امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حسرت / رهی معیری

#1
رهی معیری :


رفتم که آن دو چشم فریبا را

از صحفه ی خیال فرو شویم

رفتم صفای مهر و محبت را

در دیده و دل دگری جویم

دردا. که هر نفس که برآوردم

دیدم حدیث عشق تو می گویم



رفتم که هم زبان دگر جویم

رفتم که آشیان دگر سازم

رفتم که نیمه جان جوانی را

در پای دلبر دگر اندازم

وا حسرتا. که یاد نگاه تو

تا زنده ام فریب دهد بازم



بردم پناه به می که دور از تو

خود را مگر هلاک توانم کرد

وین داغ تلخکامی و حسرت را

از لوح سینه پاک توانم کرد

در هر پیاله عکس تو را دردم

دیگر به سر. خاک چه توانم کرد
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان