مقدمه
آداب و رسوم ماه مبارك رمضان يكي از مباحث مهم فرهنگ مردم است و از آنجا كه اين آب و رسوم ريشه ديني دارد، مورد توجه همگان است .
در ماه رمضان مردم يكپارچه براي انجام تكاليف شرعي آماده ميشوند و در جهت به جاي آوردن اين وظايف، هر جمعيت و هر گروهي با آداب و تشريفات خاص خود، مراسم رمضان را برگزار ميكنند. در گذشته اين آداب و رسوم از غناي ويژهاي برخوردار بوده و مردم با شور و شوق بيشتري آداب رمضان را به جا ميآورد اند. اما امروز با حضور و عوارض فرهنگ بيگانه و مشكلات زندگي شهري و ماشيني، آداب و مراسم رمضان كمرنگتر و حتي بسياري از آنها فراموش شده است. شايد شما برادر و خواهر عزيز كه در چند سطر ديگر مطالبي را پيرامون رمضان در فرهنگ مردم دماوند ميخوانيد، اكثر اين آداب و رسوم را به ياد نداشته باشيد. به هر تقدير، بيان گوشهاي از اين آداب، ياد كردي است از گذشت كه نهچندان دور؛ باشد كه گامهاي مؤثرتري را در ثبت و ضبط فرهنگ مردم اين خطه (كه چون ديگر شهرهاي ميهن اسلاميمان ريشه در فرهنگ غني اسلام دارد) برداريم.
1-روشهاي بيدارشدن در سحر
از قديمالايام براي بيدار شدن سحرهاي ماه مبارك رمضان و تشخيص به وقت دقيق سحر و انجام اعمال قديم مخصوص سحر از وسايل و روشهاي گوناگوني استفاده ميكردند. بعضي از اين روشها امروز نيز متداول و برخي منسوخ شده است. اما حكايت آنها شنيدني و جالبي است.
يكي از متداولترين روشها براي تشخيص سحر از دير زمان شناختن ستارگان و محل و جاي آنها در آسمان بوده است. در اغلب شهرهاي كشورمان، اغلب مردم بخصوص پيرمردان و پيرزنان از روي ستارگان و محل و موقعيت شان سحر را تشخيص ميدهند. مردم هر شهر و دياري براي ستارگان سحري اصطلاحات و نهادهاي خاص خود را دارد.
يكي از مجموعه ستاره هايي كه وقت سحر را با آنها تشخيص ميدهند، مجموعه ستاره هاي «گز و ترازو» هستند كه از دو قسمت تشكيل شده اند. قسمت اول از دو ستارة درخشان به فاصله يك «گز» و قسمت دوم ستاره هايي شبيه به ميزان ترازو و به همين دليل به آنها ستارگان «گز و ترازو» گويند. رسيدن ستاره «روشن» يا «سهيل» به مقابل اين مجموعه دليل بر فرا رسيدن صبح است.
در دماوند به اين ستاره «شاهنگ ترازو» گويند. شاهنگ همان ميزان ترازو است. در آن دماوند از روي ستاره « شوكش» يا ستاره راه مكه و ستاره« ششك» كه شش ستاره نزديك به همندو جاي ثابتي در آسمان دارند سحر را تشخيص مي دهند.
مردم ما سال گيلان نيز مثل مردم دماوند سحر را از روي ستاره « شِشَك» تشخيص مي دهند.
بانگ خروس
يكي از راههايي كه از قديمالايام مردم براي بيدار شدن در سحر از آن استفاده ميكردند صداي بانگ خروس بود. ازاينرو وجود خروس را در خانه خوش يمن ميدانستند ، مخصوصاً خروس سفيد 40 تاج ، نشانه خير و بركت ميپنداشتند.
افسانهاي درباره خروس سفيد در بين مردم متداول است كه شنيدني است. گوينده: بر عرش الهي خروس سفيد بزرگي هست كه دمادم سحر و اذان صبح چشمانش را روي هم ميگذارد و بالشهايش را به هم ميزند و و با صداي بلند اذان ميگويد. صداي اذان خروس كه به گوش خروسهاي زميني ميرسد همه خروسها به تقليد از خروس عرش، شروع به خواندن ميكنند و مردم را از وقت سحر با خبر ميسازد. مردم دماوند ميگويند: « خروس، شب هنگام 5 مرتبه، هر نيم ساعت به نيمساعت ميخواند. در اصطلاح محل هر نوبت خواندن خروس را يك پنجمي ميگويند.
پنجمي اول- زنان خانه از خواب بيدار شده و مشغول پختن سحري ميشوند .
پنجمي دوم- سماور ذغالي را آتش مياندازند.
پنجمين سوم- همة اعضاي خانواده بيدار ميشوند و سحري ميخورند.
پنجمي چهارم - چاي ميخورند و دهانشان را ميشويند.
پنجمي پنجم- با بلند شدن بانگ خروس در اين آخرين نوبت ديگر حق خوردن ندارند و در اين هنگام صداي اذان بلند مي شود.
تير در كردن
در دماوند سابقاً اعلام وقت سحر را تفنگچي ها با تير دركردن به اطلاع مردم ميرساندند. اين عمل بيشتر توسط شكارچيان انجام ميگرفت و عقيده داشتند با اين كار كفارة حيواناتي را كه در ماه رمضان چه كار كردهاند ميدهند. ناگفته نماند شكار كردن در ماه رمضان مكروه و بديمن است و تا آنجا كه ممكن است از شكار كردن در اين ماه پرهيز ميكنند. مردها اداره امنيه (ژاندارمري) مشكلي كه تير وقت سحر و افطار را اعلام مي كرد.
صداي مناجات
در دماوند از قديمالايام رسم من اين بوده است كه از 2 ساعت مانده به سحر از گلدستة مسجد جامع دماوند صداي مناجات مناجات خوان بلند ميشود و با صدايي خوش آهنگ وي مردم براي خوردن سحري و انجام فريضه صبح از خواب برميخيزند. در ابتدا گوشههايي از مناجات حضرت سجاد (ع) در صحيفه و مناجات منظوم علي (ع) قرائت ميشد و اكنون مداحان و مناجات خوانان اشعار فارسي را قرائت ميكنند.
اين رسم حدود 40 سال است در شهر دماوند و اطراف آن معمول است.
2- كيسه مراد
در كيان دماوند، هر كس حاجتي داشته باشد روز بيست و هفتم ماه رمضان كيسه مراد ميدوزد. براي دوختن كيسه مراد، شخص حاجتمند از مادر خود و در صورتي كه مادرش از دنيا رفته باشد از يكي اززنان بستگانش مثل خاله و عمهاش درخواست ميكند كه كيسه مراد برايش بدوزد. آن زن روز بيست و هفتم يك چارك پارچه كه از جنس ابريشم نباشد با سوزني كه قبلاً با آن كار نكردهاند به مسجد ميبرد و بين 2 نماز ظهر و عصر كيسه مراد را ميدوزد. براي بريدن پارچه نبايد از قيچي استفاده كنند و با وسيله ديگري مثل چاقو يا تيغ پارچه را ميبرند. معتقدند اگر با قيچي پارچه كيسه را ببرند به حاجتشان نميرسند. نخي هم كه با آنها پارچه را ميدوزند بايد همرنگ پارچه باشد. كيسه را بايد آنقدر تند بدوزند تا در فاصله دو نماز كه دعا خوانده ميشود، دوخته شود. از ميان كيسه نخ سبزرنگي عبور ميدهند و انتهاي نخ را به چند تكه نخ ديگر كه « گل ماله» ميگويند گره ميزنند. بعد نخ را از سكه سوراخ داري كه فرد حاجتمند به آن زن داده است ميگذرانند و سر كيسه را هم با همان نخ ميبندد و به اين ترتيب كيسه مراد حاضر ميشود.
كيسه را همراه با سكه به كسي كه سفارش داده است ميدهند. آن شخص كيسه را نزد خود نگاه ميدارد و تا زماني كه حاجتش برآورده نشده است سر كيسه را باز ميكند.
بعد از برآورده شدن حاجت سر كيسه را باز ميكند و سكه سوراخ دار را از كيسه بيرون ميآورد و در زير لباس خود ميدوزد، به طوري كه ديده نشود و هميشه به همراهش باشد. مردم به منطقه معتقدند چنانچه سكه گم شود شخص دوباره حاجتمند ميشود و به آرزويش نميرسد. در روايت ديگري از كيلان دماوند آمده است كه: نخ سبزي را كه از ميان كيسه ميگذرانند نخي است كه از روز اول ماه رمضان تا روز بيست و هفتم همراه خود به مسجد ميبرند و هر روز بين دو نماز چهل صلوات ميفرستند و چهل گره به نخ ميزنند. روز عيد فطر هم در كيسه را باز ميكنند و نخ 40 گره را از كيسه در ميآورند و به جاي آن يك سكه داخل كيسه مياندازند. آنگاه كيسه را به فاطمه نامي [اگر از سادات باشد بهترست] هديه ميكنند و ميگويند: «اين كيسه را از ما قبول كن و از فاطمه زهرا (س) حاجت ما را طلب كن».
معتقدند اگر اين كار را با نيت پاك انجام دهند، حتي مرادشان حاصل ميشود.
3 - نان بيست و هفتمي
روز بيست و هفتم ماه مبارك رمضان آن مخصوصي به نام نان بيست و هفتمي دارد. اين نان براي رفع شر و بلا و ايجاد خير و بركت پخته ميشود و در هر شهر و آبادي نامي دارد. در دماوند معتقدند در اول ماه رمضان فرشتگان دانه گندمي در شكم روزهداران ميگذارند تا از بركت آن دانة گندم بتوانند ماه رمضان را ماه روزه بگيرند. مردم به اين گندم، گندم قناعت گويند و عقيده دارند اين گندم تا روز بيست و هفتم در شكمشان باقي ميماند و روز بيست و هفتم همان فرشتهاي كه آن را در شكمشان گذاشته است گندم را به بهشت باز ميگرداند و به همين سبب روزهاي آخر ماه رمضان بيشتر گرسنه و بيطاقت ميشوند.
به همين جهت نان بيست و هفتمي را با آداب خاص ميپزند تا خداوند به آنان قوت بخشيده و به زندگيشان بركت دهد.
4 - متلك هاي رايج درباره روزه خواران
كساني كه به عمد روزه خواري ميكنند علاوه بر مجازاتهاي شديد و پرداخت كفاره روزه (اگر اهل آن باشند) ببا گوشه و كنايه و طنز ازسوي مردم مورد بيمهري قرار ميگيرند ، من در دماوند به روز خواران گويند:
روزه خوز «دُمبَكي» «اندي» بخور بتركي
5- نان هاي خانگي مخصوص ماه رمضان
اگرچه امروز اكثر مردم نان خود را از نانوايي ها تهيه مي كنند، اما به مناسبت ايام خاصي تنور پخت و پز نانهاي خانگي داغ ميشود، از جمله اين ايام عيد نوروز و ماه رمضان است.
در دماوند جسورانه مأموري كه براي سحر و افطار ميپزند يكي دو تنور هم «توتك» و « خشكو» براي پاي چاي افطار مي پزند. نان خشكو هم دو نوع است، روغني و ساده (در شمارههاي آينده به همياري شما بيان گوشهاي ديگر از آداب و رسوم و مردم دماوند را پي خواهيم گرفت).
آداب و رسوم ماه مبارك رمضان يكي از مباحث مهم فرهنگ مردم است و از آنجا كه اين آب و رسوم ريشه ديني دارد، مورد توجه همگان است .
در ماه رمضان مردم يكپارچه براي انجام تكاليف شرعي آماده ميشوند و در جهت به جاي آوردن اين وظايف، هر جمعيت و هر گروهي با آداب و تشريفات خاص خود، مراسم رمضان را برگزار ميكنند. در گذشته اين آداب و رسوم از غناي ويژهاي برخوردار بوده و مردم با شور و شوق بيشتري آداب رمضان را به جا ميآورد اند. اما امروز با حضور و عوارض فرهنگ بيگانه و مشكلات زندگي شهري و ماشيني، آداب و مراسم رمضان كمرنگتر و حتي بسياري از آنها فراموش شده است. شايد شما برادر و خواهر عزيز كه در چند سطر ديگر مطالبي را پيرامون رمضان در فرهنگ مردم دماوند ميخوانيد، اكثر اين آداب و رسوم را به ياد نداشته باشيد. به هر تقدير، بيان گوشهاي از اين آداب، ياد كردي است از گذشت كه نهچندان دور؛ باشد كه گامهاي مؤثرتري را در ثبت و ضبط فرهنگ مردم اين خطه (كه چون ديگر شهرهاي ميهن اسلاميمان ريشه در فرهنگ غني اسلام دارد) برداريم.
1-روشهاي بيدارشدن در سحر
از قديمالايام براي بيدار شدن سحرهاي ماه مبارك رمضان و تشخيص به وقت دقيق سحر و انجام اعمال قديم مخصوص سحر از وسايل و روشهاي گوناگوني استفاده ميكردند. بعضي از اين روشها امروز نيز متداول و برخي منسوخ شده است. اما حكايت آنها شنيدني و جالبي است.
يكي از متداولترين روشها براي تشخيص سحر از دير زمان شناختن ستارگان و محل و جاي آنها در آسمان بوده است. در اغلب شهرهاي كشورمان، اغلب مردم بخصوص پيرمردان و پيرزنان از روي ستارگان و محل و موقعيت شان سحر را تشخيص ميدهند. مردم هر شهر و دياري براي ستارگان سحري اصطلاحات و نهادهاي خاص خود را دارد.
يكي از مجموعه ستاره هايي كه وقت سحر را با آنها تشخيص ميدهند، مجموعه ستاره هاي «گز و ترازو» هستند كه از دو قسمت تشكيل شده اند. قسمت اول از دو ستارة درخشان به فاصله يك «گز» و قسمت دوم ستاره هايي شبيه به ميزان ترازو و به همين دليل به آنها ستارگان «گز و ترازو» گويند. رسيدن ستاره «روشن» يا «سهيل» به مقابل اين مجموعه دليل بر فرا رسيدن صبح است.
در دماوند به اين ستاره «شاهنگ ترازو» گويند. شاهنگ همان ميزان ترازو است. در آن دماوند از روي ستاره « شوكش» يا ستاره راه مكه و ستاره« ششك» كه شش ستاره نزديك به همندو جاي ثابتي در آسمان دارند سحر را تشخيص مي دهند.
مردم ما سال گيلان نيز مثل مردم دماوند سحر را از روي ستاره « شِشَك» تشخيص مي دهند.
بانگ خروس
يكي از راههايي كه از قديمالايام مردم براي بيدار شدن در سحر از آن استفاده ميكردند صداي بانگ خروس بود. ازاينرو وجود خروس را در خانه خوش يمن ميدانستند ، مخصوصاً خروس سفيد 40 تاج ، نشانه خير و بركت ميپنداشتند.
افسانهاي درباره خروس سفيد در بين مردم متداول است كه شنيدني است. گوينده: بر عرش الهي خروس سفيد بزرگي هست كه دمادم سحر و اذان صبح چشمانش را روي هم ميگذارد و بالشهايش را به هم ميزند و و با صداي بلند اذان ميگويد. صداي اذان خروس كه به گوش خروسهاي زميني ميرسد همه خروسها به تقليد از خروس عرش، شروع به خواندن ميكنند و مردم را از وقت سحر با خبر ميسازد. مردم دماوند ميگويند: « خروس، شب هنگام 5 مرتبه، هر نيم ساعت به نيمساعت ميخواند. در اصطلاح محل هر نوبت خواندن خروس را يك پنجمي ميگويند.
پنجمي اول- زنان خانه از خواب بيدار شده و مشغول پختن سحري ميشوند .
پنجمي دوم- سماور ذغالي را آتش مياندازند.
پنجمين سوم- همة اعضاي خانواده بيدار ميشوند و سحري ميخورند.
پنجمي چهارم - چاي ميخورند و دهانشان را ميشويند.
پنجمي پنجم- با بلند شدن بانگ خروس در اين آخرين نوبت ديگر حق خوردن ندارند و در اين هنگام صداي اذان بلند مي شود.
تير در كردن
در دماوند سابقاً اعلام وقت سحر را تفنگچي ها با تير دركردن به اطلاع مردم ميرساندند. اين عمل بيشتر توسط شكارچيان انجام ميگرفت و عقيده داشتند با اين كار كفارة حيواناتي را كه در ماه رمضان چه كار كردهاند ميدهند. ناگفته نماند شكار كردن در ماه رمضان مكروه و بديمن است و تا آنجا كه ممكن است از شكار كردن در اين ماه پرهيز ميكنند. مردها اداره امنيه (ژاندارمري) مشكلي كه تير وقت سحر و افطار را اعلام مي كرد.
صداي مناجات
در دماوند از قديمالايام رسم من اين بوده است كه از 2 ساعت مانده به سحر از گلدستة مسجد جامع دماوند صداي مناجات مناجات خوان بلند ميشود و با صدايي خوش آهنگ وي مردم براي خوردن سحري و انجام فريضه صبح از خواب برميخيزند. در ابتدا گوشههايي از مناجات حضرت سجاد (ع) در صحيفه و مناجات منظوم علي (ع) قرائت ميشد و اكنون مداحان و مناجات خوانان اشعار فارسي را قرائت ميكنند.
اين رسم حدود 40 سال است در شهر دماوند و اطراف آن معمول است.
2- كيسه مراد
در كيان دماوند، هر كس حاجتي داشته باشد روز بيست و هفتم ماه رمضان كيسه مراد ميدوزد. براي دوختن كيسه مراد، شخص حاجتمند از مادر خود و در صورتي كه مادرش از دنيا رفته باشد از يكي اززنان بستگانش مثل خاله و عمهاش درخواست ميكند كه كيسه مراد برايش بدوزد. آن زن روز بيست و هفتم يك چارك پارچه كه از جنس ابريشم نباشد با سوزني كه قبلاً با آن كار نكردهاند به مسجد ميبرد و بين 2 نماز ظهر و عصر كيسه مراد را ميدوزد. براي بريدن پارچه نبايد از قيچي استفاده كنند و با وسيله ديگري مثل چاقو يا تيغ پارچه را ميبرند. معتقدند اگر با قيچي پارچه كيسه را ببرند به حاجتشان نميرسند. نخي هم كه با آنها پارچه را ميدوزند بايد همرنگ پارچه باشد. كيسه را بايد آنقدر تند بدوزند تا در فاصله دو نماز كه دعا خوانده ميشود، دوخته شود. از ميان كيسه نخ سبزرنگي عبور ميدهند و انتهاي نخ را به چند تكه نخ ديگر كه « گل ماله» ميگويند گره ميزنند. بعد نخ را از سكه سوراخ داري كه فرد حاجتمند به آن زن داده است ميگذرانند و سر كيسه را هم با همان نخ ميبندد و به اين ترتيب كيسه مراد حاضر ميشود.
كيسه را همراه با سكه به كسي كه سفارش داده است ميدهند. آن شخص كيسه را نزد خود نگاه ميدارد و تا زماني كه حاجتش برآورده نشده است سر كيسه را باز ميكند.
بعد از برآورده شدن حاجت سر كيسه را باز ميكند و سكه سوراخ دار را از كيسه بيرون ميآورد و در زير لباس خود ميدوزد، به طوري كه ديده نشود و هميشه به همراهش باشد. مردم به منطقه معتقدند چنانچه سكه گم شود شخص دوباره حاجتمند ميشود و به آرزويش نميرسد. در روايت ديگري از كيلان دماوند آمده است كه: نخ سبزي را كه از ميان كيسه ميگذرانند نخي است كه از روز اول ماه رمضان تا روز بيست و هفتم همراه خود به مسجد ميبرند و هر روز بين دو نماز چهل صلوات ميفرستند و چهل گره به نخ ميزنند. روز عيد فطر هم در كيسه را باز ميكنند و نخ 40 گره را از كيسه در ميآورند و به جاي آن يك سكه داخل كيسه مياندازند. آنگاه كيسه را به فاطمه نامي [اگر از سادات باشد بهترست] هديه ميكنند و ميگويند: «اين كيسه را از ما قبول كن و از فاطمه زهرا (س) حاجت ما را طلب كن».
معتقدند اگر اين كار را با نيت پاك انجام دهند، حتي مرادشان حاصل ميشود.
3 - نان بيست و هفتمي
روز بيست و هفتم ماه مبارك رمضان آن مخصوصي به نام نان بيست و هفتمي دارد. اين نان براي رفع شر و بلا و ايجاد خير و بركت پخته ميشود و در هر شهر و آبادي نامي دارد. در دماوند معتقدند در اول ماه رمضان فرشتگان دانه گندمي در شكم روزهداران ميگذارند تا از بركت آن دانة گندم بتوانند ماه رمضان را ماه روزه بگيرند. مردم به اين گندم، گندم قناعت گويند و عقيده دارند اين گندم تا روز بيست و هفتم در شكمشان باقي ميماند و روز بيست و هفتم همان فرشتهاي كه آن را در شكمشان گذاشته است گندم را به بهشت باز ميگرداند و به همين سبب روزهاي آخر ماه رمضان بيشتر گرسنه و بيطاقت ميشوند.
به همين جهت نان بيست و هفتمي را با آداب خاص ميپزند تا خداوند به آنان قوت بخشيده و به زندگيشان بركت دهد.
4 - متلك هاي رايج درباره روزه خواران
كساني كه به عمد روزه خواري ميكنند علاوه بر مجازاتهاي شديد و پرداخت كفاره روزه (اگر اهل آن باشند) ببا گوشه و كنايه و طنز ازسوي مردم مورد بيمهري قرار ميگيرند ، من در دماوند به روز خواران گويند:
روزه خوز «دُمبَكي» «اندي» بخور بتركي
5- نان هاي خانگي مخصوص ماه رمضان
اگرچه امروز اكثر مردم نان خود را از نانوايي ها تهيه مي كنند، اما به مناسبت ايام خاصي تنور پخت و پز نانهاي خانگي داغ ميشود، از جمله اين ايام عيد نوروز و ماه رمضان است.
در دماوند جسورانه مأموري كه براي سحر و افطار ميپزند يكي دو تنور هم «توتك» و « خشكو» براي پاي چاي افطار مي پزند. نان خشكو هم دو نوع است، روغني و ساده (در شمارههاي آينده به همياري شما بيان گوشهاي ديگر از آداب و رسوم و مردم دماوند را پي خواهيم گرفت).