28-07-2014، 18:03
یكی از وقایع مهمی كه در دوران حكومت قوام اتفاق افتاد ماجرای بلوای نان در تاریخ 17 آذر 1321 بود كه در حقیقت جنگ بین محمد رضا شاه و قوام بود . در این حادثه كه به نوعی زور آزمایی شاه در برابر قوام بود نتیجه ای جز غارت اموال مردم كوچه و بازار توسط اراذل و اوباش به بار نیاورد و نهایت كار با ایجاد حكومت نظامی و جو خفقان بدون هیچ گونه دستاوردی به پایان رسید .
پس از استعفای سهیلی و انتصاب قوام به نخست وزیری ، وی پست وزارت جنگ را برای خود نگه داشت و به نمایندگان اعلام كرد كه آینده فرماندهی كل ارتش تابع وزارت جنگ خواهد بود ، نه شخص شاه . برای نخستین بار پس از شهریور 1320 ، غیرنظامیان می خواستند اداره ارتش را به دست گیرند . از طرف دیگر قوام روابط خود را با متفقین نیز بهتر كرد و كوشید كه شاه را تضعیف كند . به همین جهت مسوولیت امور مالی كشور را طبق لایحه ای به دكتر میلسپو اقتصاددان آمریكایی كه در اوایل دهه 1300 در ایران خدمت كرده بود ، سپرد. وی همچنین سلطنت طلبان را از وزارت جنگ بیرون ریخت و برای چاپ اسكناس های مورد نیاز متفقین ، كمیسیون فوق العاده تشكیل داد . نهایتاً كشمكش شاه - قوام منجر به وقایع 17 آذر 1321 شد ( آبراهامیان ، 1379 ، ص 225 ) .
در آن روز هریك از این دو می خواستند طرف مقابل را مغلوب كنند . اما وقتی كه این دو دسته مخالف ، روبروی هم قرار گرفتند . جمعیت های دیگر و به خصوص مردم كوچه و بازار هم كه از وضع موجود ناراضی بودند . به آنها ملحق شدند ، به طوری كه كنترل از دست دو طرف خارج شد و شورشی كه دست اراذل و اوباش غارت گر در آن به خوبی نمایان بود ، بر پا شد . در آن روز هركس هرچه می خواست ، می كرد و می گفت ؛ در نتیجه خرابی و خسارات های سنگینی به شهر ، ساختمان مجلس و حتی خانه نخست وزیر وارد آمد كه اگر حكومت نظامی اعلام نشده بود ، چه بسا متفقین دخالت نموده و مشكلات چند برابر می شد.
بدون شك اگر این واقعه رخ نداده بود ، این دو نمی توانستند به حكومت خود ادامه دهند و در حقیقت دو ماه و هفت روز زمامداری قوام بعد از این واقعه را باید عكس العمل آن پیش آمد شوم دانست ( مكی ، 1370 ، ص 348 )
هرچه بود نهایتاً قوام و شاه موقتاً سازش كردند و قرار گذاشتند كه از افشای حقایق خودداری ورزند ، در عوض قوام در نخست وزیری بماند و برادران مسعودی ( اغتشاش گران دربار ) از زندان آزاد شده و خود عباس مسعودی نیز از تعقیب مصون بماند ( جامی ، 1371 ، ص 172 ) .
یكی دیگر از شاهدان عینی واقعه می گوید اراذل و اوباش پس از آن از مجلس بیرون آمدند ، در خیابان های شاه آباد ، استانبول ، لاله زار و سپه مغازه ها را چپاول می كردند . بدون واكنش نیروی انتظامی عده ای اموال غارت شده را به خانه می بردند
و اینك شرح ماجرا و اقدامات شینع اراذل و اوباش بسیج شده توسط شاه و قوام بویژه از زبان افرادی كه در این حادثه شركت داشتند :
روز سه شنبه 17 آذر 1321 عده ای از دانش آموزان و دانشجویان در اعتراض به فقر و گرسنگی ، بیماری و كمبود مایحتاج اولیه زندگی از جمله نان ، با صفوفی منظم به طرف مجلس رهسپار شدند تا درد های خود را با نمایندگان در میان گذارند . ( مكی ، 1370 ، ص 331 ) . این بلوا ، به دستور شاه و به دست عباس مسعودی ( مدیر روزنامه اطلاعات ) ، علیه قوام راه افتاد و بهانه آن جیره بندی نان و نایابی مواد اولیه زندگی بود .
تظاهرات از ساعت ده صبح شروع شد . حدود دو هزار نفر از دانشجویان و دانش آموزان ، جلو مجلس تجمع كرده و علی هاشمیان و چند نفر دیگر از آنها سخنرانی نموده و خواستار بركناری قوام شدند . مردم متفرقه نیز به تدریج داخل محصلین می شدند و صحبت ها و نطق ها ، برحسب تمایلات اشخاص متفرقه تغییر می كرد . به خوبی معلوم بود كه محصلین هدف مشخصی ندارند ، ابتدا اعتراض آنان به وضع خراب نان و سختی و معیشت بود . كم كم جنبه تعرض به وكلا پیدا كردند و با ورود اشخاص متفرقه ، علیه دولت شعار می دادند . این نقشه طوری طرح ریزی شده بود كه نتیجه آن جلوگیری از تشكیل مجلس ، یا تحت تاثیر قرار دادن نمایندگان در اخذ تصمیم آن روز نسبت به دولت باشد . ولی از ظهر به بعد رشته از دست طرح كنندگان نقشه به در رفت و یك عده چند هزار نفری جوان احساساتی و بدون برنامه به داخل مجلس آمده ، با هر نغمه ای همساز شدند ، به هر صدایی مرده باد زنده باد گفتند و رفته رفته اجتماع مردم متفرقه ، اشخاص بیكاره و ماجرا جو رشته نظم و ترتیب محصلین را برهم زد .
اوضاع زمانی بحرانی شد كه افسران ارتش اعلام كردند شاه هرگز اجازه نمی دهد سربازان به طرف مردم تیراندازی كنند . به همین جهت راهپیمایان به سوی ساختمان مجلس حمله كردند و حتی دو نماینده را مورد ضرب و شتم قرار دادند . در این موقع ازدحام بیشتر و عناصر مشكوك و اراذل و اوباش در بین مردم زیاد دیده می شد . به طوری كه اجازه سخنرانی به افراد نمی دادند ( آبراهامیان ، 1379 ، ص 225 ) . یك عده از افراد افسار گسیخته درهای تالار مجلس را شكستند و وارد تالار و جایگاه عمومی شدند . آنگاه چند نفر پشت تریبون رفته و علیه دولت قوام شروع به نطق كردند . جمعی هم اتاق های تشكیل جلسات را شكسته و میز و صندلی ها و حتی تابلوهای نفیس را از دیوار كنده و از هم دریدند . در این بین چند ماجرا جو و فرصت طلب عباس مسعودی را ، شاید به خاطر وابستگی اش به دربار ، به باد كتك گرفتند .
در پی هرج و مرجی كه به وجود آمد ، اوباش نیز وارد شدند و هركس با هر كس دشمنی داشت ، در فكر بازار آشفته بود ، دكان ها به غارت رفت ، به عابرین و مردم بی گناه حمله شد و غیره ( نجمی ، 1368 ، ص 12 ) .
خلاصه اینكه وقایع این روز و نقش گسترده اراذل و اوباش بسیج شده در این روز ، برای این بود كه این مختصر آزادی را كه پس از سقوط رضا شاه در ایران به وجود آمده بود در نطفه خفه كنند ، تا مردم بیدار نشوند
در خیابان ها به افراد متفاوت و حتی متضادی مانند دانش آموز ، ولگرد ، كارگر و كاسب و غیره برخوردیم ، پیش از ظهر ، تجارت خانه ها ی سعدی و مغازه های لاله زار و استانبول غارت شده بود ، ویترین ها و شیشه های شكسته و برخی اجناس خرد شده و پوشاك پاره ها ، همراه لحاف ها و كارتن های تبلیغاتی وسط خیابان ها دیده می شد .
تعدادی اراذل و اوباش دسته جمعی تحت رهبری یكی از باج گیران معروف محله قصاب خانه ، با چوب ، دشنه و شلاق با شعار مرگ بر قوام ، از فردوسی به خانه قوام می رفتند كه آنجا را غارت كرده و آتش زنند و حتی خود قوام را نیز بكشند . خواستیم از آنها عكس بگیریم كه مورد هجوم قرار گرفتیم و فرار كردیم . به هرحال این گروه قمه به دست هم در راه به خرابكاری ها شدت بخشیدند . كاری كه تا آن روز در تهران سابقه نداشت . به خوبی واضح بود كه دسته های اوباش از قبل تجهیز شده و طبق برنامه یك مرتبه از چند سو هجوم كرده اند . به دستور شاه ، نباید هیچ كاری به اوباش می داشتند . ( صفایی ، 1368 ، ص 87 )
یكی دیگر از شاهدان عینی واقعه می گوید اراذل و اوباش پس از آن از مجلس بیرون آمدند ، در خیابان های شاه آباد ، استانبول ، لاله زار و سپه مغازه ها را چپاول می كردند . بدون واكنش نیروی انتظامی عده ای اموال غارت شده را به خانه می بردند . ( نجمی ، 1368 ، ص 12 ) افرادی كه هنگام عصر به خیابان ها ریختند ، تیپشان با افراد صبح ( دانش آموزان و دانشجویان ) فرق داشت . آنها اغلب از مردمان جنوب شهر و كارگر ، كسبه ، دست فروش ، میدان دار و غیره بودند . ناگهان از گوشه های جنوب غرب میدان بهارستان ، عده ای در حدود صد تا صد و پنجاه نفر ، كه بعضی از آنها چوب و چماق به دست داشتند وارد میدان شدند و علیه قوام شعار می دادند . پس از هجوم به مجلس و مقاومت گارد مجلس ، در خیابان ها به غارت پرداختند .
عداه ای از سربازان نظامی هم كه مامور نگهبانی از اموال مردم بودند به غارتگران می گفتند : " بگذارید هوا كه تاریك شد اثاثیه بیشتری ببرید ، نصف از ما نصف از شما ". به میدان حسن آباد كه رسیدم ، جمعیت اوباش و خراب كار را دیدم كه به طرف منزل قوام در حركتند ( نجمی ، 1370 ، ص 38 ) . در اواخر همان شب ناگهان حادثه غیرمنتظره ای اتفاق افتاد . گروهی از افراد شناخته نشده در حالی كه وارد دستجات تظاهركنندگان شده بودند ، فریاد برآوردند باید به خانه قوام رفت و آن را آتش زد ( همان ، ص 12 ) . این دسته چماق به دست بدون مقاومتی از سوی ماموران ، پس از هجوم به خانه قوام ، اشیاء گران قیمت خانه را غارت و سپس آنها را در آتش سوزانیدند ، كه استقامت و خونسردی قوام در این میان جالب توجه بود . كمونیست ها هم كه همیشه به دنبال آشفته بازار بودند ، برای به دست گیری كنترل پایتخت از هیچ گونه اقدامی دوری نمی كردند . حتی قرار گذاشته بودند كه در این روز ، مجلس را آتش زده و حكومت جدیدی پی ریزی كنند .
صبح روز 18 آذر كه سپهبد امیر احمدی از سوی قوام ، به سمت فرمانداری نظامی جدید تهران انتخاب گردید ، طبق دستور ، مامور شد كه با خشونت رگبار مسلسل و تانگ ها ، آرامش را به مردم تهران باز دهد . به همین جهت ، صبح روز بعد مردمی كه قصد تظاهرات دوباره و ورود به مجلس را داشتند مورد حمله آنها قرار گرفته و در خون غلتیدند ، لذا در ظهر 18 آذر كلیه آشوب ها فرو خوابید ( صفایی ، 1368 ، ص 87 ) .
خلاصه اینكه وقایع این روز و نقش گسترده اراذل و اوباش بسیج شده در این روز ، برای این بود كه این مختصر آزادی را كه پس از سقوط رضا شاه در ایران به وجود آمده بود در نطفه خفه كنند ، تا مردم بیدار نشوند ؛ چرا كه به زیان منافع متفقین بود . شاه و قوام با پا در میانی عناصر خارجی و داخلی سازش كردند كه پرونده را مختومه سازند و اوضاع به حالت عادی خود برگردد .
نهایت ماجرا آن شد كه حكومت نظامی اعلام شد و عصر همان روز روزنامه اطلاعات هم مانند تمام روزنامه ها توقیف گردید و 43 روز در توقیف ماند و قوام از این حادثه در جهت سركوبی مخالفین خود ، خوب استفاده كرد . ( مكی ، 1370 ، ص 335 ) . به این ترتیب در این نبرد قدرت ، قیافه حقیقی محمد رضا شاه از پشت پرده معصومیتی كه ریا كارانه به صورت زده بود پدیدار شد و سران ارتش كه پس از شهریور 1320 ، حیثیت خود را از دست داده بودند ، ضرب شستی به مردم نشان داده و بلافاصله وزارت جنگ و شهربانی به دست نظامی ها افتاد . ( جامی 1371 ، ص 173 ) .