07-04-2014، 14:54
ازدواج پیوند بین دو انسان و دو خانواده است كه اجزای اصلی و اساسی آن زن و مرد می باشند و هر قدر بین این اجزای و عناصر هماهنگی، تناسب و سنخیت بیشتری باشد، آن پیوند استوارتر، مستحكم تر، پرثمرتر و لذت بخش تر خواهد بود.علم و تجربه گویای آن است كه علت اساسی بیشتر ناهنجاری ها و ناسازگاری های زندگی زناشویی عدم تناسب و ناهماهنگی بین زن و شوهر است، بنابراین شناخت اموری كه موجب هماهنگی و تناسب بین زوجین است ضروری و لازم است و به هیچ وجه نباید این مساله را به بعد از ازدواج موكول كرد. یكی از امور مساله تناسب و هماهنگی در سن زوجین است.
لزوم تناسب سنی از اطلاق آیاتی مثل «فانكحوا ما طاب لكم من النساء» همسری مورد پسند و دلنشین انتخاب كنید استنباط می شود. همچنین در روایات اسلامی به صراحت هم كفو بودن مطرح شده است.پیامبر اسلام می فرماید: با همسان و هم شان خود ازدواج كنید.
می توان گفت اسلام معیار و دلایل هماهنگی در سن را به عقل و عرف و علم سپرده است. اگر فرد به تجارب فراوان و واقعیت های موجود در جامعه و استدلال های علمی در این مساله نظری بیفكند به راحتی پی خواهد برد كه همسر دلنشین و مورد پسند همسری است كه دارای هماهنگی و تناسب سنی باشد. قابل توجه است كه كفو هم بودن از نظر سن تفاوت در سن است نه تساوی زیرا این تفاوت در آفرینش مرد و زن در مورد سن بلوغ قرار داده شده است.
بارها با خانواده هایی مواجه می شویم كه فاصله سنی زوجین حتی به،25،20،15، 13 سال و سال های بین این ارقام بالغ می شود و با یكدیگر مشكلات عدیده ای دارند. ما دراینجا به بررسی معایب ازدواج هایی می پردازیم كه فاصله سنی بین زن و شوهر در آنها زیاد است.
خارج شدن از معنای اصلی ازدواج
اگر چه در ابتدای ازدواج برای زوجین مشکلاتی به وجود نمیآید، اما به مرور زمان و پس از دورههای رمانتیک اول ازدواج افراد در صورت ناپختگی و فاصله سنی زیاد با مشکلات زیادی روبه رو میشوند. احتمال ایجاد مشکل برای یک زوج 20 ساله و 36 ساله نسبت به یک زوج 40 ساله و 56 بیشتر است زیرا زوج دوم تجربیات بیشتری در طول زندگی کسب کردهاند و شباهت بیشتری به یکدیگر دارند. دختری که در دهه سوم زندگی قرار دارد و با مردی در دهه چهارم ازدواج میکند تجارب لازم برای یک زندگی مشترک را کسب نکرده است، مسلما تفاوتهای سنی بالا در بین زن و شوهر که یکی از آنها در دهههای سنی پایین است مخاطرات بیشتری به همراه دارد؛ زیرا تحمل بیتجربگیها و خامیهای اشتباهات همسر موجب احساس نارضایتی و تحتالشعاع قرار گرفتن آرامش میشود.
ازدواج بدین معناست که زن و شوهر در کنار هم و مکمل همدیگر باشند، زمانی که فاصله سنی مناسبی بین زوجین رعایت نمیشود ازدواج معنای اصلی خود را از دست میدهد و شبیه نقش والد و فرزندی میشود و فرد بزرگتر مسلما تجربه بیشتری دارد و ممکن است شروع به پند و اندرز دادن و امر و نهی کردن همسر خود کند.
تجربه بالاتر و رویارویی با مسایل و مشکلات بیشتر در طول زندگی موجب میشود فرد به همسرش به عنوان یک همسر نگاه نکند و با او مانند یک کودک رفتار کند و از دیدگاه روانشناسان ازدواج در دام ارتباط والد و کودکی بیفتد.
وقتی دو جوان با یكدیگر زندگی می كنند، به دلیل جوانی انعطاف پذیری بیشتری دارند. فرد در سنین پایین تر چون نهال جوان است، امكان تغییر فراوانی را دارد. اما درختان، مجال كمتری برای تغییر باقی گذاشته اند
کنترل همسر پند دادن به همسر، فرد با سن کمتر را دچار خشم، تنفر، انزجار میکند، زمانی که رابطه از حالت زوجی خارج شود و به یک رابطه والد و کودک تبدل شود رفتارهای جنسی زوجین تحت و شعاع قرار میگیرد و در نتیجه کنترل فرد کم سن تر از مشکلات بارز تفاوت سنی زیاد میان زوجین است. کنترل همسر به تدریج زمینههای پرخاشگری را فراهم میکند، مسلما علاوه بر قدرت نمایی در مسایل مختلف ممکن است فرد بزرگتر از نظر مالی نیز در شرایط بهتری قرار داشته باشد، در نتیجه از هر لحاظ بر همسر خود احاطه پیدا میکند و در نهایت زمینههای بروز پرخاشگری فراهم میشود. در برخی موارد نیز طرف بزرگتر نقش یک قربانی را ایفا میکند، فردی که در دهه سوم و چهارم زندگی است نیازهای خاص خود را دارد، اما زمانی که سعی میکند خود را پایینتر از سن واقعی نشان دهد مسلما نیازهای خاص خود را پاسخ نمیدهد و در نتیجه نقش قربانی را پیدا میکند.
معمولا فرد بزرگتر برای این كه فرد كوچكتر را جذب كند و زندگی تداوم یابد، باید مدام به او امتیازاتی بدهد كه وی را به دوام زندگی دلگرم كند. اما هر كس قادر نیست كه مدام چنین امتیازاتی بدهد، زیرا گاه دادن این نوع امتیازها برای فرد بزرگتر غیر قابل تحمل و یا غیر ممكن می گردد و بدین ترتیب از انگیزه طرف مقابل برای ادامه زندگی می كاهد.
از سویی طرف كوچكتر كه از نقطه ضعف همسر خویش اطلاع یافته درصدد اخذ امتیازهای بیشتری بر می آید و تقاضاهای فراوان جوانی پر انرژی و توانا، اختلافات خانواده را تشدید و جو ناامنی را بر خانه حكمفرما می كند و بدین ترتیب خانواده ای نابسامان شكل می گیرد.
وقتی كه فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هر یك در دوره ای از زندگانی به سر می برند كه به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوت های عمده دارند. مثلاً زنی كه هفده سال دارد، در دوران جوانی به سر می برد و همسر او كه در 35 سالگی است، به مرز میان سالی نزدیك شده است. یكی غالباً فعال است و دیگری زودتر خسته و در اوقاتی منفعل می شود، گاه این خستگی و انفعال از طرف همسر جوان به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار نمی گیرد و به حساب كم كاری گذاشته می شود، یا به عنوان شانه خالی كردن از زیر بار مسئولیت مطرح می گردد، و وقتی كه با این عنوان طرح می نماید، طبیعی است كه طرف مقابل احساس ناراحتی می كند و ممكن است این امر عاملی برای برانگیختگی او شود و در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و غیر قابل تحمل شود. در حالی كه مرد قصد شانه خالی كردن از مسئولیت را ندارد ولی از طرف همسرش متهم به تنبلی و بی مسئولیتی می شود و از آنجا كه در چنین مواردی مرد تنبلی را نمی پذیرد، مجادلاتی در می گیرد.
انعطاف پذیری كمتر فرد بزرگتر
وقتی دو جوان با یكدیگر زندگی می كنند، به دلیل جوانی انعطاف پذیری بیشتری دارند. فرد در سنین پایین تر چون نهال جوان است، امكان تغییر فراوانی را دارد. اما درختان، مجال كمتری برای تغییر باقی گذاشته اند.
همین امكان تغییر و تحول است كه ما را به یاد كلام گهربار پیامبر اسلام (ص) می اندازد كه فرمود : بیشتر كسانی كه به من ایمان آوردند، جوانان بودند.
وقتی كه دو نفر جوان با هم ازدواج می كنند، برای دست یافتن به سازگاری تلاش می كنند به نظر همدیگر توجه می كنند و خود را طوری تطبیق می دهند كه مورد پسند دیگری واقع شوند و بدین ترتیب رضایت طرف مقابل را جلب نمایند، حال آنكه با افزایش سن، انعطاف آدمی كاهش می یابد و همین امر در زندگانی مشترك معضل آفرین است.
كمرویی با همسر
در این گونه خانواده ها معمولا فرد كوچكتر دچار نوعی كمرویی رنج آور است و نمی تواند به راحتی مشكلات خود را با همسر خویش در میان بگذارد. لذا حرف های ناگفته در این خانواده ها بسیار است و مجال مناسبی برای طرح آنها وجود ندارد. سخنان ناگفته بر دل فرد رنجیده سنگینی می كند و گاه به فضای بیرون از خانه كشیده شده، برای دیگران مطرح می شود و این امر مورد قبول و پذیرش فرد بزرگتر نیست. زیرا او فكر می كند كه همسرش اسرار خانواده را به بیرون از خانه برده، برای این و آن نقل می كند و این خود موجب بروز اختلافات تازه ای می شود و اگر فرد كوچكتر دردها را بازگو نكند، آنها بر روی هم انباشته شده، او را افسرده می كند.