لطفا مُسترس نباشید!
بالا برویم، پایین بیاییم، استرس بخش جدایی ناپذیر زندگی خیلی از ما آدم هاست. یک وقت هایی می شود دست روی دست گذاشت و کاری نکرد و یک وقت هایی هم می شود کنترل امور را تا حد ممکن به دست گرفت و کلک استرس را کند. اگر شما جزو آن دسته از آدم هایی هستید که به دست روی دست گذاشتن ارادتی ندارید و درعوض دوست دارید دست تان را به زانوی تان بزنید و یاعلی بگویید، از پیشنهادهای زیر استفاده کنید. شاید بعضی از این پیشنهادها اختصاصی شما باشند و قرص های ضداضطراب! خدا را چه دیدید!
جلوی استرس سد ایجاد کنید
همیشه باید واقعیت را قبول کنیم و اگر متوجه شدیم نمی توانیم شرایطی را تغییر دهیم دست از تلاش بیهوده برداریم. برای مثال اگر شخصیت شما طوری است که مستعد مضطرب شدن است و تا به حال هر کاری کرده اید نتوانسته اید این اخلاق تان را عوض کنید، بهتر است دست از تلاش بردارید و واقعیت خودتان را قبول کنید.
پذیرفتن این واقعیت به شما اجازه می دهد نفس راحتی بکشید و با خودتان بگویید، حالا که من این طوری هستم برای مضطرب نشدن می توانم چه کارهایی انجام دهم؟ یکی از کارهایی که در اختیار شماست، حذف کردن عوامل استرس زای بیرونی از حیطه زندگی شخصی است. هرکدام از ما در زندگی مان با آدم ها یا موقعیت هایی طرف هسیتم که ممکن است دوستی داشته باشیم که تمام مدت غر می زند و در کل از مجموع دو ساعت مکالمه اش نمی شود دودقیقه حرف مفید و امیدبخش درآورد! ممکن است همکاری داشته باشیم که اخلاق تند و تیزی دارد و از بد روزگار پستش از ما بالاتر است و به همین خاطر نتوانیم با او درباره رفتارش صحبت کنیم. ممکن است رفتن به فلان پارک در محدوده منزل مان باعث ایجاد ناراحتی و نگرانی ما شود چون از آن خاطره خوبی نداریم.
دلیل استرس ما هرچه که باشد باید کنترلش را در دست بگیریم و اگر امکان حذف آن وجود دارد، آن را از بین ببریم. شما می توانید خیلی راحت رابطه تان را با دوست نق نقوی تان کم یا حتی قطع کنید. می توانید به اعضای خانواده توضیح دهید که دوست دارید برای گردش های آخر هفته به پارک دیگری بروید. میتوانید تا حد امکان سراغ همکار بداخلاق تان نروید و هر بار که قرار است با او رو به رو شوید به خودتان تاکید کنید که او همین جوری است و من باید آرامش خودم را حفظ کنم. یادتان باشد در دست گرفتن کنترل امور می تواند آرامش زیادی را جایگزین استرس شما کند.
کنترل محل کار
خیلی از ما با محیط کارمان مشکل داریم. این مشکل یا به آدم هایی که همکارمان هستند بر می گردد، یا به نوع کاری که انجام می دهیم یا حتی به نوع چیدمان و فضای محل کار. اگر موقع کارکردن احساس راحتی نمی کنید و به آسانی دچار اضطراب و نگرانی می شوید، اول از همه، دلیل آن را پیدا کنید و ببینید مشکل، کدام یک از عوامل پیش گفته است. وقتی مشکل را پیدا کردید، نوبت به یافتن راه حل می رسد.
گاهی وقت ها اضافه کردن یک گلدان گل زیبا به میز کار، قراردادن عکس مناظر زیبا یا حتی آدم هایی که برای مان الهام بخش هستند به عنوان وال پیپر (Wall paper) کامپیوتر شخصی مان، گوش دادن به موزیک های آرمش بخش در حین کار و حتی رفتن پشت پنجره و نگاه کردن به بیرون برای لحظاتی، می تواند حال ما را بهتر کند. این راه حل ها را به خصوص وقتی به کار بگیرید که با فضای محیط اداری تان مشکل دارید، اما اگر هیچ جوری کارتان را دوست ندارید و این مسئله مثل بار روی شانه های تان سنگینی می کند شاید وقتش رسیده که شغل تان را عوض کنید.
برای این کار لازم نیست یک مرتبه استعفا بدهید و تنها منبع درآمدتان را با دستان خودتان حذف کنید. کافی است به این فکر کنید که چه کاری مورد علاقه تان است و برای رسیدن به آن کار، دستیابی به چه مهارت هایی لازم است. شما می توانید در روزهای تعطیل یا حتی بعد از ساعات اداری به کلاس های مهارتی لازم بروید و کم کم خودتان را برای شغل تازه آماده کنید. این طوری با امید بیشتری ساعات خسته کننده شغل فعلی تان را تحمل خواهید کرد.
فکر کمتر، عمل بیشتر
می دانید یکی از دلایلی که آمار افسردگی در تعطیلات را بالا می برد چیست؟ اینکه آدم ها وقت بیشتری برای فکر کردن دارند و معمولا هم کاری برای انجام دادن ندارند. یادتان باشد بعضی از ذهن ها مستعد فکرهای ناراحت و ناامیدکننده هستند! این ذهن ها فقط دنبال وقت خالی می گردند و آن قدر مسائل را واکاوی می کنند که ناگهان فرد به خودش می آید و می بیند توان عمل کردن را از دست داده و زانوی غم بغل کرده است! اگر ذهن شما هم این طوری عمل می کند به خودتان فرصت فکرهای بی خودی را ندهید و مشغول شوید! تا جایی که می توانید سر خودتان را گرم کنید. اگر شاغل هستید به کارتان بچسبید.
اگر بی کار هستید یا حتی به انتخاب خودتان کار نمی کنید، بروید پیاده روی کنید، کتاب بخوانید، پختن غذاهای تازه را امتحان کنید. بافتنی ببافید، در کلاس های هنری شرکت کنید و مرتب در حال آموختن باشید. با خودتان دلیل ترس های تان را وارسی کنید. مثلا اگر فکر کردن به از دست دادن شغل تان شما را افسرده و نگران می کند، دست به کار شوید و ببینید برای نگه داشتنش باید چه کارهایی انجام دهید، در چه کلاس هایی شرکت کنید، چه تغییری در روابط عمومی تان ایجاد کنید و چه کتاب هایی بخوانید. همه اینها مانع ترسیدن شما می شوند و در عین حال باعث می شوند به جای فکرهای فلج کننده، سراغ عمل و اقدام های قدرت دهنده بروید و اعتماد به نفس تان را تقویت کنید.
استراحت کوتاه، اما اثربخش
در احادیث ما آمده است وقتی عصبانی می شوید تغییر وضعیت بدهید. مثلا اگر ایستاده اید، بنشینید یا برعکس؛ شاید چون تغییر وضعیت یکی از راه های تغییر وضعیت روانی است. در مورد استرس هم می توانید از این راهکار استفاده کنید. وقتی اولین علائم استرس زا در شما بروز پیدا کردند، سریع به وضعیت بدن تان دقت کنید، قوز کرده اید؟ صاف بنشینید! دست تان را زیر چانه تان زده اید؟ دست تان را بردارید و محکم بنشینید!
حتی گاهی وقت ها کافی است از جای تان بلند شوید و چند قدمی راه بروید. نرمش کنید و به خودتان کش و قوس بدهید. یک لیوان آب بنوشید یا یک دم نوش آرامش بخش درست کرده و نوش جان کنید. موزیکی ملایم و آرامش بخش بگذارید و چند نفس عمیق بکشید. همه اینها به تغییر وضعیت شما کمک می کنند و می توانند باعث آرامش بیشترتان شوند. اصلا همین حالا این روش را امتحان کنید؛ از جای تان بلند شوید، به بدن تان کش و قوس بدهید و دست و پاهای تان را آهسته و به حالت تکاندن چیزی حرکت بدهید. در همین حین هم چند نفس عمیق بکشید. حال تان بهتر شد؟
برنامه ریزی دقیق
دلیل خیلی از استرس های ما نداشتن برنامه ریزی و ترس از تلنبارشدن کارهاست. حواس تان جمع نیست؟ مرتب نگران کارهای عقب افتاده هستید؟ یک سررسید تهیه کنید و فهرست کارهایی را که در هر روز باید انجام شوند، در آن بنویسید. سعی کنید به این برنامه وفادار بمانید و تا جایی که امکان دارد کار امروز را به فردا نیندازید! بعد از مدتی متوجه می شوید که نه تنها زندگی تان نظم گرفته که افکارتان هم منظم شده اند و آرامش بیشتری دارند.
جملات تاکیدی زیبا
این روزها شبکه های اجتماعی پر هستند از جمله های فیلسوف مآبانه و بعضا ادبی. دنبال جمله ها و عبارت هایی باشید که امیدبخش و سرشار از انرژی هستند. سراغ گزینه هایی بروید که به شما آسان گرفتن را یاد می دهند. دفترچه کوچک و زیبایی بردارید و این جمله های زیبا را در آن بنویسید.
هروفت که احساس می کنید ذهن تان رو به منفی بافی می رود یا استرس در دو قدمی شماست، دفترچه را باز کنید و این جمله ها را بخوانید. حتی می توانید با این دفترچه فال بگیرید و به صورت تصادفی آن را باز کنید تا ببینید چه جمله امیدبخشی را به شما هدیه می دهد! همین کار و هیجان خواندن جمله تازه حال تان را بهتر خواهدکرد. اگر هم دوست دارید فقط یک جمله مفید برای سراسر زندگی داشته باشید که در هر شرایطی می تواند کمی حال آدم را بهتر کند، این عبارت را جلوی چشم تان داشته باشید: «این نیز بگذرد!»
افسارتان را به دست آدرنالین ندهید
استرس گاهی منجر به عصبانیت می شود و عصبانیت را اگر نتوان مهارکرد، معلوم نیست منجر به چه چیزهایی شود! اگر شما هم جزو آن دسته از افرادی هستید که بعد از هر بحث و جدی به خودشان می گویند: «چرا فلان چیز را گفتم؟!» و بلافاصله هم پشیمان می شوید، این راهکار مخصوص شماست؛ وقتی از چیزی یا کسی عصبانی یا ناراحت می شوید، قبل از جواب دادن یک نفس عمیق بکشید و اگر امکان دارد اتاق یا فضایی را که در آن هستید، ترک کنید.
وقتی از شخص یا موقعیت ناراحت کننده دور شدید، به جوابی که می خواهید به آن فرد بدهید، خوب فکر کنید و عواقب آن را بسنجید. ببینید آیا ارزشش را دارد جواب بدهید یا نه. بسته به نتیجه ای که از این افکار می گیرید، تصمیم گیری کنید و یادتان باشد با آرامش حرف زدن و تضویح دادن احساسات و افکار گاهی تاثیراتی به مراتب موثرتر و بهتر از عصبانیت، ناراحتی و جواب های دندان شکن دارد.
خودتان را شناسایی کنید!
شناخت خود، سرچشمه شناخت دنیای اطراف هم هست. به همین خاطر همیشه سعی کنید اول خودتان را به خوبی بشناسید. ببینید شخصیت تان چگونه است؛ آدم جاه طلبی هستید یا صلح جو؟ برون گرا هستید یا درون گرا؟ اهل رقابت هستید یا به کارهای گروهی علاقه دارید؟ به محض اینکه بدون گول زدن خودتان جواب سوال های بالا را پیداکنید، می توانید شر یک عالمه موقعیت استرس زا را از سرتان کم کنید! برای مثال وقتی آدم آرامی هستید و از رقابت خوش تان نمی آید، خودتان را در شرایط رقابتی قرار نخواهید داد. وقتی درون گرا هستید به جای شرکت در کلاس هایی که به کار گروهی نیاز دارند، شرکت در فعالیت های کتاب خوانی یا حتی نواختن سازهای یک نفره را ترجیح خواهید داد که قاعدتا برای شما آرامش بخش خواهند بود.
منبع آرامش را پیدا کنید
در کنار انجام اعمال مذهبی، مثل نماز خواندن، زیارت کردن، ذکر گفتن و روزه گرفتن کارهای دیگری هم هستند که می توانند به آرامش فرد منجر شوند. سعی کنید کارهایی را که باعث خوشحالی و آرامش خاطرتان می شوند، شناسایی کنید. این کارها ممکن است شامل خواندن داستان های شیرین و زیبا، گوش دادن به برنامه های طنز رادیو، دیدن مستندهای سفر به نقاط دیدنی دنیا و خلاصه هر چیزی که می تواند به شما روحیه دهد، باشد. کافی است ارتباط تان را با منابع آرامش دهنده حفظ کنید و یادتان باشد خدا همواره هوای بندگانش را دارد.
عجله کار شیطونه!
بعضی از اما به عجله کردن عادت داریم. احساس می کنیم اگر برای هر کاری بدوبدو کنیم، در نهایت جایزه سریع ترین آدم دنیا را می گیریم؛ چنین جایزه ای وجود ندارد! آدم هایی که زیاد عجله می کنند و مرتب می خواهند کاری را تمام کنند که به کار دیگری برسند، مقادیر زیادی آدرنالین ترشح شده دارند که مانع چشیدن لذت های زندگی می شود و در عوض مرتب طعم استرس را زیر زبان شان می آورد! اگر شما هم این طور آدمی هستید، سعی کنید صبرکردن را تمرین کنید.
مثلا این بار که در مهمانی دوست تان حاضر شدید، به جای اینکه مرتب ساعت تان را چک کنید، کمی به آدم های اطراف تان دقت کنید. ببینید چطور رفتار می کنند، چه پوشیده اند، راجع به چه چیزهایی حرف می زنند و حتی چه می خورند. به خودتان یاد بدهید که لحظه ای که گذشت، گذشته و دیگر بر نمی گردد. پس بهتر است به جای مضطرب بودن و عجله داشتن، از لحظه ای که در آن هستیم استفاده کنیم و آرامش به دست بیاوریم.
تشخیص بدهیم
جمله معروفی هست که می گوید «خدایا به من قدرتی بده تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم، شجاعتی که تغییر دهم آنچه را که می توانم و دانش که تفاوت بین این دو را تشخیص دهم.» اگر بگوییم این جمله یکی از بهترین جمله هایی است که آدم می تواند بارها با خودش تکرار کند و از آن خسته نشود، اشتباه نکرده ایم! اگر استرس در زندگی تان رخنه کرده، ببینید آیا می توانید دلایل ایجادکننده اش را از بین ببرید یا نه؟ اگر جواب مثبت است، دست به کار شوید و فرصت را از دست ندهید، اما اگر جواب منفی است، سعی کنید به خدا توکل کنید و از او کمک بگیرید. یادمان باشد که دعا می تواند فضا را تغییر دهد، حتی اگر محکم شده باشد.
بخشیدن را یاد بگیریم
می گویند روزی حکیمی به شاگردانش گفت فردا که آمدید کیسه ای بردارید و در آن به تعداد آدم هایی که از آنها بدتان می آید، پیاز قرار دهید. فردا که شد هر شاگر با کیسه ای در محضر استاد حاضر شد که به تعداد آدم های منفور خود در آن پیاز قرار داده بود. استاد به آنها گفت از امروز به بعد این کیسه را با خودتان حمل کنید. چند روزی که می گذرد، شاگردان معترض به نزد استاد می آیند و می گویند از حمل کردن کیسه ها خسته شده اند، ضمن اینکه پیازها گندیده اند و بوی بدشان آنها را آزار می دهد. استاد به آنها می گوید نگه داشتن کینه افراد در دل اتفاقی شبیه گندیدن پیازها را ایجاد می کند. با این تفاوت که این بار دل آدمی افسرده و پژمرده می شود.
قبول داریم! بخشیدن بعضی از آدم ها و بعضی از کارها اصلا کار راحتی نیست. بعضی رفتارها به قدری دل آدم را می سوزانند و می شکنند که آدم با هر بار یادآوری شان از درون داغ می شود، اما مگر غیر از این است که این داغ شدن ها در نهایت به خود ما آسیب می رسانند و ما را مضطرب می کنند؟ گاهی وقت ها خوب است که آدمی دیگران را به خاطر بدی های شان ببخشد و اطمینان داشته باشد که هرکس از هر دستی بدهد، از همان دست هم می گیرد. اطمینان داشتن به عدالت خداوند و توکل کردن بر او کمک می کند آدمی تمرین بخشیدن کند و آرامش بگیرد. به آدم ها حق بدهیم گاهی اشتباه کنند و به خاطر اشتباهات شان در دل مان پیاز نگه نداریم!
دنبال گذشته ندوید
می گویند از پیرمردی که سال ها شاهد جنایات نازی ها بود خواستند برای شان از نازی ها و خاطرات آن دوران بگوید. پیرمرد هم در جواب گفت: نازی ها سال های زیادی از عمر من را گرفتند، اما من حاضر نیستم دیگر یک دقیقه را هم صرف فکر کردن و حرف زدن از آنها کنم! داستان ما و گذشته هم شبیه همین است. یا اینکه خیلی وقت ها خلاص شدن از فکر گذشته ها واقعا سخت است، به خصوص اگر همچنان روی حال ما تاثیر گذاشته باشند، اما باید به خاطر داشته باشیم دنبال گذشته دویدن مثل دویدن دنبال بادبادکی است که نخش پاره شده و دیگر نمی شود به دستش آورد. بهتر است تمام تلاشمان را بکنیم و تمرکزمان را روی امروز و همین لحظه ای بگذاریم که در اختیار داریم.