امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

جوک با موضوع [یکی از فانتزیام اینه که....] - سری 15

#1
فانتزی من اینه که دارم با همسرم با ماشین آخرین سیستم تو جاده شمال میریم بعد همسرم یه چای واسم میریزه میخوام بگیرمش یه لحظه محو چهره خانومم بشم بعد یهو یه تریلی بخواد باهامون شاخ به شاخ بشه بعد خانومم داد بزنه مواااااظب باااااش بعد فرمونو بگیره....... خلاصه سرتونو درد نیارم اتفاقی نیفته.

یه روز که دارم تو خیابون دترویت با پیپم سوار بر فراریم میگردم میبینم که تو یه خیابون تاریک از یه دختره زورگیری میکنن منم کلتم و وردارم و پیاده شم و از پشت سر بگم هی ولش کن...(در حالی که سزم پایئنه و سایم افتاذه تو کوچه)
اونم برگرده با مسلسش کتلتم کنه بعد بمیرم
مگه حتما یاید تو افق محو شد؟
خخخخخخخخخ

بچه كه بودم یكی از فانتزی هام این بود كه گرگه بلاخره میگ میگ رو بگیره و بخوره؛ تا اینكه یه كلیپ تو اینترنت پخش شد كه گرگه میگ میگ رو میگره و بهش دینامیت میبنده و اون رو تبدیل به یه وعده غذایی چرب میكنه‏ و ...
و بلاخره فانتزیم به واقعیت تبدیل شد...‏
حالا یكی از فانتزی هام اینه كه این سنجابه تو كارتون "عصر یخبندان‏"‏ بدون اینكه باعث جدا شدن قاره ها از هم و شكستن كوه یخ بشه؛ این فندق لعنتیش رو فرو كنه تو زمین و بره گورشو گم كنه...‏!‏‏!‏‏!‏


باید قوه تخیلت خیلی قوی باشه ها:::الآن بازیکن رئال مادرید هستم!!!

عـــــآقــــــا امروز صبح داشتم میرفتم مدرسه.....
تو راه سرم پایین بود و داشتم فانتزی پردازی میکردم تو ذهنم.......
فانتزیم این بود که ی نفر بخواد از خیابون رد بشه ، سرش پایین باشه و حواس نباشه ، بخواد تصادف کنه من بپرم نجاتش بدم ........
خلاصه همینطور داشتم راه میرفتم و فکر میکردم ، که رسیدم به ی کوچه خواستم رد بشم که ی ماشین عین فانتزیم میخواست بزنه بهم ... فقط فرقش اینجا بود که هیچ کسی نبود نجاتم بده.....خودم ، خودمو نجات دادم.......

یکی از فانتزی های جدیدم اینه که صبح که از خواب پامیشم اول آفتاب پامیشم..........
بـــــــــــــــــــــــــه زبان های انگلیسی و المانی تسلط کامل داشته باشم..........
وانقدر عذاب نکشم....ینی میشه ای خدا ناامیدم نکن............اگه نشه دست به عــــــــــــــذاب دادن بقیه!!!!!میزنماااااااااااااااا..............گفته باشم.........امادگی داشته باشین..(اره داداش!!!در این حد داغونم مــــــــــــــــــــن)

یادتونه گفتم فانتزیم برگشتن عشقمه؟! باورم نمیشه فانتزیم اتفاق افتاد و برگشت.امیدوارم همه به فانتزیاشون برسنننننن.

یکی از فانتزی های معکوس ورزشی اینه که
مدیر فیفا بشم و اولین کاری که میکنم..
قانون جدیدی ترتیب بدم که به جای سه بازیکن تعویضی
چهار بازیکن بتونن تعویض بشن!!
و بازی زیباتر و سرعتی تر از بازیکنان فوتبال ببینیم.
هرکی موافق فانتزی محالم هست = لایکککککککک

فانتزی من اینه که تو المپیک بعدی ایران تو 10 تا رشته مدال بگیرم
بعضی رشته ها هم بیشتر از یه مدال طلا
و جمعا 25 تا مدال طلا بگیرم بزنم رکورد مایکل دوپینگی رو بشکونم
هوراااااااااااا

تو برنامه کودک های زمان خودمون عاشق کارتون مورچه خوارم واسه همین همیشه وقتی برادرمو میبینم بهش میگم سلام مورچه، و هروقتم دخترخالمو میبینم میگم سلام سوسیس 
انقده با این 2 تا جمله حال میکنم
اصلا 1 از فانتزیام اینه امسال تولدم واسم 1 کیک بگیرن شبیه مورچه خوار زیرشم بنویسن سلام سوسیس تولدت مبارک

فانتزی من اینه یه روز بتونم همه جکای اس جوک رو بخونم....در این حد توهمم من

فانتزی من اینه صبح پاشم ببینم تو هیچ سایتی تبلیغ نیست. در این حد خیال پردازم من........

فانتزیه من اینه که بشم مدیر یه کاروخونه خیلی خیلی با شکوه 
با مثلا 3000 تا کارمند 
بعد تولیدی باشه تولید انبوه در حد بندس لیگا 
بعد یروز بزنه و ورشکست کنم 
چند ماه بگذره بعد یروز صبح پاشم برم کارخونه 
ببینم طلبکارا صف کشیدن 
کارمندا هم تحصن کردن 
که آقا این حقوق ما رو کی میدین 
بعد حسابدارم بگه میبینید که آقای مهندس گرفتارن خودشونم
بعد طلبکارا بگن آقا این چه وضعشه 
منم بگم آقا ندارم چیکار کنم 
این دست من اگه مو داره تو بیا بکن 
بعد برم زندان دوسال بعد که آزاد شدم 
بفهمم که همش زیر سره حسابداره کارخونه بوده 
فلنگه بسته رفته جزایر آنگولا
بعله یه همچین آدمیم من

شاید باورتون نشه ولی یکی از فانتزی های من اینه که عینکی بشم دیوونم نه؟ لایک=واقعادیوونه ای.... لایک=مگه چیه اینم یه جورشه!!!

یکی از فانتزیام اینه که از این به بعد که اومدم تو سایت اس جوک دیگه کسی ننویسه زیر مطلبش بزن لایکو یا بکوب لایکو و ...!والله همه این وسط به خاطر لایک میان!!!هعی وای من!حالا هر کی موافقه بکوب لایکو!!!

البته قابلیت لایک فعلا فعال نیست

دوس دارم تصادف بشه از اون زنجیریا یهو بگن تصادف شده کی کمکای اولیه بلده بعد بدوبدو کنم به مردم کمک کنم(تنفس بدم کابشنم رو بزارم زیر سر باند بیچی کنم چسب زخم بزنم خار توی دست رو در بیارم خون اهدا کنم )اون وسط یه بچه بدنیا بیاد اسمشو بذارن عباس


فانتزی من اینه که وقتی ازبیرون میام و به شدت گرسنمه و میرم واسه خودم غذاگرم میکنم یا املتی نیمرویی کره مربایی چیزی دست و پامیکنم وقتی سفره رو باز میکنم ببینم توش نون گرم و تازه هست.ولی هر وقت من با این حال اومدم سفره رو باز کردم توش یا دور نون هابوده یا نونا بیات شدن.حالا نونوایی هم بستس تو یخچال هم نون نیست...حالا مادرمم این وسط بگه اوه به سجاد گفتم الآن داداشت میاد گرسنه است همه نونارو نخوریا برو نون بگیر فکر کنم باید خودت بری نون بگیری صادق...که همین جمله باعث میشه از کلت دود بلندشه....

فانتزی من اینه که وقتی واسه ارسال یه متن به اس جوک وقت میذارم وقتی اومدم تو سایت ببینم متنم رو توسایت قراردادن.حالا لایکم خورد خورد نخوردم نخورد.مهم اینه یکی بخونه و یکم بخنده و بگه دمش گرم....الآنه که بغضم بترکه......ودیگرهیچ
 یکی از فانتزیام اینه که برم توی عروسی غریبه و موقعی که عروس میخواد بعله رو بگه
یهو از وسط جمعیت داد برن: نهههههههه باهاش ازدواج نکن
من هنوز دوستت دارمممم …
بعد فامیلای دوماد جنازمو ببرن سمت افق!!!!!

یکی از فانتزیام اینه که یه پیرمرد پولدار تصادف کنه و
من برسونمش بیمارستان و نجاتش بدم
اونم با بچه هاش مشکل داشته باشه و تمام زندگیشو به نام من بزنه و بمیره
وقتی بچه هاش منو پیدا میکنن که پولارو بگیرن
همه پولارو بندازم جلوشون بگم بردارید نامردها
اونی که با ارزش بود پدرتون بود….

یکی از فانتزیام اینه که ازدواج کنم، بچه دار شیم، بچمون دختر باشه
اسمشو بذاریم گیتا، بعد با زنم دعوا کنم و جول و پلاسش رو که
خواست جمع کنه بره خونه باباش بهش بگم:
هرچی میخوای ببری ببر، فقط گیتارو با خودت نبر!!!!
تا دیروز ما رو می دیدی مِن مِن می کردی
الان شاخ شدی مَن مَن می کنی !
پاسخ
آگهی
#2
دستت طلا



پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  یکی از فانتزیام اینه که ... !!!!!!!!! خیلی خیلی باحاله
  یکی‌ از فانتزیام اینه که...
  یه موضوع خیلی جالب = طنز ( از دست ندید)
  موضوع انشا«ازدواج را توصیف کنید»
Rainbow یکی از فانتزیام اینه...............بخونی میمیری از خنده........
  چشم چشم که میگن اینه هااااا!!!!!
  عکس نوشته های بسیار طنز با موضوع دوست دارم
  اولین موضوع منه نامردی نیایی تو و خیلی بدی اگه سپاس ندی
Heart بچه ها یه موضوع. باحال
  موضوع انشا«ازدواج را توصیف کنید»

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان