05-05-2014، 18:51
قرآن در تبیین معارف و مقاصد خود از تمثیل و تشبیه، فراوان کمک گرفته است و مطالب عمیق تـوحـیـدی را در قـالـب مثال در خور فهم همگان قرار داده است مثالها و تشبیه های قرآن به دو گونه عینی و فرضی میباشند:
الف: مثالها و تشبیههای عینی مثالهایی است که تحقق خارجی دارند مانند: َرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَیبَةً كَشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ(إبراهیم/24) تُۆْتِی أُكُلَهَا كُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا(ابراهیم/65)، خدای سبحان مثال میزند که کلمه طیبه همانند درخت طیبه و پاکی است که ریشههای ثابت و استوار و شاخههای آن در آسـمان فراز کشیده است و همواره ثمرمی دهد در این گزیده، کلمه حق به درخت استوار تشبیه شده است که درخت این چنین در خارج تحقق دارد. مـقابل همین نکته مثال دیگر انتخاب میکند:
وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ(ابراهیم/26)
مـثـال کـلمه خبیثه و باطل همانند درختی خبیثی و بی ریشه است که بر روی زمین نهاده شده است که ثبات و استقرار ندارد با وزش یک نسیم به چپ و راست مایل میشود در این مثال گزیده گـونـه، برای تشبیه بی ثباتی باطل به چنین درختی بی ثبات بهره گرفته است که در خارج این چـنین درخت، فراوان وجود دارد و یا در مورد انسانهای بی اندیشه که در اثر خود محوری حاضر به اندیشیدن نیستند این گونه مثال انتخاب میکند: (مـثـل الـذیـن حملوا التوریة ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا) (500) , (آنان که کتاب آسـمانی تورات بر آنها عرضه شد) یهود ولی آن را نیاندیشیدند همانند چهارپایی که بارش کتاب بـاشـد میمانند، همانگونه که چهار پا از بار کتابش بهره نمیبرد، انسانی که حق اندیش نیست و نـسـبـت به دین دگر اندیش بهرهای از منابع وحی نمیبرد این مثال نیز عینی است که در خارج چهارپایانی که بارشان کتاب باشد وجود دارد.
نـوع دوم از مثالهای قرآن فرضی است:
مَثَلُ الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ..(بقرة/261،(مثال آنان که در راه خدا انفاق میکنند همانند آن حـبـه رویـش اسـت که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه صد عدد حبه ببار آورد) , که یک حبه هفت صد حبه شود رشد و برکت انفاق این چنین است ممکن است در خارج چنین گندمی وجود نـداشـتـه بـاشد که یک دانه آن هفت خوشه و هر خوشه صد حبه گندم برویاند لیکن قرآن فرض وجود نموده است گر چه امر محالی نیست، امکان تحقق خارجی دارد.مانند: اِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ(صافات/64) طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّیاطِینِ(صافات/65).
(درخت زقوم درختی است که از ریشه جهنم روید که طلع و شکوفهها و میوههای تازه آن مانند سرهای شیطانهاست) , تـلخی و منظره شوم و کریه درخت زقوم را به سرهای بدخیم شیطانها تشبیه نموده است شکوفهها و میوههای درخت زقوم را که در کنار هم اجتماع نموده باشند به سرهای کریه و بدخیم شیطانها تشبیه نموده است که در یک جا جمع شده باشند این مثال انتخاب گونه فرضی اسـت نمیخواهد بگوید در خارج چنین چیزی اجتماع کرده و تحقق دارد فرض وجود برای آنها میکند البته این گونه واهی و خیالی که واقعیت خارجی نتواند داشته باشد نیست، که بر اساس بـاورهـای مخاطب و بازتاب فرهنگ زمانه انتخاب شده باشد، که قرآن متأثر از فرهنگ و باورهای غـلـط مـردم نـیـسـت و حـتـی نـخـواسته نسبت به باورهای غلط مردم بیتفاوت عبور کند زیرا بـاورهـای فـرهـنـگی مردم دو گونه است برخی بر اساس واقعیتهاست برخی بر اساس خیال و وهـم در بین مردم انسان با پیکر مهیب را میگویند غول پیکر است که در خارج غول یک حقیقت نـیـسـت یـک مـوجـود هیولایی و وهمی است اگر قرآن مثال به غول میزد، می شد کسی بگوید انتخاب مثال، بازتاب فرهنگ زمانه است و بر اساس باور مخاطب مثال زده کاری به صحت و سقم آن نـدارد! مثال قرآن به رۆوس الشیاطین است شیطان نه در نزد عرب بلکه در نزد همه جوامع و ملیتها از شروع زندگی انسان همواره مظهر زشتی و بدخیمی است آن هم نه این که خیال و واهی باشد حقیقت خارجی دارد اگر حقیقت هر موجودی به سیرت آن است نه به صورت دو نماد از یک موجود هر دو حقیقت دارند (صورت و سیرت) , سیرت شیطان و حقیقت آن زشتی و کریهالمنظر بودن و بدخیمی است و درخت زقوم تشبیه به سیرت شیطان شده است که امکان تحقق خـارجـی هـم دارد. (1)
«زقوم به گفته اهل لغت اسم گیاهی است تلخ و بدبو و بد طعم؛ و به گفته بعضی از مفسران اسم گیاهی است که دارای برگهای کوچک و تلخ و بد بو است و در سرزمین تهامه میروید و مشرکان با آن آشنا بودند؛ و در تفسیر روح المعانی اضافه میکند این گیاه شیرهای دارد که وقتی به بدن انسان میرسد ورم میکند. راغب در مفردات میگوید: زقوم هر نوع غذای تنفرآمیز دوزخیان است.
لسان العرب میگوید: این ماده در اصل به معنی بلعیدن آمده است. سپس میافزاید هنگامی که آیهی زقوم نازل شد ابوجهل گفت: چنین درختی در سرزمین ما نمیروید، چه کسی از شما معنی زقوم را میداند؟ در آنجا مردی بود از آفریقا گفت زقوم به لغت افریقاییان به معنی کره و خرما است! ابوجهل به عنوان سخریه صدا زد کنیز! مقداری خرما و کره بیاور تا زقوم کنیم!
آنها میخوردند و مسخره میکردند و میگفتند محمد (صلی اللّه علیه و له و سلّم) در آخرت ما را به اینها میترساند! قرآن نازل شد و پاسخ دندانشکنی به آنها داد که در آیات بعد میخوانیم.
به هر حال واژه شجرة همیشه به معنی درخت نیست گاه به معنی گیاه نیز می آید، و قرائن نشان میدهد که منظور از آن در اینجا گیاه است. سپس قرآن به بعضی از ویژگیهای این گیاه پرداخته میگوید: ما آن را مایه عذاب و رنج ظالمان قرار دادیم (انا جعلناه فتنة للظالمین) . فتنه ممکن است به معنی رنج و عذاب باشد، و ممکن است به معنی آزمایش همانگونه که در غالب موارد در قرآن به این معنی آمده است اشاره به اینکه نها هنگامی که نام زقوم را شنیدند به سخریه و استهزاء پرداختند و از این رو وسیلهای برای زمایش این ستمگران شد.
سپس میافزاید: آن درختی است که از قعر جهنم میروید! (اِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ ). ولی این ظالمان مغرور به سخریه ادامه دادند و گفتند مگر ممکن است گیاه یا درختی از قعر جهنم بروید؟ آتش کجا و درخت و گیاه کجا؟
بنابراین شنیدن نام این گیاه و اوصاف آن مایه زمایش نها در این دنیا، و خود آن در خرت مایه درد و رنج آنها است . گویا آنها از این نکته غافل بودند که اصولی که بر زندگی آن جهان (آخرت ) حاکم است با این جهان بسیار تفاوت دارد، گیاه و درختی که از قعر جهنم میروید به رنگ جهنم است، و در شرائط جهنم پرورش یافته، نه گیاهی است همانند گیاهی که در باغهای این جهان میروید، و شاید از این نکته بیخبر نبودند بلکه هدفشان تنها سخریه و استهزاء بود.
سپس میافزاید: شکوفه آن مانند کلههای شیاطین است ! (طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّیاطِینِ).
"طلع" معمولاً به شکوفه خرما گفته میشود که دارای پوسته سبز رنگی است و در درون آن رشتههای سفیدی است که بعداً تبدیل به خوشه خرما میشود، واژه طلع از ماده طلوع به این مناسبت است که نخستین میوهای است که بر درخت ظاهر میشود و طلوع میکند.
در اینجا این سۆ ال پیش میآ ید که مگر مردم کلههای شیاطین را دیده بودند که قرآن شکوفههای زقوم را به آن تشبیه میکند؟
مفسران در اینجا پاسخهای متعددی ذکر کردهاند: بعضی گفتهاند: یکی از معانی شیطان یک نوع مار بدمنظر است که شکوفه زقوم به آن تشبیه شده است؛ و بعضی گفتهاند: یک نوع گیاه بدچهره است چنانکه در کتاب منتهی الارب آمده است: راءس الشیطان یا روس الشیاطین گیاهی است. ولی آنچه صحیحتر به نظر میرسد این است که این تشبیه برای بیان نهایت زشتی و چهره تنفرآمیز آن است، زیرا انسان از چیزی که متنفر باشد در ذهن خود برای آن قیافهای زشت و وحشتناک ترسیم میکند، و به هر چه علاقهمند است برای آن قیافهای زیبا و دوست داشتنی؛ لذا در ژستهائی که مردم برای فرشتگان میکشند زیباترین چهرهها را ترسیم میکنند و به ژست برای شیاطین و دیوان بدترین چهرهها را، در حالی که نه فرشته را دیدهاند و نه دیو را. در تعبیرات روزمره بسیار دیده میشود که میگویند: فلان کس مانند عفریت است، یا قیافه دیو دارد! اینها همه تشبیهاتی است بر اساس انژاسات ذهنی انسانها از مفاهیم مختلف، تشبیهاتی است لطیف و گویا. »(2)
فرآوری: شبکه تخصصی قرآن تبیان
منابع:
1. المیزان، تالیف علامه طباطبایی
2. تفسیر نمونه، ذیل آیه شریفه، تالیف آیت الله مکارم شیرازی