24-07-2014، 4:37
أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَنَهُ عَلىَ تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٍ خَیرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانهارَ بِهِ فىِ نَارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لَا یَهدِى الْقَوْمَ الظَّلِمِینَ
آیا كسى كه بنیاد [امورش] را بر پایهی تقواى الهى و رضاى او نهاده بهتر است یا كسى كه بنیاد [امورش] را بر لب پرتگاهى سست و فروریختنى نهاده؟! و آن بنا با بناكنندهاش در جهنم سقوط مىكند و خدا گروه ستمكاران را هدایت نمىكند.
پیام آیه
آیه 109 سورهی مبارکهی توبه، بیانگر حال دو گروه منافقان و مۆمنان است که یکی بنایی ساخته بر لبهی زمینی که آب زیر آن را شسته و در حال فرو ریختن است و هیچ اطمینانى به دوام و استوارى آن نیست و در آخر خودش و بنایش به آن پرتگاه سقوط میکنند. این گروه، منافقان اند که خود و هر آنچه ساخته و بافتهاند با هم به قعر جهنم سقوط خواهند کرد.
دیگری مۆمنان هستند كه زندگی خود را بر خداترسی و امید به بخشش او؛ یعنى بر روى دو پایهی ترس از عذاب خدا و امید به خشنودی او بنا كردهاند.
قرآن کریم با بیان حال این دو گروه و قراردادن مخاطب در مقام سنجش، قضاوت را بر عهدهی او قرار میدهد تا خود با کمک عقل سلیم و به دور از هوا و هوس، بر راستی و درستی روش یکی از این دو گروه، حکم کند.
مثالی برای دو گروه مۆمن و منافق
این آیه مثلى است كه پایه و اساس زندگى مۆمنین و منافقین را به تصویر میکشد و آن، روش و آیینی است كه هر یک در زندگی دنبال مىكنند؛ دین مۆمن، تقوا و پرهیز از محرمات الهی و طلب خشنودى او است که بر ایمان و باور به خدا استوار است؛ اما دین منافق که کفر است و بی دینی بر شك و تزلزل بنا نهاده شده است.[1]
برای همین در آیه بعد میفرماید:
«لا یَزالُ بُنْیانُهُمُ الَّذِی بَنَوْا رِیبَةً» یعنى منافقین همواره آن بنائى را كه بنا نهادهاند در بیثباتی و تزلزل است.
و برای آنکه نشان دهد این مثالی است مادی و بیرونی، برای آنچه که در درون دل های منافقان میگذرد، فرمود:
«فِى قُلُوبِهم» یعنی این لرزش و تردید و بیثباتی مخرب، وضعیتی است که بر دل های ایشان حاکم است.
مۆمنان به كسى مىمانند كه براى بناى یك ساختمان، زمین بسیار محكمى را انتخاب كرده و آن را با مصالحى پردوام و مطمئن بنا مىكند؛ اما منافقان به كسى مىمانند كه ساختمان خود را بر لبهی رودخانهاى مىسازد كه سیلاب زیر آن را به كلى خالى كرده و هر آن، آماده سقوط است؛ همانگونه كه نفاق ظاهر دینى دارد؛ اما از درون کفر است و تهی از ایمان؛ چنین ساختمانى نیز ظاهرى دارد زیبا اما بدون پایه و زیرساختی محکم
و بعد اضافه میکند که این وضعیت نابهنجار، زاییدهی فکر و فرهنگ خود اینهاست که اگر تغییر کرد و از کفر و نفاق به ایمان تبدیل شد؛ اینها نیز به مانند مۆمنان بر زمین و زمینهای محکم و استوار، زندگی خواهند کرد و عاقبتی نیکو خواهند داشت؛ اما اگر بر کفر و نفاق خود اصرار داشته باشند ، هیچگاه روی یقین و آرامش را نخواهند دید : «إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُم» مگر آنکه دل هایشان که سبب این تردید است متلاشی شود و با از بین رفتن آن، این تردید نیز برطرف شود.
شرح آیه
«بنیان» یعنى بنا و ساختمان؛ «شَفا» به معنى لبهی چیزى است و «جُرُف» به معنى حاشیهی نهر و یا چاه است كه آب زیر آن را شسته و خالى كرده به گونه ای كه بالاى آن هر لحظه در شرف ریختن است و «هار» به معنى شخص یا ساختمان سستى است كه در حال سقوط است.[2]
برای آشنایی با معنای این آیه که در ادامه و در نقش نتیجه گیری از داستان مسجد ضرار بیان شده ، نخست لازم است مروری گذرا بر داستان مسجد ضرار داشته باشیم:
ریا
داستان مسجد ضرار
خلاصهی داستان آنگونه كه از تفاسیر و احادیث مختلف استفاده مىشود چنین است:
گروهى از منافقان نزد پیامبر صلی الله و علیه وآله آمدند و عرض كردند به ما اجازه دهید مسجدى در میان قبیلهی بنى سالم (نزدیك مسجد قبا) بسازیم تا افراد ناتوان و بیمار در آن نماز گزارند؛ همچنین در شب هاى بارانى كه گروهى از مردم توانایى آمدن به مسجد شما را ندارند فریضه اسلامى خود را در آن انجام دهند، و این در موقعى بود كه پیامبر صلی الله و علیه وآله عازم جنگ تبوك بود.
پیامبر صلی الله و علیه وآله به آنها اجازه داد، ولى آنها اضافه كردند آیا ممكن است شخصاً بیایید و در آن نماز بگزارید؟ پیامبر صلی الله و علیه وآله فرمود : در حال حاضر من عازم سفرم، هنگام بازگشت به خواست خدا به آن مسجد مىآیم و نماز در آن مىگزارم.
هنگامى كه پیامبر صلی الله و علیه وآله از تبوك بازگشت نزد او آمدند و گفتند : اكنون تقاضا داریم به مسجد ما بیایى و در آنجا نماز بگزارى و از خدا بخواهى ما را بركت دهد، و این در حالى بود كه هنوز پیامبر صلی الله و علیه وآله وارد دروازه مدینه نشده بود.
در این هنگام پیك وحى خدا نازل شد و آیات 107 و 108 سورهی توبه را آورد:
و [از منافقان] كسانى هستند كه بر پایه دورویى و نفاق، مسجدى ساختند براى آسیب رساندن و ترویج كفر و تفرقهافكنى میان مۆمنان و كمینگاهى براى [گردآمدن] كسانى كه پیش از این با خدا و پیامبرش جنگیده بودند، سوگند سخت مىخورند كه ما با ساختن این مسجد جز خوبى [و خدمت] قصدى نداشتیم؛ ولى خدا گواهى مىدهد كه بىتردید آنان دروغگویند.
هرگز [براى عبادت و نماز] در آن مسجد نایست، قطعاً مسجدى كه از نخستین روز بر پایه تقوا بنا شده ، شایسته تر است كه در آن [به نماز و عبادت] بایستى، در آن مردانى هستند كه خواهان پاكیزگى [و طهارت جسم و جان] هستند و خدا پاكیزگان را دوست دارد.
دین مۆمن، تقوا و پرهیز از محرمات الهی و طلب خشنودى او است که بر ایمان و باور به خدا استوار است؛ اما دین منافق که کفر است و بی دینی بر شك و تزلزل بنا نهاده شده است
خداوند متعال با این آیات از اسرار كار آنها که قصد داشتند به نام مسجد و دین، پایگاهی برای تجمع و سازماندهی کفر و نفاق بر علیه اسلام و مسلمانان برپا کنند پرده برداشت.
به دنبال این خبر وحیانی، پیامبر صلی الله و علیه وآله دستور داد آن مسجد را آتش زنند؛ بقایاى آن را ویران كنند و جاى آن را محل ریختن زبالههاى شهر سازند.[3]
آیه 109 نتیجه گیری از داستان مسجد ضرار و پیام کلی آن داستان
دو آیهی قبل به مقایسه دو مسجد میپردازد که یکی بر پایه تقوا و با هدف جلب رضایت الهی ساخته شد و دیگری بر پایه کفر و نفاق و با هدف ضربه به دین الهی بناگردید و در این آیه (109)، بانیان این دو مسجد را با هم مقایسه میکند و در نهایت، به روشنى، بىثباتى و سستى كار منافقان و استحكام و بقاى كار اهل ایمان و برنامههاى آنها را بیان میدارد.
بر اساس این آیه، مۆمنان به كسى مىمانند كه براى بناى یك ساختمان، زمین بسیار محكمى را انتخاب كرده و آن را با مصالحى پردوام و مطمئن بنا مىكند؛ اما منافقان به كسى مىمانند كه ساختمان خود را بر لبهی رودخانهاى مىسازد كه سیلاب زیر آن را به كلى خالى كرده و هر آن، آماده سقوط است؛ همانگونه كه نفاق ظاهر دینى دارد؛ اما از درون کفر است و تهی از ایمان؛ چنین ساختمانى نیز ظاهرى دارد زیبا اما بدون پایه و زیرساختی محکم.
همانگونه که این ساختمان در شرف تخریب و ویرانی است؛ مكتب اهل نفاق نیز در معرض زوال و نابودی است.
علامه طباطبایی (ره) این سقوط را سقوط منافق با تمام ساخته و بافتههایش به قعر جهنم تفسیر میکند