01-05-2014، 5:44
همان طوريكه مي دانيم بشر براي شناخت طبيعت به ابزاري نياز دارد كه آن ابزار در مرحله اول حواس 5 گانه انسان مي باشد يعني اين حواس مانند صفحه كليد و ميكروفون و دوربين و سنسورهاي سيستم وجودي انسان مي باشند البته بعد از اينكه اطلاعات توسط اين ابزار به سيستم ادراكي انسان ارسال گرديد پردازش و نتيجه گيري هاي بعدي را سيستم پيچيده ذهن انجام ميدهد وبشراز اين طريق به معارف و دانشهاي زيادي دست مي يابد .منتها چزيكه هست بسياري از چيزها هستند كه آنها را نمي توان بطور مستقيم با حواس 5 گانه درك كرد و بشر براي شناخت آنها از ابزار و وسايل گوناگون استفاده مي كند مانند درك بسياري از صداها و نورها و امواج گوناگون . البته بسياري از اين ابزار را خود بشر ساخته است. به عنوان مثال اگر در هزار سال پيش به يك بشر زميني در باره موبايلها و سفينه ها و هزاران وسيله ي پيچيده ي ديگر سخن مي گفتي فورا جواب ميداد مگر اين كار با عقل مي سازد اگر به آنها مي گفتي كه يك فلز و يا يك شبه فلز باهزاران كيلو در هوا با سرعت زيادي پرواز ميكند ميگفتند مگر با عقل جور در مياد . ولي رفته رفته با پيشرفت علم عقل آدمي با همه اينها انس گرفت و خيلي از چيزهاي مرموزي كه بشر اوليه و حتي بشر 200 سال پيش باورش نداشتند امروزه براي يك بچه 10 ساله هم قابل باوراست .وقتي ما سخن از جن و شيطان و برزخ و ... مي كنيم خيلي از انسانها به ديده تعجب و برخي نيز به ديده انكار و چندي نيز به ديده تمسخر بدان مي نگرند ولي واقعيت اين است كه انسان طبيعت و اطراف خودش را به طور كامل نشناخته است و علاوه بر آن حواس 5 گانه و ابزارهايي كه در دست دارد براي درك همه موجودات و حقايق كافي نيست و انسان علاوه بر حواس 5 گانه حواس ديگري نيز دارد كه مي تواند با فعال كردن آنها به درك حقايق ديگري نايل آيد كه ديگران از نيل به آنها عاجزند مثلا مي توان با تجرد روح به عالم بزخ دست يافت وبا روح مردگان ارتباط برقرار كرد ويا اينكه با فعال كردن روح مي توان به عالم ا جنه دسترسي پيدا كرد و نيز با فعال كردن ضمير ناخود آگاه ميتوان به خيلي از اسرار ديگران آگاه شد و علاوه بر آن مي توان در زمان و زمين سير كرد وپيامبران با نيل به مراتب بالاي حقيقت روحاني به عوالم جبروت وملكوت دست يافته و موفق به اخذ وحي مي شوند كه با الهام و از اين قبيل چيزها متفاوت است و مرحله بسيار بالايي ازدرك حقيقت است .
و پيامبران نيز وقتي به بيان حقايق مخفي از حواس مردم مي پرداختند با انكار و تعجب و تمسخر مردم روبرو مي شدند چنانچه بسياي از علما مانند گاليله و ابن سينا و .... نيز اين وضعيت ها كم و بيش تجربه كرده اند .
اما نكته اي كه لازم است بدان اشاره شود اينكه: گروه هاي زيردر شناخت حقيقت به خطا رفته اند
الف ) برخي از انسان ها به حرف پيامران گوش نداندند و بدون اينكه در صدد تحقيق درستي ادعاي آنها بر آيند به انكار آنها پرداختند د
ب ) گروهي ديگر بدون اينكه در صدداثبات درستي ادعاي آنها برآيند به آنها ايمان آوردند يا به دليل طمع و حكومت و يا به دليل صرف اطاعت و جهالت
ج) گروهي ديگر با تحقيق و طلب معجزه ايمان آوردند كه اين گروه همان اهل منطق و علم مي باشد.
د) گروه ديگر طلب معجزه و برهان نموده و با ديدن آنها ايمان نياوردند اين گروه نيز از درك حقايق( به لحاظ قلبي ) محروم هستند.
ه ) گروه ديگر نيز به راحتي و با بي تفاوتي از اين مساله گذشته و زندگي را به پايان بردند
و) گروهي از دينمداران ميان عقل و دين جدايي ا نداخته و معتقد شدند هرچه دين بگويد بايد پذيرفت هر چند مغاير با عقل باشد. مانند مسحيان و يهوديان امروز .
ز) برخي ازپيروان مكاتب الهي در دين خودشان بدعت ها و انحرفاتي به وجود آوردند و گفته خود را بر گفته وحي مقدم شمردند.
ح) برخي از مكاتب بشري خدا را كنار گذاشته و به يافته هاي يك بشر توجه كردند و او را همه چيز خود پنداشتندمانند مكاتب هندي و چيني و... و پيروان اوشو و....
ط) برخي ديگر نيز به پيامبران دروغين ايمان آورده و يا به افراد مجهول الهويه در متن تاريخ ايمان آوردند.
ي) بعداز پيشرفت علم و تكنولوژي عده كثيري از ملل دين را افيون ملتها دانسته و آن را ساخته ذهن بشر قلمداد كردند و تنها به تجربيات علمي ايمان آوردند و علم را تنها منبع درك حقايق دانستند
ك) عده اي ابزار روحي بشر بلكه روح بشر را انكار كرده و فقط به حواس 5گانه معتقد شدند و در اين را ستا خدا و همه عوالم غير مادي را انكار نمودند.
ل) عده اي نيز يافته هاي علم را مطلق انگاشته و تصور كردند اين يافته ها حقيقت محض مي باشند ولي چنانچه مي دانيد اكثر يافته هاي علمي كم وبيش با گذر زمان متحول و يا متكامل مي گردند.
م) و برخي از نظريه هاي خام و اثبات نشده كه از طرف دانشمندان ارائه گرديده است عده اي را سخت تحت تاثير قرار داده و آنها را به صورت حقيقت هاي كاملا علمي قبول نموده و سخت در اشتباه افتاده اند .
البته خطا بودن موارد بالا بداهتا معلوم است و نياز به اثبات نداريم .
ولي گروه هاي زير مسير عقل را به درستي پيموده اند :
الف ) گروهي كه بدون اينكه در صدداثبات درستي ادعاي آنها برآيند به آنها ايمان آوردند: به دليل حكم قلب و فطرت همانطوريكه ميدانيد اين گروه به درك حقيقت نايل شده اند چون ضمير ناخود آگاه آنها فعال شده است و هر راستگويي را بي درنگ ميشناسند.
ب) گروهي ديگر با تحقيق و طلب معجزه ايمان آوردند كه اين گروه همان اهل منطق و علم مي باشد.
ج ) گروهي كه از ابزار علم و تجربه و عقل استفاده كرده و هر جا نيز لازم بود از منبع وحي استفاده نمودند.
آنان با يك تقسيم بندي كوتاه به همه اين قائله ها به راحتي پايان داده اند به شرح زير :
1- عقل و قلب ابزاري بسيار نيرومند براي شناخت حقايق هستند. ولي شناخت قلبي به درد خود انسان مي خورد ولي عقل همگاني است.
2- روي دادن برخي از حوادث ممكن است ولي براي اثبات آن محتاج دليل مي باشيم مانند تولد يك انسان دوسر در يك مكان و تاريخ خاص .( ممكن الوجود)
3- روي دادن برخي از حوادث ممكن نيست و عقل آن را نمي پذيرد مانند كشيدن يك مربع 5 زاويه يا پيدا كردن يكمقدار طبيعي براي جذر13 (ممتنع الوجود)
4- روي دادن برخي از حوادث حتمي است مانند ذوب شدن آهن در يك حرارت بسيار بالا در كره زمين بدون دخالت يك مانع مادي يا معنوي(واجب الوجود كه دو نوع است وابسته و مستقل البته مورد اين مثال وابسته است)
5- براي اثبات درستي يك جمله خبري و همچنين براي انكار و رد يك جمله خبري يا بايد از دلايل عقلي و علمي و تجربي استفاده كنيم و اگر به طور مستقيم نتوانيم از دلايل تجربي و علمي و يا دلايل عقلي استفاده كنيم مي توانيم از منبع وحي استفاده كنيم البته به شرطي كه نبوت پيا مبر مورد نظر با اعجاز و برهان اثبات شود .
6) مكاشفات شخصي افراد ممكن است در مورد حقايق متافيزيكي اشتباه باشد و مطمئن ترين راه منبع وحي مي باشد .
نتيجه : مطالبي كه ما در مورد جن و شيطان نوشته ايم و شما بدان اعتراض كرده ايد يك حادثه ممكن الوجود است كه عقل روي دادن آن را ممكن مي داند حال چه دليلي داريم كه اين حادثه اتفاق مي افتد ؟ از منبع وحي استفاده كرده ايم . يعني از گفته پيامبر و يا امام معصوم .
و پيامبران نيز وقتي به بيان حقايق مخفي از حواس مردم مي پرداختند با انكار و تعجب و تمسخر مردم روبرو مي شدند چنانچه بسياي از علما مانند گاليله و ابن سينا و .... نيز اين وضعيت ها كم و بيش تجربه كرده اند .
اما نكته اي كه لازم است بدان اشاره شود اينكه: گروه هاي زيردر شناخت حقيقت به خطا رفته اند
الف ) برخي از انسان ها به حرف پيامران گوش نداندند و بدون اينكه در صدد تحقيق درستي ادعاي آنها بر آيند به انكار آنها پرداختند د
ب ) گروهي ديگر بدون اينكه در صدداثبات درستي ادعاي آنها برآيند به آنها ايمان آوردند يا به دليل طمع و حكومت و يا به دليل صرف اطاعت و جهالت
ج) گروهي ديگر با تحقيق و طلب معجزه ايمان آوردند كه اين گروه همان اهل منطق و علم مي باشد.
د) گروه ديگر طلب معجزه و برهان نموده و با ديدن آنها ايمان نياوردند اين گروه نيز از درك حقايق( به لحاظ قلبي ) محروم هستند.
ه ) گروه ديگر نيز به راحتي و با بي تفاوتي از اين مساله گذشته و زندگي را به پايان بردند
و) گروهي از دينمداران ميان عقل و دين جدايي ا نداخته و معتقد شدند هرچه دين بگويد بايد پذيرفت هر چند مغاير با عقل باشد. مانند مسحيان و يهوديان امروز .
ز) برخي ازپيروان مكاتب الهي در دين خودشان بدعت ها و انحرفاتي به وجود آوردند و گفته خود را بر گفته وحي مقدم شمردند.
ح) برخي از مكاتب بشري خدا را كنار گذاشته و به يافته هاي يك بشر توجه كردند و او را همه چيز خود پنداشتندمانند مكاتب هندي و چيني و... و پيروان اوشو و....
ط) برخي ديگر نيز به پيامبران دروغين ايمان آورده و يا به افراد مجهول الهويه در متن تاريخ ايمان آوردند.
ي) بعداز پيشرفت علم و تكنولوژي عده كثيري از ملل دين را افيون ملتها دانسته و آن را ساخته ذهن بشر قلمداد كردند و تنها به تجربيات علمي ايمان آوردند و علم را تنها منبع درك حقايق دانستند
ك) عده اي ابزار روحي بشر بلكه روح بشر را انكار كرده و فقط به حواس 5گانه معتقد شدند و در اين را ستا خدا و همه عوالم غير مادي را انكار نمودند.
ل) عده اي نيز يافته هاي علم را مطلق انگاشته و تصور كردند اين يافته ها حقيقت محض مي باشند ولي چنانچه مي دانيد اكثر يافته هاي علمي كم وبيش با گذر زمان متحول و يا متكامل مي گردند.
م) و برخي از نظريه هاي خام و اثبات نشده كه از طرف دانشمندان ارائه گرديده است عده اي را سخت تحت تاثير قرار داده و آنها را به صورت حقيقت هاي كاملا علمي قبول نموده و سخت در اشتباه افتاده اند .
البته خطا بودن موارد بالا بداهتا معلوم است و نياز به اثبات نداريم .
ولي گروه هاي زير مسير عقل را به درستي پيموده اند :
الف ) گروهي كه بدون اينكه در صدداثبات درستي ادعاي آنها برآيند به آنها ايمان آوردند: به دليل حكم قلب و فطرت همانطوريكه ميدانيد اين گروه به درك حقيقت نايل شده اند چون ضمير ناخود آگاه آنها فعال شده است و هر راستگويي را بي درنگ ميشناسند.
ب) گروهي ديگر با تحقيق و طلب معجزه ايمان آوردند كه اين گروه همان اهل منطق و علم مي باشد.
ج ) گروهي كه از ابزار علم و تجربه و عقل استفاده كرده و هر جا نيز لازم بود از منبع وحي استفاده نمودند.
آنان با يك تقسيم بندي كوتاه به همه اين قائله ها به راحتي پايان داده اند به شرح زير :
1- عقل و قلب ابزاري بسيار نيرومند براي شناخت حقايق هستند. ولي شناخت قلبي به درد خود انسان مي خورد ولي عقل همگاني است.
2- روي دادن برخي از حوادث ممكن است ولي براي اثبات آن محتاج دليل مي باشيم مانند تولد يك انسان دوسر در يك مكان و تاريخ خاص .( ممكن الوجود)
3- روي دادن برخي از حوادث ممكن نيست و عقل آن را نمي پذيرد مانند كشيدن يك مربع 5 زاويه يا پيدا كردن يكمقدار طبيعي براي جذر13 (ممتنع الوجود)
4- روي دادن برخي از حوادث حتمي است مانند ذوب شدن آهن در يك حرارت بسيار بالا در كره زمين بدون دخالت يك مانع مادي يا معنوي(واجب الوجود كه دو نوع است وابسته و مستقل البته مورد اين مثال وابسته است)
5- براي اثبات درستي يك جمله خبري و همچنين براي انكار و رد يك جمله خبري يا بايد از دلايل عقلي و علمي و تجربي استفاده كنيم و اگر به طور مستقيم نتوانيم از دلايل تجربي و علمي و يا دلايل عقلي استفاده كنيم مي توانيم از منبع وحي استفاده كنيم البته به شرطي كه نبوت پيا مبر مورد نظر با اعجاز و برهان اثبات شود .
6) مكاشفات شخصي افراد ممكن است در مورد حقايق متافيزيكي اشتباه باشد و مطمئن ترين راه منبع وحي مي باشد .
نتيجه : مطالبي كه ما در مورد جن و شيطان نوشته ايم و شما بدان اعتراض كرده ايد يك حادثه ممكن الوجود است كه عقل روي دادن آن را ممكن مي داند حال چه دليلي داريم كه اين حادثه اتفاق مي افتد ؟ از منبع وحي استفاده كرده ايم . يعني از گفته پيامبر و يا امام معصوم .