02-07-2014، 11:09
تاریخ ایرانی: دولت آمریکا هر از چندی برخی از اسناد محرمانه را منتشر میکند اما روی دیگر ماجرا این است که بخش اعظم تاریخ آمریکا از چشم عموم مردم پنهان است. این اسرار ممکن است بعد از چندین دهه فاش شوند و یا هرگز افشا نشوند. سیا به تازگی به نقش خود در کودتای سال ۱۹۵۳ ایران اعتراف کرده است ولی به عقیدهٔ رابرت پری، شاید سیا هرگز نقش خود را در برکناری جیمی کارتر از قدرت نپذیرد. رابرت پری گزارشگر و محققی است که در دههٔ ۸۰ بسیاری از ماجراهای ایران - کنترا را در اختیار آسوشیتدپرس و نیوزویک گذاشت.
شش دهه طول کشید تا سیا به طور رسمی به نقش خود در کودتا علیه دولت ملی ایران در سال ۱۹۵۳ اعتراف کند، ولی سازمان جاسوسی آمریکا شاید هرگز این حقیقت را تائید نکند که افسرانش در سال ۱۹۸۰ ضد رئیسجمهور وقت کارشکنی کردند، حقیقتی که شواهد آن امروزه در دست است.
سرنگونی محمد مصدق، نخستوزیر ایران در سال ۱۹۵۳ و همچنین کارشکنی برای جلوگیری از انتخاب مجدد جیمی کارتر در سال ۱۹۸۰ از یک انگیزهٔ مشترک نشأت میگرفتند و آن نگرانی از سمت و سویی بود که جنگ سرد در پیش گرفته بود. تندروهای آمریکایی تصمیماتشان را اینگونه توجیه میکردند که کارتر نیز همچون مصدق یک ایدهآلیست خطرناک به شمار میرود.
در سال ۱۹۵۳، مصدق ملیگرا منافع متحد آمریکا یعنی بریتانیا را در زمینههای نفتی به خطر انداخته بود و بیدرنگ این نگرانی را به وجود آورده بود که هرگونه درگیری نظامی میان ایران و بریتانیا به نفع اتحاد شوروی ختم خواهد شد. اسناد این کودتا اندکی پیش توسط سیا از طبقهبندی محرمانه خارج شدند. در سال ۱۹۸۰ افسران ناراضی سیا و تندروهای آمریکایی دوران جنگ سرد، اعلام خطر کردند که تمرکز کارتر بر حقوق بشر به عنوان بنیاد سیاستهای خارجی آمریکا به طرز خطرناکی سادهانگارانه است و در نهایت به سود اتحاد جماهیر شوروی تمام خواهد شد.
چنانکه در اسناد آمده است اختلاف مهمی که میان این دو پروژه وجود داشت این بود که عملیات سرنگونی مصدق با عنوان سری تیپی آژاکس، در سال ۱۹۵۳ «به نام سیاست خارجی ایالات متحده و با تائید بالاترین مقامات دولتی» صورت گرفت، به این دلیل که رئیسجمهور وقت دوایت آیزنهاور، خود در این ماجرا دخالت داشته است.
اما نقشهٔ سال ۱۹۸۰ برای تخریب کارتر از جایی صورت گرفت که گروهی از افسران خاطی سیا به کمپین انتخاباتی ریگان (و همراه او جورج اچ. دبلیو بوش) پیوستند تا مذاکرات کارتر با ایران در جریان گروگانگیری را تخریب کنند. کارتر و استانسفیلد ترنر، رئیس سیا از این ماجرا آگاهی نداشتند.
مایلز کوپلند، افسر مشهور سیا این مساله را اینگونه تشریح کرد: «یک سازمان جاسوسی درون سیا، دایرهای از قدرتمندترین شخصیتهای اطلاعاتی سازمان بر این عقیدهاند که نیازهای استراتژیک ایالات متحده را بهتر از ریاست منتخب سازمان میشناسند. این گروه عقیده داشتند که ایمان سادهلوحانهٔ کارتر به ایدهآلهای دموکراتیک آمریکا، کشور را به نابودی خواهد کشاند.»
کوپلند اندکی پیش از مرگش در سال ۱۹۹۰ در مصاحبهای گفت: «کارتر با تمام وجود به همهٔ آنچه که راجع به آن در غرب صحبت میکنیم اعتقاد داشت. با وجود اینکه کارتر مرد باهوشی بود، به مادران آمریکایی، کلوچهٔ سیب و مغازههای گوشهٔ خیابان هم اعتقاد داشت. عقیده داشت هر آنچه که در آمریکا دلپذیر است در همه جای دنیا نیز دلپذیر خواهد بود...همانگونه که گفتم کارتر مرد احمقی نبود.» ولی از نگاه کوپلند ایراد بزرگتری داشت: «او مردی اصولگرا بود.»
کوپلند از ماموران سیا بود که در کودتای سال ۱۹۵۳ علیه مصدق دست داشتند ولی به گفتهٔ او، در سال ۱۹۸۰ که کارتر هدف قرار گرفت، او و دیگر مامورانی که در کودتای ایران دست داشتند فقط از دور نظارهگر بودند.
پروندهای علیه کارتر
شکایت راستگرایان آمریکایی از کارتر - همانگونه که به صراحت توسط ریگان و دیگران محافظهکاران نیز اعلام شد - در این بود که کارتر اجازه داد تا شاه ایران سقوط کند، ساندینیستها در نیکاراگوئه به قدرت برسند و رژیمهای ضد کمونیستی آمریکای جنوبی و دیگر کشورها را نادیده میگرفت و «جوخههای مرگ» و شکنجهٔ چپگرایان را مورد نقد قرار میداد.
از سوی دیگر دولت راستگرای مناخیم بگین در اسرائیل نیز بابت پیمان کمپ دیوید که به موجب آن نیروهای اسرائیلی از صحرای سینای مصر بیرون رانده شدند، چندان دل خوشی از کارتر نداشت. بگین و نزدیکانش از انتخاب مجدد کارتر میهراسیدند مبادا که به از دست دادن کرانهٔ باختری ختم شود.
بنا بر شواهد به دست آمده از منابع آگاه، در سال ۱۹۸۰ عملیاتی پنهانی ضد کارتر با عنوان «شگفتی اکتبر» طرحریزی شد که جمهوریخواهان باسابقه (همچون جورج اچ. دبلیو بوش، رئیس اسبق سیا و همراه انتخاباتی ریگان)، ماموران بلندپایۀ سیا (به غیر از مدیرانی که توسط کارتر انتخاب شده بودند)، شهروندان آمریکایی که در سیاست دخیل بودند و ماموران سازمان اطلاعاتی اسرائیل که توسط مناخیم بگین فرستاده شده بودند، در این عملیات دست داشتند.
همانند سرنگونی مصدق در سال ۱۹۵۳، این بار نیز دلایل کافی برای برکناری کارتر وجود داشت. در مورد کودتا علیه مصدق هرگونه افشای نقش آمریکا به ضرر شاه تمام میشد که یکی از مهمترین متحدین آمریکا در منطقه به شمار میرفت. به این ترتیب هرگونه دخالت ریگان و جمهوریخواهان برای دامن زدن بحران گروگانگیری در ایران به قصد تضعیف کارتر، موقعیت جمهوریخواهان، سیا و اسرائیل را در آمریکا به خطر میانداخت. حتی امروزه با گذشت بیش از سه دهه از عملیات «شگفتی اکتبر»، تائید و پذیرش آن میتواند تصویر ریگان - که از چهرههای اصلی جمهوریخواهان به شمار میرود - را به شدت تخریب کند؛ تصویری که با جنبش جمهوریخواهان آمریکا پیوند خورده است.
یک سازمان جاسوسی درون سیا
از مهمترین اطلاعاتی که از سیا در اختیار مردم قرار گرفته است میتوان به مصاحبه با مایلز کوپلند در سال ۱۹۹۰ و کتاب خاطرات او «بازی ملتها» اشاره کرد. او در اینجا به مسالۀ «یک سازمان جاسوسی درون سیا» میپردازد.
کوپلند در مصاحبهاش میگوید: «مسالهٔ واشنگتن برای ما مبارزات میان چپگرایان و راستگرایان یا اختلافات میان لیبرالها و محافظهکاران نبود ، بلکه جدالی بود میان آرمانگرایی و واقعگرایی پراگماتیک... کارتر یک آرمانگرا بود. او با صداقت اعتقاد داشت که ما موظفیم تا کار درست را انجام دهیم و عواقب آن را نیز بپذیریم. این را از زبان خودش شنیدم. او با تمام وجود به این قضیه اعتقاد داشت.» کوپلند این جملات را با لهجهٔ غلیظ جنوبیاش ادا میکرد و ترکیبی از شگفتی و نفرت در گفتارش موج میزد.
کوپلند در مسالهٔ ایران با ماموران پرسابقهٔ سیا همکاری داشت. افرادی همچون آرچیبالد روزولت و کسینجر؛ کسانی که به دیوید راکفلر نزدیک بودند. راکفلر صاحب بانک چیس منهتن بود که حسابهای میلیارد دلاری شاه ایران را در اختیار داشت. «من، هنری کسینجر، دیوید راکفلر و آرچی روزولت در سیا همعقیده بودیم که آمریکا از خود ضعف نشان میدهد و مردم ایران و دیگر کشورهای جهان با خفت و خواری به ما مینگرند.»
پس از اینکه کوپلند و دوستانش برای حل بحران گروگانگیری در ایران به توافق رسیدند، او با یکی از دوستان قدیمیاش در سیا تماس گرفت. بنابر آنچه که در کتاب خاطراتش نوشته است، کوپلند به جیمز انگلتون ریاست سابق سازمان ضد جاسوسی روی آورد.
کوپلند مینویسد: «یکی از جاسوسان موساد به آنها اطمینان داد که سرویس اطلاعاتی اسرائیل نیمی از دانشجویان (ایرانی) را شناسایی کرده است تا جایی که آدرس آنها در تهران را نیز به دست آورده است... او اطلاعاتی را در اختیار من گذاشت تا این جوانان را بیشتر بشناسم.»
یکی از جاسوسهای جوان اسرائیلی که مامور شناسایی ساختار جدید حکومت ایران شد، فردی بود به نام آری بنمناشه که در ایران به دنیا آمده و در نوجوانی به اسرائیل مهاجرت کرده بود. او در کتاب خاطراتش که در سال ۱۹۹۲ تحت عنوان «منافع جنگ» منتشر کرد به کوپلند اشاره میکند. بنمناشه مینویسد که اگرچه کوپلند به عنوان متخصص دنیای عرب در سیا شناخته میشد و پیش از آن علیه منافع اسرائیل فعالیت کرده بود ولی مهارتهای او در تحلیل مسائل همواره مورد تحسین بوده است.
به گفتهٔ بنمناشه، ملاقاتی میان مایلز کوپلند و افسران سازمان اطلاعاتی اسرائیل در جورج تاون واشنگتن تدارک دیده میشود: «اسرائیلیها حاضر به پذیرفتن هرگونه راهحلی برای این مساله بودند، به جز راهحلی که توسط کارتر ارائه شده بود. دیوید کیمچه، رئیس بخش روابط خارجی موساد، بالاترین مقام اسرائیلی حاضر در این جلسه بود.»
آنچه در ماههای اخیر رخ داد، پرده از اسرار «شگفتی اکتبر» برداشت و شکاف عظیمی میان مقامات واشنگتن، برای انکار این کودتا و شاهدان این ماجرا ایجاد شد تا به ما نشان دهد که کارشکنی در مذاکرات کارتر طی بحران گروگانگیری، بخش تاریک و مهمی از تاریخ آمریکا است.
شش دهه طول کشید تا سیا به طور رسمی به نقش خود در کودتا علیه دولت ملی ایران در سال ۱۹۵۳ اعتراف کند، ولی سازمان جاسوسی آمریکا شاید هرگز این حقیقت را تائید نکند که افسرانش در سال ۱۹۸۰ ضد رئیسجمهور وقت کارشکنی کردند، حقیقتی که شواهد آن امروزه در دست است.
سرنگونی محمد مصدق، نخستوزیر ایران در سال ۱۹۵۳ و همچنین کارشکنی برای جلوگیری از انتخاب مجدد جیمی کارتر در سال ۱۹۸۰ از یک انگیزهٔ مشترک نشأت میگرفتند و آن نگرانی از سمت و سویی بود که جنگ سرد در پیش گرفته بود. تندروهای آمریکایی تصمیماتشان را اینگونه توجیه میکردند که کارتر نیز همچون مصدق یک ایدهآلیست خطرناک به شمار میرود.
در سال ۱۹۵۳، مصدق ملیگرا منافع متحد آمریکا یعنی بریتانیا را در زمینههای نفتی به خطر انداخته بود و بیدرنگ این نگرانی را به وجود آورده بود که هرگونه درگیری نظامی میان ایران و بریتانیا به نفع اتحاد شوروی ختم خواهد شد. اسناد این کودتا اندکی پیش توسط سیا از طبقهبندی محرمانه خارج شدند. در سال ۱۹۸۰ افسران ناراضی سیا و تندروهای آمریکایی دوران جنگ سرد، اعلام خطر کردند که تمرکز کارتر بر حقوق بشر به عنوان بنیاد سیاستهای خارجی آمریکا به طرز خطرناکی سادهانگارانه است و در نهایت به سود اتحاد جماهیر شوروی تمام خواهد شد.
چنانکه در اسناد آمده است اختلاف مهمی که میان این دو پروژه وجود داشت این بود که عملیات سرنگونی مصدق با عنوان سری تیپی آژاکس، در سال ۱۹۵۳ «به نام سیاست خارجی ایالات متحده و با تائید بالاترین مقامات دولتی» صورت گرفت، به این دلیل که رئیسجمهور وقت دوایت آیزنهاور، خود در این ماجرا دخالت داشته است.
اما نقشهٔ سال ۱۹۸۰ برای تخریب کارتر از جایی صورت گرفت که گروهی از افسران خاطی سیا به کمپین انتخاباتی ریگان (و همراه او جورج اچ. دبلیو بوش) پیوستند تا مذاکرات کارتر با ایران در جریان گروگانگیری را تخریب کنند. کارتر و استانسفیلد ترنر، رئیس سیا از این ماجرا آگاهی نداشتند.
مایلز کوپلند، افسر مشهور سیا این مساله را اینگونه تشریح کرد: «یک سازمان جاسوسی درون سیا، دایرهای از قدرتمندترین شخصیتهای اطلاعاتی سازمان بر این عقیدهاند که نیازهای استراتژیک ایالات متحده را بهتر از ریاست منتخب سازمان میشناسند. این گروه عقیده داشتند که ایمان سادهلوحانهٔ کارتر به ایدهآلهای دموکراتیک آمریکا، کشور را به نابودی خواهد کشاند.»
کوپلند اندکی پیش از مرگش در سال ۱۹۹۰ در مصاحبهای گفت: «کارتر با تمام وجود به همهٔ آنچه که راجع به آن در غرب صحبت میکنیم اعتقاد داشت. با وجود اینکه کارتر مرد باهوشی بود، به مادران آمریکایی، کلوچهٔ سیب و مغازههای گوشهٔ خیابان هم اعتقاد داشت. عقیده داشت هر آنچه که در آمریکا دلپذیر است در همه جای دنیا نیز دلپذیر خواهد بود...همانگونه که گفتم کارتر مرد احمقی نبود.» ولی از نگاه کوپلند ایراد بزرگتری داشت: «او مردی اصولگرا بود.»
کوپلند از ماموران سیا بود که در کودتای سال ۱۹۵۳ علیه مصدق دست داشتند ولی به گفتهٔ او، در سال ۱۹۸۰ که کارتر هدف قرار گرفت، او و دیگر مامورانی که در کودتای ایران دست داشتند فقط از دور نظارهگر بودند.
پروندهای علیه کارتر
شکایت راستگرایان آمریکایی از کارتر - همانگونه که به صراحت توسط ریگان و دیگران محافظهکاران نیز اعلام شد - در این بود که کارتر اجازه داد تا شاه ایران سقوط کند، ساندینیستها در نیکاراگوئه به قدرت برسند و رژیمهای ضد کمونیستی آمریکای جنوبی و دیگر کشورها را نادیده میگرفت و «جوخههای مرگ» و شکنجهٔ چپگرایان را مورد نقد قرار میداد.
از سوی دیگر دولت راستگرای مناخیم بگین در اسرائیل نیز بابت پیمان کمپ دیوید که به موجب آن نیروهای اسرائیلی از صحرای سینای مصر بیرون رانده شدند، چندان دل خوشی از کارتر نداشت. بگین و نزدیکانش از انتخاب مجدد کارتر میهراسیدند مبادا که به از دست دادن کرانهٔ باختری ختم شود.
بنا بر شواهد به دست آمده از منابع آگاه، در سال ۱۹۸۰ عملیاتی پنهانی ضد کارتر با عنوان «شگفتی اکتبر» طرحریزی شد که جمهوریخواهان باسابقه (همچون جورج اچ. دبلیو بوش، رئیس اسبق سیا و همراه انتخاباتی ریگان)، ماموران بلندپایۀ سیا (به غیر از مدیرانی که توسط کارتر انتخاب شده بودند)، شهروندان آمریکایی که در سیاست دخیل بودند و ماموران سازمان اطلاعاتی اسرائیل که توسط مناخیم بگین فرستاده شده بودند، در این عملیات دست داشتند.
همانند سرنگونی مصدق در سال ۱۹۵۳، این بار نیز دلایل کافی برای برکناری کارتر وجود داشت. در مورد کودتا علیه مصدق هرگونه افشای نقش آمریکا به ضرر شاه تمام میشد که یکی از مهمترین متحدین آمریکا در منطقه به شمار میرفت. به این ترتیب هرگونه دخالت ریگان و جمهوریخواهان برای دامن زدن بحران گروگانگیری در ایران به قصد تضعیف کارتر، موقعیت جمهوریخواهان، سیا و اسرائیل را در آمریکا به خطر میانداخت. حتی امروزه با گذشت بیش از سه دهه از عملیات «شگفتی اکتبر»، تائید و پذیرش آن میتواند تصویر ریگان - که از چهرههای اصلی جمهوریخواهان به شمار میرود - را به شدت تخریب کند؛ تصویری که با جنبش جمهوریخواهان آمریکا پیوند خورده است.
یک سازمان جاسوسی درون سیا
از مهمترین اطلاعاتی که از سیا در اختیار مردم قرار گرفته است میتوان به مصاحبه با مایلز کوپلند در سال ۱۹۹۰ و کتاب خاطرات او «بازی ملتها» اشاره کرد. او در اینجا به مسالۀ «یک سازمان جاسوسی درون سیا» میپردازد.
کوپلند در مصاحبهاش میگوید: «مسالهٔ واشنگتن برای ما مبارزات میان چپگرایان و راستگرایان یا اختلافات میان لیبرالها و محافظهکاران نبود ، بلکه جدالی بود میان آرمانگرایی و واقعگرایی پراگماتیک... کارتر یک آرمانگرا بود. او با صداقت اعتقاد داشت که ما موظفیم تا کار درست را انجام دهیم و عواقب آن را نیز بپذیریم. این را از زبان خودش شنیدم. او با تمام وجود به این قضیه اعتقاد داشت.» کوپلند این جملات را با لهجهٔ غلیظ جنوبیاش ادا میکرد و ترکیبی از شگفتی و نفرت در گفتارش موج میزد.
کوپلند در مسالهٔ ایران با ماموران پرسابقهٔ سیا همکاری داشت. افرادی همچون آرچیبالد روزولت و کسینجر؛ کسانی که به دیوید راکفلر نزدیک بودند. راکفلر صاحب بانک چیس منهتن بود که حسابهای میلیارد دلاری شاه ایران را در اختیار داشت. «من، هنری کسینجر، دیوید راکفلر و آرچی روزولت در سیا همعقیده بودیم که آمریکا از خود ضعف نشان میدهد و مردم ایران و دیگر کشورهای جهان با خفت و خواری به ما مینگرند.»
پس از اینکه کوپلند و دوستانش برای حل بحران گروگانگیری در ایران به توافق رسیدند، او با یکی از دوستان قدیمیاش در سیا تماس گرفت. بنابر آنچه که در کتاب خاطراتش نوشته است، کوپلند به جیمز انگلتون ریاست سابق سازمان ضد جاسوسی روی آورد.
کوپلند مینویسد: «یکی از جاسوسان موساد به آنها اطمینان داد که سرویس اطلاعاتی اسرائیل نیمی از دانشجویان (ایرانی) را شناسایی کرده است تا جایی که آدرس آنها در تهران را نیز به دست آورده است... او اطلاعاتی را در اختیار من گذاشت تا این جوانان را بیشتر بشناسم.»
یکی از جاسوسهای جوان اسرائیلی که مامور شناسایی ساختار جدید حکومت ایران شد، فردی بود به نام آری بنمناشه که در ایران به دنیا آمده و در نوجوانی به اسرائیل مهاجرت کرده بود. او در کتاب خاطراتش که در سال ۱۹۹۲ تحت عنوان «منافع جنگ» منتشر کرد به کوپلند اشاره میکند. بنمناشه مینویسد که اگرچه کوپلند به عنوان متخصص دنیای عرب در سیا شناخته میشد و پیش از آن علیه منافع اسرائیل فعالیت کرده بود ولی مهارتهای او در تحلیل مسائل همواره مورد تحسین بوده است.
به گفتهٔ بنمناشه، ملاقاتی میان مایلز کوپلند و افسران سازمان اطلاعاتی اسرائیل در جورج تاون واشنگتن تدارک دیده میشود: «اسرائیلیها حاضر به پذیرفتن هرگونه راهحلی برای این مساله بودند، به جز راهحلی که توسط کارتر ارائه شده بود. دیوید کیمچه، رئیس بخش روابط خارجی موساد، بالاترین مقام اسرائیلی حاضر در این جلسه بود.»
آنچه در ماههای اخیر رخ داد، پرده از اسرار «شگفتی اکتبر» برداشت و شکاف عظیمی میان مقامات واشنگتن، برای انکار این کودتا و شاهدان این ماجرا ایجاد شد تا به ما نشان دهد که کارشکنی در مذاکرات کارتر طی بحران گروگانگیری، بخش تاریک و مهمی از تاریخ آمریکا است.