16-05-2014، 17:57
فیودور میخاییلوویچ داستایوسکی (داستان نویس روسی)
از جمع صدها خرگوش هرگز یک اسب به وجود نخواهد آمد و از گردآوری صدها نکته سؤظن هیچگاه دلیل قاطعی به دست نمیآید.داستایوسكی
اگر خدایی وجود نداشته باشد، آنوقت هرکاری مجاز است.داستایوسكی
ما مرده به دنیا میآییم. مدتهاست که دیگر نسلهای ما از پشت پدران و از رحم مادرانی زنده به دنیا نیامدهاند...دانستن این معنا حتی برایمان دلچسب است، لذت میبریم که چنین هستیم؛ ما ساختگی و تصنعی هستیم و دائما نیز بر این تصنعیبودن افزوده میشود. مدتهاست که به آن خو کردهایم. به گمانم به زودی بر آن خواهیم شد تا ترتیبی بدهیم که به صورت اندیشه محض متولد شویم. داستایوسكی
قدم تازه اي برداشتن... اين چيزي است که مردم بيشتر از آن ميترسند. داستایوسكی
آدمی هرقدر هوشمندتر باشد، افسردگی و بطالتش بیشتر است! داستایوسكی
انسان تنها موجود زنده اي است که نميخواهد آن چه را که هست بپذيرد . داستایوسكی
تنها آرامش و سكوت، سرچشمه ی نیروی ابدی و جاوید است. داستایوسكی
زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی
كسی كه به خودش دروغ می گوید و به دروغ خودش گوش می دهد، كارش به جایی خواهد رسید كه هیچ حقیقتی را نه از خودش و نه از دیگران تشخیص نخواهد داد. داستایوسكی
اگر یك روز، یك ساعت، ناگهان همه چیز بخواهد به یك چیز تبدیل شود، برترین آنها مهر ورزیدن است. داستایوسكی
سراسر زمین از بالا به پایین، آكنده از اشك بشر است. داستایوسكی
دانش بیمناك ترین بلای جان آدمی است... رنج و بدبختی آن از طاعون و قحطی و جنگ بیشتر است. داستایوسكی
حقیقت تركیبی است از گریه ها و خنده ها. داستایوسكی
انسان موجودی است كه به همه چیز عادت می كند. داستایوسكی
من معتقدم كه همه ما باید عشق به حیات را دریابیم و زندگی را دوست بداریم. داستایوسکی
هر چه بیشتر از افراد بشری متنفر میشدم، عشقم به بشریت فزونتر میشد.داستایوسكی
کتابهای داستایوسكی:مردم فقیر ، شبهای سپید ، خاطرات خانه مردگان ،یادداشتهای زیر زمینی ،جنایت و مکافات ،ابله ،قمارباز ،جن زدگان ،همیشه شوهر ،نازنین ،جوان خام ،دزد با شخصیت ،نازکدل ،خان صاحبخانه و ...
منبع=http://jomalatziba.blogfa.com/