21-07-2014، 14:30
مدیر: پسر شما اخراجه!
پدر: آخه چرا؟ من به عنوان پدرش حق دارم دلیلش رو بدونم!
مدیر: شرم آوره!
پدر: محض رضای خدا به من بگین چی شده؟
اون بچه تازه مادرش رو از دست داده. آخه چی شده؟
مدیر: بچه ی شما به معلمش گفته:
عاشقتم عشقم!
واقعاً از یه بچه کلاس دومی بعیده.....
پدر پرید وسط حرفای مدیر و با لحن تندی گفت:
سعید الان کجاست؟
مدیر: پشت درِ دفتر!
پدر سریع از جایش بلند شد و از دفتر خارج شد
سعید آنجا نبود
چشم چرخاند روی ردیف صندلی ها کیف پسرش را شناخت!
روی کیف روی یه کاغذ با خط کودکانه ای دست نوشته ی سعید به چشم میخورد......
چشم هاش خیلی شبیه مامان بود. منو ببخش بابا
پدر: آخه چرا؟ من به عنوان پدرش حق دارم دلیلش رو بدونم!
مدیر: شرم آوره!
پدر: محض رضای خدا به من بگین چی شده؟
اون بچه تازه مادرش رو از دست داده. آخه چی شده؟
مدیر: بچه ی شما به معلمش گفته:
عاشقتم عشقم!
واقعاً از یه بچه کلاس دومی بعیده.....
پدر پرید وسط حرفای مدیر و با لحن تندی گفت:
سعید الان کجاست؟
مدیر: پشت درِ دفتر!
پدر سریع از جایش بلند شد و از دفتر خارج شد
سعید آنجا نبود
چشم چرخاند روی ردیف صندلی ها کیف پسرش را شناخت!
روی کیف روی یه کاغذ با خط کودکانه ای دست نوشته ی سعید به چشم میخورد......
چشم هاش خیلی شبیه مامان بود. منو ببخش بابا