23-06-2014، 13:02
بین تانکر آب تا دستشویی فاصله بود. آفتابه را پر کرده بود و داشت
می دوید. صدای سوتی شنید و دراز کشید. آب ریخت روی زمین
ولی از خمپاره خبری نبود.
برگشت دوباره پرش کرد و باز صدای سوت و همان ماجرا. باز هم
داشت تکرار می کرد که یکی فهمید ماجرا از چه قرار است. موقع
دویدن باد می پیچید تو لوله آفتابه سوت می کشید.
___________________________________________________
ببخشید کم بود تقصیر من نیس
می دوید. صدای سوتی شنید و دراز کشید. آب ریخت روی زمین
ولی از خمپاره خبری نبود.
برگشت دوباره پرش کرد و باز صدای سوت و همان ماجرا. باز هم
داشت تکرار می کرد که یکی فهمید ماجرا از چه قرار است. موقع
دویدن باد می پیچید تو لوله آفتابه سوت می کشید.
___________________________________________________
ببخشید کم بود تقصیر من نیس