14-06-2014، 8:25
نمایشگاه مجسمه های شاگردان محمدحسن عماد در گالری آریا
مریم امیرفرشی
چوب از دیر باز به دلیل در دسترس بودن ،مورد توجه و استفاده بشر بوده است اما به دلیل آسیب پذیر بودن آن ،آثارزیادی از تاریخ استفاده انسان از چوب در دسترس نیست .تفاوت چوب با مواد دیگری هم چون سنگ ،خاک ،فلز ودیگر مواد طبیعی در چگونگی کیفیت آن است.قابلیت شکل پذیری چوب و ویژگی های کیفی این ماده ،از جمله تنوع رنگ وبافت از مواردی است که می تواند وجه تمایزی برای استفاده از آن در موارد مختلف باشد .شواهدی در دست است که از چوب به عنوان مصالح ساختمانی وابزار ووسایل در چیزی نزدیک به سه هزار سال پیش استفاده می شده است.علاوه بر این از چوب در ساختن تندیس های خدایان وعناصر تزیینی در یونان باستان و مصر نیز استفاده می شده .چوب از نماد های رایج در شرق دور بوده وتاریخ زندگی آن با تاریخ بشربه شکلی ریشه دار، عجین وهماهنگ است.امروزه با توجه به شکل گیری انواع مواد مختلف صنعتی متنوع چه در شکل و چه در کیفیت ،هنوز بیشتر افراد به انتخاب وسایل چوبی تمایل بیشتری نشان می دهند.
هنرمندان مجسمه سازامروزی در انتخاب ماده برای خلق یک اثر با تنوع بیشماری روبه رو هستند.اما استفاده از چوب در بسیاری از ایشان هنوز رایج ومرسوم است.این مقدمه کوتاه بهانه ای است برای پرداختن به نمایشگاهی که اخیرا از آثار هنرجویان محمد حسین عماد در گالری آریا بر پا شده است.گالری آریا در تابستان گذشته اقدام به برگزاری کارگاهی در شمال کشور نمود که محصول این کارگاه در این نمایشگاه به نمایش درآمده است.اجرای چنین کارگاه هایی فرصت مناسبی برای هنرمندان علاقه مند، به داشتن تجربه جدید در زمینه هنر به خصوص خلق تندیس با مواد مختلف است.
اما به نظر محدود و دوراز دسترس برای همه علاقه مندان می رسد. نگاه من به این نمایشگاه نگاهی به نمایشگاهی تجربی ،محصول یک کارگاه نیست.وقتی اثری در گالری به نمایش گذاشته می شود یعنی آمادگی قضاوت شدن و ابراز نظرهای مختلف را هم دارد.البته متاسفانه من برای توضیح درباره آثار مجبورم به شرح آن ها براساس حافظه تصویری خود بسنده کنم.در این روزگار تکنولوژی زده وباوجود انواع رسانه برای رد وبدل اطلاعات وباوجود درخواست من از یکی از مسئولین گالری ،دریغ از ارسال یک عکس وحتی ذره ای توجه.البته خانم گلناز فخرایی در بنیاد ژوان برای دسترسی بیشتر من به اطلاعاتی درباره این نماشگاه کمک های فراوانی نمودند.به هر حال در این مجموعه آثار به دوبخش فیگوراتیو وغیر فیگوراتیودر نگاه اول قابل تفکیک هستند.درمیان آثار دو اثر، شکل انسان را به ذهن متبادر می نمایند.یکی نیم تنه نشسته زن یا مردی که در بدو ورود به نمایشگاه با آن مواجه می شویم و شبیه به صندلی است و دومی مرد یا زنی است که در خود فرورفته و با چوبی با رنگ وبافت متفاوت نسبت به دیگر آثار کاملا متمایزاست.این دواثر با وجود شباهت به انسان از وجوه مختلفی با هم متفاوت هستند که درتقسیم بندی جزئی تر آثار به آن می پردازم.
کیفیت اجرا
با وجود آگاهی به تجربی بودن آثار،نتیجه کیفی بیشتر تندیس ها ،محصولی حرفه ای است.شکل دادن به یک تنه درخت با توجه به فرایند ساخت تندیس به صورت کاهشی کار دشواری است.استفاده از انحناهای پیچیده وحجم بزرگ این تندیس ها به غیر از بخش هایی که خام دستی هنرمند در آن با توجه بیش از حد بیننده آشکار می شود،نشان از موفقیت هنرمند در خلق اثردارد. پرداخت وارائه نهایی تندیس ها اغلب ایشان رابه به اثری حرفه ای وقابل نمایش در گالری ،تبدیل نموده است.حجم بزرگ این مجمسه ها ویژگی است که خطاهای معمول اجرا در ساخت یک مجسمه را به حداقل ممکن رسانده وبه بیننده برای درک مفهوم اثر فرصت بیشتری می دهد
آثاردرون گرا وآسمانی
تندیس ها صرف نظر از کیفیت ونحوه اجرا وهمان طور که پیش تر مطرح شد ،فیگوراتیو بودن یا نبودن به دو بخش دیگر نیز قابل تفکیک هستند ،آثاری با بعد دون گرایی ،فرورونده وآسمانی وآثاری برون گرا ،زمینی وبیرون شونده.در بخش اول این تندیس ها کوچک تر هستند. استفاده از خطوط نرم ومنحنی بیشتر به چشم می خوردوساخت اثر نشان از تلاش هنرمند برای بازنمایی تجربه ای درونی در فرایند ساخت آن را دارد. فرم های منحنی فرورفته که به صورت مارپیچ ویا حفره های مدوردر آثار دیده می شوند،بیان گر چیرگی ویژگی آنیمایی یا به اصطلاح زنانه بر این آثار است.حاکمیت احساس دراثر صرف نظر از تزیینی بودن ، در کلیتِ امرمشاهده، به مخاطب منتقل می شودواستفاده از پیچیدگی های فرمی در عین سادگی ،نشان از بازنمایی نوعی تجربه درونی هنرمند است.گویا وی با تلاش در ساخت این فرم ها ،محصول مراقبه ،تامل ،ودرگیری خود با جهان پیرامون را خلق نموده است.همین نمود عینی راز گونه آ ن ها را به اثری معنایی ،روبه بالا وآسمانی تبدیل کرده است. هرچند که لختی ،بزرگی وولنگاری حجم ها مانع اتصال دائمی این آثار به آسمان شده وپس از اندکی مشاهده، ما را به سکون وایستایی دعوت می نماید.برخورد با این آثار برخوردی خصوصی وچشم در چشم با مخاطب است.مثل تندیسی که کلیت آن مارپیچی آن درون رونده است که با ایجاد سطوح متفاوت،وانعکاس نور به بیرون ،فرورفتگی را تشدید می کند. یکی از دو اثر فیگوراتیودر این نمایشگاه به ویژگی های برشمرده در این بخش نزدیک تر است.انسانی گره مچاله در خود که گویا مثل فنر جمع شده وهر آن احتمال دارد که از هم بپاشد.
آثار برون گرا وزمینی
در این دسته آثار مثل مجسمه ای که از آناهیتا عناصری در این بخش دیده می شود،با اثری مواجهیم که بیشتر قصد اشغال فضا را دارد گویا با تکرار عمودی حجم هایی با گوشه های نرم وبی شکل می خواهد حاکمیت اول و آخر بودن خود را به بیننده تحمیل نماید.اثردیگری با فرم های غالب بیرون زده ونوک تیز ،توجه را به خود جلب می کند ، این حجم نیز با ویژگی های مشابه ،مخاطب را مرعوب ساخته ،اما بزرگی آن به حدی نیست که تماشاگر را در مقابل خود میخ کوب نماید.ساختار کلی این آثاراز تاثیر تفکری نظام مند ناشی ازحاکمیت منطق ونظمی ریاضی گونه براحوال هنرمند،حکایت دارد.سکون ،لختی واشغال فضا در این دسته آثار به شکلی است که در مقایسه با بخش اول حسی زمینی ورویکردی برون گرا را به بینده القا می نماید.چیرگی انرژی آنیموس یا به عبارتی بخش مردانه در نمای کلی این نمایشگاه تعادلی ناخواسته را درمواجهه باکل آثارایجادکرده است.
چوب به مثابه کیفیت نه ماده
از کیفیت ذاتی چوب دربعضی از آثاربه گونه ای استفاده شده که آن را به بخشی از کیفیت درونی اثر تبدیل نموده مثل تندیس فیگور انسانی که در خود فرورفته .در این تندیس شیار های ایجاد شده در بافت چوب که بعضا طبیعی و بعضا ساخته هنرمند است،آگاهانه یا نا آگاهانه در خدمت مفهوم مورد نظرخالق اثر می باشد.در تندیس های این نمایشگاه عینی شدن منویات درونی هنرمنددر آن ها دارای اهمیت است اما نمی توان از اهمیت چوب به عنوان ماده سازنده آن چشم پوشی نمود ،ماهیت ماده نه به معنای مینی مالیستی آن ،بلکه به لحاظ برخورد با ماده ای از جنس احساس برای خالق اثر دارای اهمیت است.ویژگی که در تندیس های چوبی حسین عمادنیز قابل رویت است.
رد پای استاد
رد پای استاد در همه این آثار به چشم می خورد که امری طبیعی بوده وباید برای هنرجویان جای بسی خرسندی باشد. غیر از درگیری هنرمند با مقوله اجرا وفرایند ساخت ،چیزی به عنوان خلق در نمود عینی آثار دیده نمی شود .آثار به فردیت مورد نظر حتی به عنوان تجربه ای آموزشی نرسیده وجای خلاقیت وتمایزدر آن ها بسیار خالی است.اگر چه درعصر امروزی شاید توقع خلاقیت ،نوآوری وابتکار در هنر توقعی بالا وانتظاری دور از منطق باشد.اما خلاقیت هنرمند مدرن بیشتر در چگونگی نحوه ارائه اثر ومیزان ارتباط او به لحاظ شناخت هویت جهان درون و بیرون وی شکل می گیرد.در دوران پیش مدرن ،هنروبا توجه به موضوع صحبت ما، مجسمه سازی نه با تعریف امروزی که بیشتر به عالم اسطوره،مذهب وتفکرات قومی هر ملت مربوط می شدوبازنمایی وعینی سازی مهم ترین رسالت این هنر به شمار می رفت .اما در آغاز سده بیست ،تحولات اساسی در نوع نگاه به هنر وهنرمند اساسا آن را متحول کرد و تا قبل از دوره پسا مدرن .هنر را درخدمت خود ومنویات شخص هنرمند به خدمت گرفت.به این دلیل شاید بتوان آثار به نمایش در آمده در این نمایشگاه را درطبقه آثار متاخرمدرن ،تقسیم بندی کرد.آثاری نزدیک به آثارمجسمه سازانی که پی گیری واژه” ویتالیسم “در آثارایشان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.یعنی “سرزندگی وقدرت بیان “چیزی که درخلق آثارهنری مور کاملا بر آن تاکید شده است.وی صرفا به خلق ظواهرنمی پرداخت وآثارش مستقل از بازنمایی شکل به معنای متدوال بود.پی گیری وتلاش وتکرار تجربه هایی از این دست بدون شک در یک بازه زمانی طولانی تر می تواند دریچه های نووبی بدیلی در ارائه آثاری متفاوت ومنحصر به فرد برای هنرمندان این مجموعه به همراه داشته باشد.
این نمایشگاه محصول دومین کارگاه آموزشی مجسمه سازی با چوب به سرپرستی محمدحسین عماد،با حمایت سازمان زیباسازی شهرتهران وبنیاد هنری ژوان بوده وشامل آثاری ازبیژن اسدی،نازلی پورشیر محمد،نیماجراح باشی،مریم عماد،آناهیتاعناصری،راضیه کیوان پور،مهرگان میثمی،نگارنادری پور،شیدانوری وهوشنگ هاتفی ، ودر گالری آریا به سرپرستی آریا اقبال به مدت ۱۰ روز ،برگزارگردید.