستان و نزدیکانش را نیز همراه خود به وزارت دربار آورد و آنها را در پستهای حساس و کلیدی وزارت دربار منصوب کرد. از آن جمله میتوان از دکتر محمد باهری، امیر متقی، هرمز قریب و دیگران نام برد. این افراد با توجه به سوابق کاری خود امور اداری، اجرایی، سیاسی و ... وزارت دربار را چنانکه دلخواه اسدالله علم بود انجام میدادند. این وضعیت به علم امکان میداد تا بدون دغدغه خاطر از امور جاری و عادی وزارت دربار به ماموریتها و وظایف اصلی خود بپردازد.
1- حذف رقبای سیاسی: اسدالله علم پس از تثبیت جایگاه خود در وزارت دربار، بر آن شد که تا با از میان برداشتن و منزوی کردن رقبای سیاسی و ... تفوق بلامنازع خود را در رأس هرم قدرت، پس از شاه تحکیم کند. بدین منظور تصمیم گرفت تمام کسانی را که به نوعی قدرت و جایگاه وی را محدود میکنند و یا مورد تردید قرار میدهند به انحاء مختلف از مناصب خود عزل کند و یا وسایل رویگردانی شاه از آنان را فراهم سازد. بنابراین در این مرحله هدف اسدالله علم پاکسازی و یا محدود کردن جایگاه افراد ذی نفوذ از رأس هرم قدرت بود.
از جمله افرادی که در این مرحله قربانی جاه طلبیهای سیاسی اسدالله علم شدند میتوان از دکتر منوچهر اقبال و برادران رشیدیان نام برد. اقبال از سالها قبل رقیب سیاسی علم به شمار میرفت و هر یک از آن دو جهت نزدیکی هرچه بیشتر به شاه تلاشهای گستردهای را صورت میدادند و در نهایت اسدالله علم «به انحاء مختلف اسباب ضعف و انزوای او را فراهم میآورد تا از هرگونه احتمال بازگشت وی به قدرت و نزدیکی به شاه جلوگیری به عمل آورد.» 1
گروه دیگری که غالباً از قِبَل نفوذ و قدرت اسدالله علم مورد عنایت و یا بغض شاه قرار میگرفتند فرماندهان ارتش و دیگر نیروهای نظامی و انتظامی بودند. اسدالله علم با اقتداری که داشت از ارتقاء سمت و درجه فرماندهان نظامی، که به نوعی از وی حرف شنوی نداشتند و یا به عبارت بهتر جزو ابواب جمعی وی محسوب نمیشدند، جلوگیری میکرد و پستهای حساس نظامی را از کانال شاه به دوستان نزدیک خود میسپرد. چنانکه تحت نفوذ علم ارتشبد فریدون جم از ریاست ستاد ارتش عزل و به جای وی ارتشبد ازهاری، که از دوستان علم بود منصوب شد. سرلشکر حسن پاکروان هم در یک جا به جایی مشابه از ریاست ساواک برکنار و به جای وی ارتشبد نعمت الله نصیری، که او هم از سالیان دراز به جرگه دوستان علم پیوسته بود، در رأس ساواک قرار گرفت. این گونه عزل و نصبها باعث میشد که نفوذ اسدالله علم، در درون ارتش و نیروهای امنیتی و انتظامی هم بطور قابل توجهی افزایش یابد.
2- نفوذ در ساواک: از حوزههای قدرت و نفوذ اسدالله علم وزیر دربار، سازمان اطلاعات و امنیت کشور «ساواک» بود بالاخص با انتصاب دوست نزدیکش سپهبد نصیری به ریاست ساواک، این سازمان درحد قابل ملاحظهای تحت کنترل و نفوذ علم درآمد. در واقع اسدالله علم با نفوذی که در شخص شاه داشت او را واداشته بود تا سرلشکر پاکروان را از رأس سازمان امنیت بردارد و به جای وی سپهبد نصیری را منصوب سازد. بنابراین نصیری از همان ابتدای کارش در ساواک به گونهای مدیون وزیر دربار بود.
نفوذ علم بر ساواک در دوران انتصابش به وزارت دربار رو به تزاید نهاد و تلاشهایی انجام داد تا بیش از پیش بتواند ساواک را در کنترل مستقیم خود بگیرد؛ درحالی که به لحاظ اداری و تقسیمات سیاسی ساواک رسماً زیرنظر نخست وزیر انجام وظیفه میکرد. علم در این باره میگوید:
«... از این که دستگاههای انتظامی در دست ما نیست خیلی حرف زدم، عرض کردم شاهنشاه باید تسلط قطعی و واقعی داشته باشد نه دلخوشی ... معلوم بود عرایض مرا تصدیق میکنند.» 2
از طرفی علم با حسین فردوست دوست نزدیک شاه و عضو بلندپایه نیروهای امنیتی نیز روابط بسیار نزدیک داشت و درباره چگونگی عملکرد ساواک و حوزههای نفوذ آن در کشور با وی گفتگو و مبادله آرا میپرداخت. علم برای کنترل و نظارت هرچه بیشتر بر عملیات ساواک از این هم فراتر رفت و در صدد برآمد تعدادی از مورد اعتمادترین دوستانش را در پستهای مهم و حساس ساواک به کار گمارد. خود وی در 5 شهریور 1351 در این باره مینویسد:
«دیگر اینکه از بچههای درباری طرف اعتماد در صورتی که لایق باشند در پستهای حساس بگمارم. از جمله در سازمان امنیت.» 3
بدین ترتیب اسدالله علم وزیر دربار نفوذ فائقهای در ساواک بدست آورد و به نوعی در کادر رهبری این سازمان قرار گرفت. پس از آن هرگاه شاه از هرگونه حرکت مشکوکی در هر سازمان دولتی و غیره نگران میشد از علم میخواست با تیمی از سازمان امنیت دستگاه موردنظر را مورد تفتیش و کنترل قرار دهند. چنانکه در 26 شهریور 1352 «شاه اظهار داشت رادیو و تلویزیون دولتی ما بدست خرابکاران افتاده است. شما و ارتشبد نصیری رئیس ساواک باید این سازمان را از سر تا ته پاکسازی کنید.» 4
در زمانی که علم وزیر دربار و هویدا نخست وزیر بود بیشترین رقابت انتخاباتی میان اسدالله علم و طرفدارانش از یک سو و نخست وزیر و طرفداران حزب ایران نوین از سوی دیگر بود. طبق روال گذشته بیشترین نفوذ علم جهت انتخاب نمایندگان دلخواه در سیستان و بلوچستان و قاینات بود.
در گزینش نمایندگان مجلس سنا نیز اسدالله علم همواره نقش درجه اول را برعهده داشت و بالاخص نمایندگان انتصابی مجلس سنا که نیمی از نمایندگان را تشکیل میدادند، غالباً توسط علم انتخاب میشدند و در پیشبرد اهداف و برنامههای او نقش بسزایی داشتند. احمدعلی مسعود انصاری درباره قدرت فائقه وزیر دربار در گزینش نمایندگان مجلس سنا چنین توضیح میدهد:
«علم به عنوان وزیر دربار و یکی از محارم و نزدیکان شاه در تعیین و انتصاب بسیاری از سناتورهای انتصابی که نیمی از اعضای مجلس سنا را تشکیل میدادند سهم اساسی داشت.»
1- حذف رقبای سیاسی: اسدالله علم پس از تثبیت جایگاه خود در وزارت دربار، بر آن شد که تا با از میان برداشتن و منزوی کردن رقبای سیاسی و ... تفوق بلامنازع خود را در رأس هرم قدرت، پس از شاه تحکیم کند. بدین منظور تصمیم گرفت تمام کسانی را که به نوعی قدرت و جایگاه وی را محدود میکنند و یا مورد تردید قرار میدهند به انحاء مختلف از مناصب خود عزل کند و یا وسایل رویگردانی شاه از آنان را فراهم سازد. بنابراین در این مرحله هدف اسدالله علم پاکسازی و یا محدود کردن جایگاه افراد ذی نفوذ از رأس هرم قدرت بود.
از جمله افرادی که در این مرحله قربانی جاه طلبیهای سیاسی اسدالله علم شدند میتوان از دکتر منوچهر اقبال و برادران رشیدیان نام برد. اقبال از سالها قبل رقیب سیاسی علم به شمار میرفت و هر یک از آن دو جهت نزدیکی هرچه بیشتر به شاه تلاشهای گستردهای را صورت میدادند و در نهایت اسدالله علم «به انحاء مختلف اسباب ضعف و انزوای او را فراهم میآورد تا از هرگونه احتمال بازگشت وی به قدرت و نزدیکی به شاه جلوگیری به عمل آورد.» 1
گروه دیگری که غالباً از قِبَل نفوذ و قدرت اسدالله علم مورد عنایت و یا بغض شاه قرار میگرفتند فرماندهان ارتش و دیگر نیروهای نظامی و انتظامی بودند. اسدالله علم با اقتداری که داشت از ارتقاء سمت و درجه فرماندهان نظامی، که به نوعی از وی حرف شنوی نداشتند و یا به عبارت بهتر جزو ابواب جمعی وی محسوب نمیشدند، جلوگیری میکرد و پستهای حساس نظامی را از کانال شاه به دوستان نزدیک خود میسپرد. چنانکه تحت نفوذ علم ارتشبد فریدون جم از ریاست ستاد ارتش عزل و به جای وی ارتشبد ازهاری، که از دوستان علم بود منصوب شد. سرلشکر حسن پاکروان هم در یک جا به جایی مشابه از ریاست ساواک برکنار و به جای وی ارتشبد نعمت الله نصیری، که او هم از سالیان دراز به جرگه دوستان علم پیوسته بود، در رأس ساواک قرار گرفت. این گونه عزل و نصبها باعث میشد که نفوذ اسدالله علم، در درون ارتش و نیروهای امنیتی و انتظامی هم بطور قابل توجهی افزایش یابد.
اسدالله علم پس از تثبیت جایگاه خود در وزارت دربار، بر آن شد که تا با از میان برداشتن و منزوی کردن رقبای سیاسی و ... تفوق بلامنازع خود را در رأس هرم قدرت، پس از شاه تحکیم کند
بدین ترتیب اسدالله علم با جدیت تمام سعی داشت وزارت دربار را به مرکز تصمیمگیری و در عین حال به کانونی جهت نظارت و کنترل بر امور مختلف سیاسی، اجتماعی، نظامی و ... کشور تبدیل کند و در این راه از هیچ اقدامی فروگذار نمیکرد.2- نفوذ در ساواک: از حوزههای قدرت و نفوذ اسدالله علم وزیر دربار، سازمان اطلاعات و امنیت کشور «ساواک» بود بالاخص با انتصاب دوست نزدیکش سپهبد نصیری به ریاست ساواک، این سازمان درحد قابل ملاحظهای تحت کنترل و نفوذ علم درآمد. در واقع اسدالله علم با نفوذی که در شخص شاه داشت او را واداشته بود تا سرلشکر پاکروان را از رأس سازمان امنیت بردارد و به جای وی سپهبد نصیری را منصوب سازد. بنابراین نصیری از همان ابتدای کارش در ساواک به گونهای مدیون وزیر دربار بود.
نفوذ علم بر ساواک در دوران انتصابش به وزارت دربار رو به تزاید نهاد و تلاشهایی انجام داد تا بیش از پیش بتواند ساواک را در کنترل مستقیم خود بگیرد؛ درحالی که به لحاظ اداری و تقسیمات سیاسی ساواک رسماً زیرنظر نخست وزیر انجام وظیفه میکرد. علم در این باره میگوید:
«... از این که دستگاههای انتظامی در دست ما نیست خیلی حرف زدم، عرض کردم شاهنشاه باید تسلط قطعی و واقعی داشته باشد نه دلخوشی ... معلوم بود عرایض مرا تصدیق میکنند.» 2
از طرفی علم با حسین فردوست دوست نزدیک شاه و عضو بلندپایه نیروهای امنیتی نیز روابط بسیار نزدیک داشت و درباره چگونگی عملکرد ساواک و حوزههای نفوذ آن در کشور با وی گفتگو و مبادله آرا میپرداخت. علم برای کنترل و نظارت هرچه بیشتر بر عملیات ساواک از این هم فراتر رفت و در صدد برآمد تعدادی از مورد اعتمادترین دوستانش را در پستهای مهم و حساس ساواک به کار گمارد. خود وی در 5 شهریور 1351 در این باره مینویسد:
«دیگر اینکه از بچههای درباری طرف اعتماد در صورتی که لایق باشند در پستهای حساس بگمارم. از جمله در سازمان امنیت.» 3
بدین ترتیب اسدالله علم وزیر دربار نفوذ فائقهای در ساواک بدست آورد و به نوعی در کادر رهبری این سازمان قرار گرفت. پس از آن هرگاه شاه از هرگونه حرکت مشکوکی در هر سازمان دولتی و غیره نگران میشد از علم میخواست با تیمی از سازمان امنیت دستگاه موردنظر را مورد تفتیش و کنترل قرار دهند. چنانکه در 26 شهریور 1352 «شاه اظهار داشت رادیو و تلویزیون دولتی ما بدست خرابکاران افتاده است. شما و ارتشبد نصیری رئیس ساواک باید این سازمان را از سر تا ته پاکسازی کنید.» 4
از حوزههای قدرت و نفوذ اسدالله علم وزیر دربار، سازمان اطلاعات و امنیت کشور «ساواک» بود بالاخص با انتصاب دوست نزدیکش سپهبد نصیری به ریاست ساواک، این سازمان درحد قابل ملاحظهای تحت کنترل و نفوذ علم درآمد
3- دخالت در انتخابات: درباره دخالت اسدالله علم در انتخابات پیش از این در موارد مقتضی سخن به میان آمده است. هنگامی که علم به وزارت دربار منصوب شد روند دخالت وی در انتخاب نمایندگان مجلس شورای ملی و نیز نمایندگان مجلس سنا رو به تزاید نهاد. در این دوره از یک سو روابط علم با شخص شاه بیش از پیش صمیمانه و نزدیک شده بود؛ از سوی دیگر شبکه دوستان و طرفداران وی در سراسرکشور گسترده شده بود. بدین ترتیب، در این دوره فقط کسانی میتوانستند به عنوان نماینده مجلسین شورای ملی و سنا سر از صندوق رأی درآورند که در درجه اول در سرسپردگیشان نسبت به شخص شاه تردیدی وجود نداشته باشد.در زمانی که علم وزیر دربار و هویدا نخست وزیر بود بیشترین رقابت انتخاباتی میان اسدالله علم و طرفدارانش از یک سو و نخست وزیر و طرفداران حزب ایران نوین از سوی دیگر بود. طبق روال گذشته بیشترین نفوذ علم جهت انتخاب نمایندگان دلخواه در سیستان و بلوچستان و قاینات بود.
در گزینش نمایندگان مجلس سنا نیز اسدالله علم همواره نقش درجه اول را برعهده داشت و بالاخص نمایندگان انتصابی مجلس سنا که نیمی از نمایندگان را تشکیل میدادند، غالباً توسط علم انتخاب میشدند و در پیشبرد اهداف و برنامههای او نقش بسزایی داشتند. احمدعلی مسعود انصاری درباره قدرت فائقه وزیر دربار در گزینش نمایندگان مجلس سنا چنین توضیح میدهد:
«علم به عنوان وزیر دربار و یکی از محارم و نزدیکان شاه در تعیین و انتصاب بسیاری از سناتورهای انتصابی که نیمی از اعضای مجلس سنا را تشکیل میدادند سهم اساسی داشت.»