28-07-2014، 15:32
دلتنگم
گاهـ ـی حجـ ـم ِ دلــــتنـگی هایـ ـم
آن قــَ ـــ ـدر زیـاد میشود
که دنیــــا
با تمام ِ وسعتش
برایـَم تنگ میشود ...
... دلتنــگـم...
دلتنـــــگ کسی کـــــه
گردش روزگــــارش به من که رسیــــد از
حرکـت ایستـاد...
دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید...
دلتنگ ِ خود َم...
خودی که مدتهــــ ــــ ــاست گم کـر د ه ام ...
گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم
حالا یک بار از شهر می رویم
یک بار از دیار … یک بار از یاد … یک بار از دل … و یک بار از دست
**********************************************
دلتنگی
باز هم دلتنگی...
آرام درکنار پنجره نشسته ام
و دل داده ام به صدای باران
.که اشکهایم را زمزمه می کند
داستان دلتنگی بلند است
و فرصتی نمانده برای گفتن
!شاید وقتی دیگر بگویم از تنگی قفس
*******************************************
دردم می آید
میدانی ؟ درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی !
دردم می آید باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم!
دردم می آید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است...
به خواهر و مادرت که میرسی قیصر می شوی!
دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی...
دردم می آید آنقدر خوب سر وجدانت کلاه میگذاری!
دردم می آید ... این را هم بخوانی میگویی اغراق است!
دردم می آید نمی فهمی.....تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است!
**********************************************
مادرم
***********************************************
بچه بودیم خوشبخت بودیم
گاهی وقتا به خودم میگم متین همه چیز عوض شده چرا؟
وقتی به گذشته و کودکیم فکر میکنم چرا گریم میگیره؟
چرا آدم ها بی احساس شدن؟
چرا اعتقادات مردم ضعیف شده؟ چرا دیگه خدا رو کم تر میبینم و به یادشم؟
یاد معلم کلاس اولم و اون دوران بخیر
یاد برنامه کودکای زمان بچه گیم بخیر
یاد بازی های اون زمان بخیر
حاظرم داشته هام و بدم و برگردم اون زمان
بچه بودیم اما انسان بودیم و خوش و خوشبخت بودیم
هروقت فکرش و میکنم گریم میگیره
ای خداااااااااااااااااااااااا چرا همه چیز تغییر کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
***********************************************
آسمانت آبی
باز باران بارید ،
خیس شد خاطره ها ،
مرحبا بر دل ابری هوا ،
هر کجا هستی باش ،
آسمانت آبی ،
و تمام دلت از غصه دنیا خالی
**********************************************
من خوبم
بشمار دانه به دانه اشکهایی را که میریزی..
*کاین اشکها..خون بهای عمر رفته ی من است ..
زمزمه ایی ست مداوم روی لبهایی..
که مدام روی هم میفشارمشان..
تا این بغض لعنتی سر فاش نکند و همچنان تظاهر کنم:من خوبم
**********************************************
روز عشق
بیا با هم هر روز عشق را زندگی کنیم
یادمان نرود طعم نگاه های ترمان....
بیا هر روز که بیدار می شویم پنجره دل را بگشاییم
فریاد بزنیم:
ای عشق سلام!!!!
روزت بخیر!!!!
بیا اجازه ندهیم عادت بیاید توی روزگارمان
جا خوش کند و بخندد همچنان به ما
زندگی را تکرار نکنیم
زندگی را زندگی کنیم بی بهانه!!
هر صبح اغاز شویم دوباره عاشق شویم
من عاشق تو باشم تو عاشق من
بیا ابروی عشق باشیم....!!
گاهـ ـی حجـ ـم ِ دلــــتنـگی هایـ ـم
آن قــَ ـــ ـدر زیـاد میشود
که دنیــــا
با تمام ِ وسعتش
برایـَم تنگ میشود ...
... دلتنــگـم...
دلتنـــــگ کسی کـــــه
گردش روزگــــارش به من که رسیــــد از
حرکـت ایستـاد...
دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید...
دلتنگ ِ خود َم...
خودی که مدتهــــ ــــ ــاست گم کـر د ه ام ...
گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم
حالا یک بار از شهر می رویم
یک بار از دیار … یک بار از یاد … یک بار از دل … و یک بار از دست
**********************************************
دلتنگی
باز هم دلتنگی...
آرام درکنار پنجره نشسته ام
و دل داده ام به صدای باران
.که اشکهایم را زمزمه می کند
داستان دلتنگی بلند است
و فرصتی نمانده برای گفتن
!شاید وقتی دیگر بگویم از تنگی قفس
*******************************************
دردم می آید
میدانی ؟ درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی !
دردم می آید باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم!
دردم می آید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است...
به خواهر و مادرت که میرسی قیصر می شوی!
دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی...
دردم می آید آنقدر خوب سر وجدانت کلاه میگذاری!
دردم می آید ... این را هم بخوانی میگویی اغراق است!
دردم می آید نمی فهمی.....تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است!
**********************************************
مادرم
كاش میشد لاغر کنم خیلی لاغر...
بیست کیلو بشم!
ده کیلو بشم!
نه! ... ...
سنگینه براش...
پنج کیلو شم ...
تا دوباره برم رو " پاهای مــامــانم " بخوابم
مادرم دوستت دارم
بیست کیلو بشم!
ده کیلو بشم!
نه! ... ...
سنگینه براش...
پنج کیلو شم ...
تا دوباره برم رو " پاهای مــامــانم " بخوابم
مادرم دوستت دارم
***********************************************
بچه بودیم خوشبخت بودیم
گاهی وقتا به خودم میگم متین همه چیز عوض شده چرا؟
وقتی به گذشته و کودکیم فکر میکنم چرا گریم میگیره؟
چرا آدم ها بی احساس شدن؟
چرا اعتقادات مردم ضعیف شده؟ چرا دیگه خدا رو کم تر میبینم و به یادشم؟
یاد معلم کلاس اولم و اون دوران بخیر
یاد برنامه کودکای زمان بچه گیم بخیر
یاد بازی های اون زمان بخیر
حاظرم داشته هام و بدم و برگردم اون زمان
بچه بودیم اما انسان بودیم و خوش و خوشبخت بودیم
هروقت فکرش و میکنم گریم میگیره
ای خداااااااااااااااااااااااا چرا همه چیز تغییر کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
***********************************************
آسمانت آبی
باز باران بارید ،
خیس شد خاطره ها ،
مرحبا بر دل ابری هوا ،
هر کجا هستی باش ،
آسمانت آبی ،
و تمام دلت از غصه دنیا خالی
**********************************************
من خوبم
بشمار دانه به دانه اشکهایی را که میریزی..
*کاین اشکها..خون بهای عمر رفته ی من است ..
زمزمه ایی ست مداوم روی لبهایی..
که مدام روی هم میفشارمشان..
تا این بغض لعنتی سر فاش نکند و همچنان تظاهر کنم:من خوبم
**********************************************
روز عشق
بیا با هم هر روز عشق را زندگی کنیم
یادمان نرود طعم نگاه های ترمان....
بیا هر روز که بیدار می شویم پنجره دل را بگشاییم
فریاد بزنیم:
ای عشق سلام!!!!
روزت بخیر!!!!
بیا اجازه ندهیم عادت بیاید توی روزگارمان
جا خوش کند و بخندد همچنان به ما
زندگی را تکرار نکنیم
زندگی را زندگی کنیم بی بهانه!!
هر صبح اغاز شویم دوباره عاشق شویم
من عاشق تو باشم تو عاشق من
بیا ابروی عشق باشیم....!!
**********************************************
یادگار نیمکت کلاس درس
اجازه آقا
من تازه آمده ام
هنوز نمی دانم روی کدام نیمکت بنشینم
توی کدام کتاب دنبال ردپای صداقت بگردم!
من جا مانده ام در اولین برگ
در اولین سطر"ای نام تو بهترین سرآغاز"
شعر عاشقی هیچ حفظ نکرده بودم
یک بار سالها دور، از رو خوانده بودم
که پر از غلط های املایی بود
نتیجه اش یک صفر بزرگ
اجازه آقا
من دوباره آمدم
تا مهربانی دلم را با زندگی جمع بزنم
ضرب در بی نهایت
با دلهای شما تقسیم کنم
من آمده ام
تا یک مثنوی بلند عاشقانه را
برای این کلاس از حفظ بخوانم
فرصتی دوباره می خواهم
یادگار نیمکت کلاس درس
اجازه آقا
من تازه آمده ام
هنوز نمی دانم روی کدام نیمکت بنشینم
توی کدام کتاب دنبال ردپای صداقت بگردم!
من جا مانده ام در اولین برگ
در اولین سطر"ای نام تو بهترین سرآغاز"
شعر عاشقی هیچ حفظ نکرده بودم
یک بار سالها دور، از رو خوانده بودم
که پر از غلط های املایی بود
نتیجه اش یک صفر بزرگ
اجازه آقا
من دوباره آمدم
تا مهربانی دلم را با زندگی جمع بزنم
ضرب در بی نهایت
با دلهای شما تقسیم کنم
من آمده ام
تا یک مثنوی بلند عاشقانه را
برای این کلاس از حفظ بخوانم
فرصتی دوباره می خواهم
**************************************
گذشت آن زمان
گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم
حالا یک بار از شهر می رویم
یک بار از دیار
یک بار از یاد
یک بار از دل
و یک بار از دست !
آری دیگر گذشت آن زمان . . .
*****************************************
دوران کودکی
به دوران کودکیت برگرد
کودک که بودی از زندگی چه میدانستی؟
نگاهت معصوم و خندهای کودکانه ات از ته دل
بزرگترین دلخوشیهایت داشتن اسباب بازی دوستت،پوشیدن گفش بزرگترها
و حتی خوردن یک تکه کوچک شکلات
بچه که بودی حسادت،کینه و نفرت در قلب کوچکت جایی نداشت
دوست داشتنت پاک و بی ریا
بخشیدنت با رضایت
چاره ی ناراحتی ات یک لحظه گریستن
و این پایان تمام کدورتها بود
می خندیدی و در دنیای خودت غرق می شدی!
چه شد؟ بزرگ شدی...؟!!!
***************************************
ترانه زندگی
گاهی مثل باران باید بارید گاهی نرم وگاهی تند...
وگاهی..خیس باید كرد...
گلبرگهای زیبای برون را وگاهی بایدشكست....
شاخه های زاید خشكیده را..
تا سبز شوند جوانه ها..
وبخوانند..ترانه ها..زیر قطرات نم نم باران...
[rtl].گاهی مثل باران...[/rtl]
باید بخشید ترانه زندگی را...
تا عاشقی كنند .. پروانه ها
********************************************
خعلی براش زحمت کشیدم.
خواهشا سپاس بدین بهم
گذشت آن زمان
گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم
حالا یک بار از شهر می رویم
یک بار از دیار
یک بار از یاد
یک بار از دل
و یک بار از دست !
آری دیگر گذشت آن زمان . . .
*****************************************
دوران کودکی
به دوران کودکیت برگرد
کودک که بودی از زندگی چه میدانستی؟
نگاهت معصوم و خندهای کودکانه ات از ته دل
بزرگترین دلخوشیهایت داشتن اسباب بازی دوستت،پوشیدن گفش بزرگترها
و حتی خوردن یک تکه کوچک شکلات
بچه که بودی حسادت،کینه و نفرت در قلب کوچکت جایی نداشت
دوست داشتنت پاک و بی ریا
بخشیدنت با رضایت
چاره ی ناراحتی ات یک لحظه گریستن
و این پایان تمام کدورتها بود
می خندیدی و در دنیای خودت غرق می شدی!
چه شد؟ بزرگ شدی...؟!!!
***************************************
ترانه زندگی
گاهی مثل باران باید بارید گاهی نرم وگاهی تند...
وگاهی..خیس باید كرد...
گلبرگهای زیبای برون را وگاهی بایدشكست....
شاخه های زاید خشكیده را..
تا سبز شوند جوانه ها..
وبخوانند..ترانه ها..زیر قطرات نم نم باران...
[rtl].گاهی مثل باران...[/rtl]
باید بخشید ترانه زندگی را...
تا عاشقی كنند .. پروانه ها
********************************************
خعلی براش زحمت کشیدم.
خواهشا سپاس بدین بهم