28-06-2014، 22:26
ایران مطلب : اين يادداشت، نگاهي مياندازد به برخي از مهمترين عوامل تعيينکننده در عشق که ميتوانند روي جذابيت تاثيرگذار باشند.
1. نزديکي جغرافيايي
هرچند اغلب مردم به نزديکي يا مجاورت جغرافيايي (براي مثال همشهري يا هموطن بودن) بهعنوان يک عامل مهم در پيدايي عشق توجه نميکنند، اما بايد گفت اين عامل، يکي از مهمترين متغيرها در اين ارتباط است. سوال اين است که چرا مجاورت جغرافيايي چنين نقش مهمي دارد؟
روانشناسان اجتماعي چند دليل قابلقبول و منطقي در اينباره ارائه دادهاند. اولين دليل اينکه الفت و آشنايي باعث پرورش احساس دوست داشتن و عشق ميشود. مطالعات در اين زمينه نشان داده وقتي ما بهطور مکرر در معرض محرکهاي جديد و ناآشنا مانند موزيکهاي جديد، تابلوهاي نقاشي، صورت انسانها، خيابانها، ميادين و مجسمهها و... قرار ميگيريم، در اثر تکرار و در نتيجه مانوس شدن با اين محرکها، علاقه و اشتياقمان به آنها روزبهروز بيشتر ميشود. چنين مسالهاي توجيهکننده اين است که چرا مردم چيزهايي يا افرادي را که براي آنها آشنا يا ملموس هستند، بر چيزهاي ديگر ترجيح ميدهند. بهعلاوه، نزديکي يا مجاورت جغرافيايي باعث ميشود افراد مکررا يکديگر را در مکانهاي مشترک و هنگام انجام فعاليتهاي مشابه ببينند، فعاليتهايي که ميتواند نشاندهنده علايق مشترک بين آنها نيز باشد و به اين دليل نيز جذب يکديگر شوند. تکرار شدن مداوم انسانها براي يکديگر، حسي از دلبستگي عاطفي در آنها بهوجود ميآورد که در نهايت باعث شکلگيري رابطه عاشقانه ميشود.
2. تشابهات و همسانيها
شباهتهاي فردي از عوامل مهم و تاثيرگذار در تعيين افرادي است که ما عاشق آنها ميشويم. ما اغلب عاشق افرادي ميشويم که در زمينههاي مختلف فکري، ارزشي، نگرشي، اعتقادي، مذهبي، ذهني و علايق و تفريحات با آنها همساني و تشابه داشته باشيم. از نظر احساسي و شهواني نيز، جذب افرادي ميشويم که از جذابيتهاي جسمي و ظاهري مشابهي با آنها برخورداريم. اين تشابهات حتي در زمينه مسائل تحصيلي، مالي و حتي گروههاي سني نيز وجود دارد. البته هميشه موارد استثناء در اين ارتباط نيز وجود دارد يعني ممکن فردي عاشق كسي شود كه در اين حوزهها مشابهت چنداني با هم ندارند. اين مساله نشاندهنده پيچيده بودن مفهوم عشق و غيرقابل تبيين بودن آن است.
علاوه بر اين مسائل، ويژگيهاي شخصيتي نقش بسيار مهمي در فرايند عاشق شدن و تداوم روابط عاشقانه دارند و حتي در موارد متعدد نيز تفاوتها و تضادهاي ديگر را در خود حل ميکنند؛ ما معمولا جذب افرادي ميشويم که از نظر ويژگيهاي شخصيتي به ما شبيهاند.
افرادي که نگرشها، ارزشها و علاقهمنديهاي مشابهي دارند، در فعاليتهاي مشابهي مشارکت ميکنند. از اين مهمتر، بهطور معمول افرادي که افکار و ايدههاي مشابهي با هم دارند، راحتتر با هم کنار ميآيند، ارتباط برقرار و مشکلاتشان را حل و فصل ميكنند. همچنين افرادي كه جهانبيني نزديکي و تجارب فردي مشابهي دارند، راحت مورد حمايت هم قرار ميگيرند. البته عکس اين مساله نيز صدق ميکند. شباهتهاي پذيرفتهشده در ديگران، ميتواند باعث جذب شدن ما به آنها شود زيرا تمايل شديدي به پذيرفته شدن و درک شدن بهوسيله كساني داريم که ما را دوست دارند. به عبارت ديگر، از آنجا که نيازمند حمايت و تاييد اجتماعي و عاطفي افرادي هستيم که ما را دوست دارند، به همين دليل جذب كساني ميشويم که به ما شباهت دارند و احساس ميکنيم که ميتوانند ما را دوست داشته باشند.
5 راز جذابيت
3. عکسالعمل متقابل
عکسالعمل متقابل، قانوني است که بهسادگي بيان ميکند وقتي کسي را مورد محبت خود قرار دهيد، او نيز علاقهمند به ابراز محبت ميشود. اين مساله ميتواند يکي از مهمترين عوامل در شکلگيري عشق و علاقه به يکديگر شود. مردم دوست دارند نسبت به تعريف و تمجيد، ابراز محبت و ساير انواع بيانات احساسي که از آنها به عمل ميآيد، واکنش مثبتي از خود نشان دهند و به نوعي مقابله بهمثل کنند. مطالعات متعدد در اينباره نشان ميدهد افرادي که در روابط بينفردي بيانات عاطفي و عاشقانه دريافت ميکنند، تمايل زيادي دارند که پاسخهاي مشابهي به طرف مقابل خود دهند. در يک چرخه سالم، چنين واکنشهاي باعث افزايش کمي و کيفي روابط بين فردي ميشوند؛ وقتي به گرمي با افرادي که احساس ميکنيم نظر مثبتي نسبت به ما دارند، برخورد ميکنيم، اغلب با اين رفتار آنها را تحريک ميکنيم که ما را بيشتر دوست داشته باشند. بهعلاوه، عزت نفس ما با اين احساس که ديگران ما را دوست دارند، افزايش مييابد و ما نيز دوباره واکنش مثبت نشان ميدهيم. آگاهي از اين موضوع که کسي ما را دوست دارد باعث افزايش احساس تعلق و دوست داشتن ما نسبت به آن فرد ميشود و در نتيجه چنين رابطهاي عزتنفسمان ارتقا مييابد.
4. جذابيت جسمي
اهميت جذابيت جسمي در شکل دادن به روابط عاشقانه کاملا مشخص و محرز است. مطالعات نشان ميدهند افرادي که از جذابيت جسمي برخوردار هستند، احتمال بيشتري دارد که به عنوان دوست يا معشوق انتخاب شوند زيرا احتمالا دوستداشتنيتر، احساسيتر، شادتر، لايقتر، اجتماعيتر و مهربانتر از افرادي به نظر ميرسند که از جذابيت جسمي برخوردار نيستند اما سوال اين است که چرا زيبايي ظاهري چنين نقش مهمي در روابط بين فردي و از آن مهمتر در روابط عاشقانه ايفا ميکند؟
براي پاسخ به اين سوال بايد از ديدگاههاي زيباييشناسي به مساله توجه کنيم؛ همه ما از ديدن عکس، فيلم، گل يا يك شخص زيبا يا يا شنيدن موسيقي لذت ميبريم. عامل بعدي اين است که ظاهرا بيشتر مردم معتقدند افرادي که زيبا هستند، احتمالا ويژگيهاي فردي مطلوبتري نسبت به افراد نازيبا از خود نشان ميدهند.
براساس نتايج شواهد، مردم زيبايي ظاهري را نوعي نشانه سلامت جسمي ميدانند و ما به شکل بالقوه جذب افراد سالم ميشويم اما محققان هميشه به دنبال پاسخ به اين سوال بودهاند که آيا هر دوجنس به يک اندازه جذب زيبايي ظاهري ميشوند يا به يک اندازه به اشکال مختلف بيان زيبايي ظاري واکنش نشان ميدهند؟
نتايج برخي مطالعات در اين زمينه نشان داده است در يک رابطه طولانيمدت مردان بهطور معناداري برجذابيت ظاهري طرف مقابل تاکيد داشتهاند در حالي که زنان عمدتا بر ويژگيهاي ديگري مانند جاهطلبي، شأن و مقام، وضعيت مالي، عاطفه و ويژگيهاي شخصيتي.
مطالعات در فرهنگهاي مختلف نيز نتايج مشابهي داشته است؛ بدون استثنا مردان بيشتر از زنان به جذابيت ظاهري و جواني طرف مقابل خود توجه ميکنند. در مقابل زنان ترجيح ميدهند طرف مقابل مسنتر، داراي وضعيت مالي خوب،
قابل اطمينان و فردي کوشا باشد. البته نه به اين معنا که جذابيت ظاهري براي زنان اهميتي ندارد. در حقيقت جذابيت ظاهري عنصر بسيار مهمي براي آنها تلقي ميشود البته بعد از وضعيت مالي و مطمئن بودن طرف مقابل.
5. جذابيت جنسي
چه چيزي باعث ميشود زنان و مردان از فرهنگهاي مختلف، باوجود تفاوتهاي متعدد و ترجيحات گوناگون، جذب يکديگر شوند و در ظاهر، سازگاري باثباتي با هم پيدا کنند؟
براي پاسخدهي به اين سوال، بايد از ديدگاه اجتماعي- بيولوژيکي ديويد باس، روانشناس آمريکايي کمک گرفت. نظريه باس، نياز به تکامل را مطرح ميکند. از اين ديدگاه، نياز به تکامل در نوع بشر است که ترجيحات وي را تعيين ميکند، درست همانند ساير حيوانات که براي تکامل نوع خود، قويترين و بهترين جفت را برميگزينند تا نسل بعدي تکامليافتهتر باشد. مردان جذب زنان جوان و زيبا ميشوند زيرا اين ويژگيها به شکل بالقوه موفقيت توليدمثل و زايش نسل بعدي را تضمين ميکند. به طور ساده يک زن جوان نسبت به يک زن مسن، سالهاي بيشتري براي توليدمثل موفق در پيش دارد. بهعلاوه، داشتن پوستي صاف و بدون لک، اسکلتبندي قوي و عضلاني، موهاي درخشان و ديگر ويژگيهاي فيزيکي نشاندهنده وضعيت مطلوب سلامت در فرد است.
از طرف ديگر، ترجيحات زنان براي انتخاب فردي مسنتر با جايگاه اجتماعي و مالي مناسب ميتواند تضمينکننده آينده فرزندانشان باشد، جواني و جذابيت ظاهري براي زنان اهميت چنداني ندارد زيرا در فرآيند زاد ولد، توانايي فيزيکي مردان و سن و سال آنها، نسبت به سن و وضعيت فيزيکي زنان، تاثير چنداني نخواهد داشت.
1. نزديکي جغرافيايي
هرچند اغلب مردم به نزديکي يا مجاورت جغرافيايي (براي مثال همشهري يا هموطن بودن) بهعنوان يک عامل مهم در پيدايي عشق توجه نميکنند، اما بايد گفت اين عامل، يکي از مهمترين متغيرها در اين ارتباط است. سوال اين است که چرا مجاورت جغرافيايي چنين نقش مهمي دارد؟
روانشناسان اجتماعي چند دليل قابلقبول و منطقي در اينباره ارائه دادهاند. اولين دليل اينکه الفت و آشنايي باعث پرورش احساس دوست داشتن و عشق ميشود. مطالعات در اين زمينه نشان داده وقتي ما بهطور مکرر در معرض محرکهاي جديد و ناآشنا مانند موزيکهاي جديد، تابلوهاي نقاشي، صورت انسانها، خيابانها، ميادين و مجسمهها و... قرار ميگيريم، در اثر تکرار و در نتيجه مانوس شدن با اين محرکها، علاقه و اشتياقمان به آنها روزبهروز بيشتر ميشود. چنين مسالهاي توجيهکننده اين است که چرا مردم چيزهايي يا افرادي را که براي آنها آشنا يا ملموس هستند، بر چيزهاي ديگر ترجيح ميدهند. بهعلاوه، نزديکي يا مجاورت جغرافيايي باعث ميشود افراد مکررا يکديگر را در مکانهاي مشترک و هنگام انجام فعاليتهاي مشابه ببينند، فعاليتهايي که ميتواند نشاندهنده علايق مشترک بين آنها نيز باشد و به اين دليل نيز جذب يکديگر شوند. تکرار شدن مداوم انسانها براي يکديگر، حسي از دلبستگي عاطفي در آنها بهوجود ميآورد که در نهايت باعث شکلگيري رابطه عاشقانه ميشود.
2. تشابهات و همسانيها
شباهتهاي فردي از عوامل مهم و تاثيرگذار در تعيين افرادي است که ما عاشق آنها ميشويم. ما اغلب عاشق افرادي ميشويم که در زمينههاي مختلف فکري، ارزشي، نگرشي، اعتقادي، مذهبي، ذهني و علايق و تفريحات با آنها همساني و تشابه داشته باشيم. از نظر احساسي و شهواني نيز، جذب افرادي ميشويم که از جذابيتهاي جسمي و ظاهري مشابهي با آنها برخورداريم. اين تشابهات حتي در زمينه مسائل تحصيلي، مالي و حتي گروههاي سني نيز وجود دارد. البته هميشه موارد استثناء در اين ارتباط نيز وجود دارد يعني ممکن فردي عاشق كسي شود كه در اين حوزهها مشابهت چنداني با هم ندارند. اين مساله نشاندهنده پيچيده بودن مفهوم عشق و غيرقابل تبيين بودن آن است.
علاوه بر اين مسائل، ويژگيهاي شخصيتي نقش بسيار مهمي در فرايند عاشق شدن و تداوم روابط عاشقانه دارند و حتي در موارد متعدد نيز تفاوتها و تضادهاي ديگر را در خود حل ميکنند؛ ما معمولا جذب افرادي ميشويم که از نظر ويژگيهاي شخصيتي به ما شبيهاند.
افرادي که نگرشها، ارزشها و علاقهمنديهاي مشابهي دارند، در فعاليتهاي مشابهي مشارکت ميکنند. از اين مهمتر، بهطور معمول افرادي که افکار و ايدههاي مشابهي با هم دارند، راحتتر با هم کنار ميآيند، ارتباط برقرار و مشکلاتشان را حل و فصل ميكنند. همچنين افرادي كه جهانبيني نزديکي و تجارب فردي مشابهي دارند، راحت مورد حمايت هم قرار ميگيرند. البته عکس اين مساله نيز صدق ميکند. شباهتهاي پذيرفتهشده در ديگران، ميتواند باعث جذب شدن ما به آنها شود زيرا تمايل شديدي به پذيرفته شدن و درک شدن بهوسيله كساني داريم که ما را دوست دارند. به عبارت ديگر، از آنجا که نيازمند حمايت و تاييد اجتماعي و عاطفي افرادي هستيم که ما را دوست دارند، به همين دليل جذب كساني ميشويم که به ما شباهت دارند و احساس ميکنيم که ميتوانند ما را دوست داشته باشند.
5 راز جذابيت
3. عکسالعمل متقابل
عکسالعمل متقابل، قانوني است که بهسادگي بيان ميکند وقتي کسي را مورد محبت خود قرار دهيد، او نيز علاقهمند به ابراز محبت ميشود. اين مساله ميتواند يکي از مهمترين عوامل در شکلگيري عشق و علاقه به يکديگر شود. مردم دوست دارند نسبت به تعريف و تمجيد، ابراز محبت و ساير انواع بيانات احساسي که از آنها به عمل ميآيد، واکنش مثبتي از خود نشان دهند و به نوعي مقابله بهمثل کنند. مطالعات متعدد در اينباره نشان ميدهد افرادي که در روابط بينفردي بيانات عاطفي و عاشقانه دريافت ميکنند، تمايل زيادي دارند که پاسخهاي مشابهي به طرف مقابل خود دهند. در يک چرخه سالم، چنين واکنشهاي باعث افزايش کمي و کيفي روابط بين فردي ميشوند؛ وقتي به گرمي با افرادي که احساس ميکنيم نظر مثبتي نسبت به ما دارند، برخورد ميکنيم، اغلب با اين رفتار آنها را تحريک ميکنيم که ما را بيشتر دوست داشته باشند. بهعلاوه، عزت نفس ما با اين احساس که ديگران ما را دوست دارند، افزايش مييابد و ما نيز دوباره واکنش مثبت نشان ميدهيم. آگاهي از اين موضوع که کسي ما را دوست دارد باعث افزايش احساس تعلق و دوست داشتن ما نسبت به آن فرد ميشود و در نتيجه چنين رابطهاي عزتنفسمان ارتقا مييابد.
4. جذابيت جسمي
اهميت جذابيت جسمي در شکل دادن به روابط عاشقانه کاملا مشخص و محرز است. مطالعات نشان ميدهند افرادي که از جذابيت جسمي برخوردار هستند، احتمال بيشتري دارد که به عنوان دوست يا معشوق انتخاب شوند زيرا احتمالا دوستداشتنيتر، احساسيتر، شادتر، لايقتر، اجتماعيتر و مهربانتر از افرادي به نظر ميرسند که از جذابيت جسمي برخوردار نيستند اما سوال اين است که چرا زيبايي ظاهري چنين نقش مهمي در روابط بين فردي و از آن مهمتر در روابط عاشقانه ايفا ميکند؟
براي پاسخ به اين سوال بايد از ديدگاههاي زيباييشناسي به مساله توجه کنيم؛ همه ما از ديدن عکس، فيلم، گل يا يك شخص زيبا يا يا شنيدن موسيقي لذت ميبريم. عامل بعدي اين است که ظاهرا بيشتر مردم معتقدند افرادي که زيبا هستند، احتمالا ويژگيهاي فردي مطلوبتري نسبت به افراد نازيبا از خود نشان ميدهند.
براساس نتايج شواهد، مردم زيبايي ظاهري را نوعي نشانه سلامت جسمي ميدانند و ما به شکل بالقوه جذب افراد سالم ميشويم اما محققان هميشه به دنبال پاسخ به اين سوال بودهاند که آيا هر دوجنس به يک اندازه جذب زيبايي ظاهري ميشوند يا به يک اندازه به اشکال مختلف بيان زيبايي ظاري واکنش نشان ميدهند؟
نتايج برخي مطالعات در اين زمينه نشان داده است در يک رابطه طولانيمدت مردان بهطور معناداري برجذابيت ظاهري طرف مقابل تاکيد داشتهاند در حالي که زنان عمدتا بر ويژگيهاي ديگري مانند جاهطلبي، شأن و مقام، وضعيت مالي، عاطفه و ويژگيهاي شخصيتي.
مطالعات در فرهنگهاي مختلف نيز نتايج مشابهي داشته است؛ بدون استثنا مردان بيشتر از زنان به جذابيت ظاهري و جواني طرف مقابل خود توجه ميکنند. در مقابل زنان ترجيح ميدهند طرف مقابل مسنتر، داراي وضعيت مالي خوب،
قابل اطمينان و فردي کوشا باشد. البته نه به اين معنا که جذابيت ظاهري براي زنان اهميتي ندارد. در حقيقت جذابيت ظاهري عنصر بسيار مهمي براي آنها تلقي ميشود البته بعد از وضعيت مالي و مطمئن بودن طرف مقابل.
5. جذابيت جنسي
چه چيزي باعث ميشود زنان و مردان از فرهنگهاي مختلف، باوجود تفاوتهاي متعدد و ترجيحات گوناگون، جذب يکديگر شوند و در ظاهر، سازگاري باثباتي با هم پيدا کنند؟
براي پاسخدهي به اين سوال، بايد از ديدگاه اجتماعي- بيولوژيکي ديويد باس، روانشناس آمريکايي کمک گرفت. نظريه باس، نياز به تکامل را مطرح ميکند. از اين ديدگاه، نياز به تکامل در نوع بشر است که ترجيحات وي را تعيين ميکند، درست همانند ساير حيوانات که براي تکامل نوع خود، قويترين و بهترين جفت را برميگزينند تا نسل بعدي تکامليافتهتر باشد. مردان جذب زنان جوان و زيبا ميشوند زيرا اين ويژگيها به شکل بالقوه موفقيت توليدمثل و زايش نسل بعدي را تضمين ميکند. به طور ساده يک زن جوان نسبت به يک زن مسن، سالهاي بيشتري براي توليدمثل موفق در پيش دارد. بهعلاوه، داشتن پوستي صاف و بدون لک، اسکلتبندي قوي و عضلاني، موهاي درخشان و ديگر ويژگيهاي فيزيکي نشاندهنده وضعيت مطلوب سلامت در فرد است.
از طرف ديگر، ترجيحات زنان براي انتخاب فردي مسنتر با جايگاه اجتماعي و مالي مناسب ميتواند تضمينکننده آينده فرزندانشان باشد، جواني و جذابيت ظاهري براي زنان اهميت چنداني ندارد زيرا در فرآيند زاد ولد، توانايي فيزيکي مردان و سن و سال آنها، نسبت به سن و وضعيت فيزيکي زنان، تاثير چنداني نخواهد داشت.