انجمن های تخصصی  فلش خور
عمـــه ی مریضی دارم مراعاتشو کنید ! - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67)
+---- موضوع: عمـــه ی مریضی دارم مراعاتشو کنید ! (/showthread.php?tid=98587)



عمـــه ی مریضی دارم مراعاتشو کنید ! - Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ - 29-03-2014

عمـــه ی مریضی دارم مراعاتشو کنید ! 1

تا اخر بخونید پلیــــز

چند وقت پیش یه شب ، داشتم میخوابیدم که یهو یه پشه اومد صاف نشست
نوک دماغم !
یه نیگا بهش انداختمو گفتم : سلام
گفت : علیک ..
گفتم : چیه؟
گفت: میخوام نیشت بزنم
گفتم : بیخیال ... این دفه رو کوتا بیا
گفت: تو بمیری راه نداره . گشنمه .
گفتم : الان میتونم با مشتم لهت کنم .
گفت : خودتم میدونی که تا بیای بزنی جا خالی دادمو مشتت میخوره وسط دماغت !
....
به نظر حرفش منطقی میومد !
گفتم : خیلی پستی
..ی دفه آهی بلند از ته دلش کشید و ساکت شد ...
گفتم چی شد؟؟
گفت : حاضری ؟
گفتم: تا جوابمو ندی نمیذارم بزنی ...

وقتی اصرارمو دید . دستمو گرفت و گفت : دنبالم بیا
گفتم کجا؟؟؟
گفت: مگه نمیخای جواب سوالتو بدونی ؟پس هیچ نگوو و دنبالم بیا
...ازجام بلند شدم و باهمدیگه راه افتادیم و رفتیم رفتیم و بازهم رفتیم...

گفت: هنوزم اصرار داری بدونی یا همینجا کارو تموم کنم ؟؟
گفتم : اینهمه راه اومدم تا جواب سوالمو بگیرم ... بریم
یهو یه لبخند زد و با دست زد به پشتم و گفت: این پشتکارته که
منو کشته !

راستش از شما چه پنهون ،یه جورایی ازش خوشم اومده بود .
به این فکر میکردم که اونقدا هم بچه بدی نیس !
تو این فکرا بودم که یهو گفت : آهااای آق پسر .ریسیدیم !
گفتم : خب
گفت :خب که خب .
گفتم : زهر مااار ..پس جواب سوالم چی شد؟؟
یهو دیدم اشک تو چشماش حلقه زد و سرشو انداخت پایین !
گفتم :چیه ؟
گفت : این سوراخو که میبینی توش زنو بچم زندگی میکنه !
اونشبی که یه پیف پاف خالی کردی تو اتاقت یادت میاد ، لعنتی؟؟
گفتم : آرره .چطور ؟؟
گفت: زن من اونشب اومده بود تو اتاقت . ولی توئه نامرررد با اون زهرماری
که به خوردش دادی اونو افلیج کردی . الان من موندم و 70 ، 80 تا بچه قد و نیم قد و یه زن افلیج !!
اونم به این خاطرکه توئه لعنتی حاضر نبودی یه چیکه ازون خونتو به ما بدی !!

......................................
سکوت سنگینی بینمون برقرار شد !
بغضی تلخ داشت گلومو فشار میداد . راسشو بخاید دیگه طاقت نیووردمو زدم زیر گریه ........
....................
از فردای اونشب ما باهم شدیم عین دوتا دوست خوب .
هرشب میاد پیشمو تا دلش میخاد میذارم خون بخوره .
راستش خودش حد و حدودشو میدونه و هیچوقت سواستفاده نمیکنه !
حال زنشم خدارو شکر روز به روز داره بهتر و بهتر میشه !
تا اینکه دیشب دیدم دوتایی با زنش که یه عصا زیر بغلش داشت
اومدن پیشم ..
جای همگی خالی ..
دوتاییشون نشستن رو دماغم و گفتن : بزنیم ؟؟
منم خندیدمو گفتم :
هرچقد دلتون میخاید بزنید .خوش باشید ...

یعنی تا آخر نشستی خوندی ؟

عمه ی مریضی دارم مراعاتشو کنید



RE: عمـــه ی مریضی دارم مراعاتشو کنید ! - இFATEMEHஇ - 29-03-2014

ای بـابـآ .. !! الـآن خـون داری ؟


RE: عمـــه ی مریضی دارم مراعاتشو کنید ! - اشکان پیشرو - 29-03-2014

انصافا دو خط خوندم فهمیدم اومدم آخرش بسوز Sleepy


RE: عمـــه ی مریضی دارم مراعاتشو کنید ! - Elena ♥♥♥♥♥♥♥ - 29-03-2014

عجــــــــــبUndecided


RE: عمـــه ی مریضی دارم مراعاتشو کنید ! - eNorto - 29-03-2014

سپاس+


RE: عمـــه ی مریضی دارم مراعاتشو کنید ! - Thyme - 03-04-2014

آیـــــــــــــــــ چشممـــــــــــــــــــــــــــ
اونجاش خعلی باحال بود که پشهه دست یارو رو گرفتـــــــــــ
خخخ
=)


RE: عمـــه ی مریضی دارم مراعاتشو کنید ! - Blązing~Ŝtąr - 03-04-2014

چون گفتی تا اخرش بخونید خوندم وگرنه نمیخوندم!


RE: عمـــه ی مریضی دارم مراعاتشو کنید ! - بغض ابر - 04-04-2014

ایول باوBig Grin


RE: عمـــه ی مریضی دارم مراعاتشو کنید ! - hasti.glx - 04-04-2014

جللببببببببببببببببببببببب بیدHeartAngryBlush