اتاق حرف های زیبا - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: اتاق حرف های زیبا (/showthread.php?tid=98163) |
اتاق حرف های زیبا - Aryan-Alone - 27-03-2014 هرکی شعری جمله ی قشنگی سخن بزرگان هرچی دلش خواست میتونه تو تاپیک بزاره نخواست هم نزاره خودم میزارم ! اولی خیلی دوست دارم ! مـآمـآنـ ؟!
لحـآفِــ مَـن آبی بـود , چــرآ سِفیــد شُــده ؟!
بـآلشــمـ مثــل پنبـه بــود . . . چـرآ مثــل سنگــ شُــده ؟!!
بـآبـآ ؟!
تـ ــو کـه میـدونستــی از تـآریکــی میتــرسَــم . . .
چـرآ لـآمپــو روشَــن نکــردی ؟!!
مگــه دآرهـ بـآرونـ میـآد ؟!
چــرآ هـمـه جـآ بــویِ خـآکــ میــدهـ ..؟!
مـن کـه دیــروز حَـمـوم بـودَمـ ..!! چـرآ مَنــو شُستَــن ؟!
عشقــم ..؟!
چِــرآ گــریـه میکُنــی ؟؟! (:
آروومـ بـآشــ ..!!
مگـه وقتــی زنــده بـودَمـ ارزشمــو فهمیــدی ؟!
دلــم ایــن روزو میخــوآد!
تا حالا دقت کردیــن
مادرامون چادراشونُ بـا دنــدون نگه می دارنــد ؟! یعنـی اینــکه حجابشون رو بــه راحتی بدست نیاوردنــد. خون های زیـادی پاش ریختــه شده پس حجابشونُ با چنــگ و دنــدون نگه میــدارن . . مثل حضــرت فاطمه سلام الله علیـها ♥ مرد رفتگر آرزو داشت برای یکبار هم که شده ،
♥ موقع شام با تمامی خانواده اش دور سفره کوچکشان باشد ♥ و با هم غذا بخورند ... ♥ او بیشتر وقت ها دیر به خانه میرسید ♥ و فرزندانش شامشان را خورده و همگی خوابیده بودند ... ♥ هر شب از راه نرسیده به حمام کوچکی که ، ♥ در گوشه حیاط خانه بود میرفت و خستگی و عرق کار ♥ طاقت فرسای روزانه را از تن می شست ... ♥ تنها هم سفره او همسرش بود که در جواب چون و چرای مرد رفته گر ، ♥ خستگی و مدرسه فردای بچه ها و اینجور چیزها را بهانه می کرد ♥ و همین بود که آرزوی او هنوز دست نیافتنی می نمود ... ♥ یک شب شانس آورد و یکی از ماشین های شهرداری ، ♥ او را تا نزدیک خانه شان رساند و او با یک جعبه شیرینی ♥ و چند تا پاکت میوه قبل از چیدن سفره شام به خانه رسید ... ♥ وقتی پدر سر سفره نشست فرزندان هر یک ♥ به بهانه ای با پدر شام نخوردند ... ♥ مرد رفته گر دلش بدجوری شکست ... ♥ وقتی نیمه شب با صدای غذا خوردن یواشکی بچه ها ، ♥ از خواب بیدار شد و گفتگوی آنها را از آشپزخانه شنید : ♥ « چقدر امشب گشنگی کشیدیم ! بدشانسی بابا زود اومد خونه ... ♥ با اون دستاش که از صبح تا شب توی آشغالهای مردمه .... ♥ آدم حالش بهم میخوره باهاش غذا بخوره ...» این بود سری اول هر کی هر چی دوست داشت بزاره سری دوم هم ب زودی میزارم !
نظرم بدید خوشحال میشم ناپلئون بناپارت: اگر نیمی از لشگریانم ایرانی بودند تمام دنیا را فتح میکردم... آدولف هیتلر: اگر مهندسان اسلحه ساز من ایرانی بودند صد سال قبل از تولدم نازی دارای بمب اتمی میشد. پبامبر اعظم(ص): روزی مردانی از سرزمین پارس به دور ترین نقطه ی علم خواهند رسید . بن لادن: اگر دنبال مردانی هستی که تا پای خونشان از عهدشان دفاع کنند در سرزمین پارس به کاوش بپرداز . اسکندر : اگر روزی دیدی که فردی بخاطر کشورش حاضر شده تمام فرزندانش را قربانی کند.بدان که آن مرد اهل امپراطوری پارس است . یکـــــــ گُل را تصـــــور کن ! گُلــی کـه با تمـــام ِ وجــــود می خواهــی اش … دلت ضـعـف می رود بـرای شَهـدَش کـه کـامَت را شیـریـن کنـد … عطـــرش کـه مستـت کنـد… و زیبــــایی اش که صفــابخـش حیـــاتـت باشـد … بنـد بنـدِ وجـــــودت می خـواهـد بچینـی اش … ولـی … از تـرس اینـکه مبــادا پـژمـرده اش کنی ! با حســـــرت از دور فـقـط تمــــاشـــایش می کنی … چـون اگـر حتـی یکــــــ گلبــــرگ از گلبــــرگهایش کـــم شود ! هـرگـز خــودت را نخـواهـی بخشـیـد …. ! از ســـوی ِ دیگــــر … فکـر دست های غـریبـــــه کـه هـر آن ممکن است گلترا بچینند دیـوانـه ات می کند ! جـز خـودت و خُـــدا کسـی نمی داند که جـــانت به جـــان ِ آن گُل بستــه است … و تـو داری با ایـن تــرس روزهـا را به سختـی شَب می کنی … و آرزو داری ای کـــاش می شد تابلـــویی بود کنـار گُلت که رویش نوشتـه بود : این گُل صــآحب دارد . . . ! دختر از دوستت دارم گفتن هر شب پسره خسته شده بود.. یک شب وقتی اس ام اس آمد بدون آن که آنرا باز کند موبایل را گذاشت زیر بالشش و خوابید صبح وقت مادر پسره به دختره زنگ زد و گفت: پسرم مرده... دختره شوکه شد و چشم پر از اشک بلافاصله سراغ اس ام اس شب گذشته رفت.. پسره نوشته بود... تصادف کردم با مشکل خودم را رساندم دم در خونتون لطفا بیا پائین میخوام برای آخرين بار ببينمت... «خيلي خيلي دوستت دارم» وقتی گریه کردم گفتند بچه ای! وقتی خندیدم گفتند دیوانه ای! وقتی جدی بودم گفتند مغروری! وقتی شوخی کردم گفتند سنگین باش! وقتی سنگین بودم گفتند افسرده ای! وقتی حرف زدم گفتند پــــرحرفی! وقتی ساکت شـدم گفتنـد عاشقی! اما گریه شاید زبان ضعف باشد، شاید خیلی کودکانه، شاید بی غرور، اما هرگاه گونه هایم خیس می شود میدانم نه ضعیفم، نه یک کودک. می دانم پر از احساسم. RE: اتاق حرف های زیبا - m.r.gomez - 31-03-2014 ممنون همشون عالی بودن ﺩﻟﻢ ..ﺑـﭽـﮕﯿﻤـﻮ ﻣــﯿـﺨـﻮﺍﺩ ! ﭘـﺎﻫـای ﺷـﻨــﯽ ﺩﺳـﺘـﺎﯼ ﮐـﺎﮐـﺎﺋـﻮﯾـﯽ ! ﺩِﻟــَـﻢ ﻣــﯿـﺨـﻮﺍﺩ ﻭﻗـﺘـﯽ ﺑـلـاﻝ ﻣـﯿـﺨـﻮﺭﻡ ﮐـُـﻞ ﺻـﻮﺭﺗـﻢ ﺯﻏـﺎﻟـﯽ ﺷـﻪ! 100 ﺑـﺎﺭ ﯾـﻪ ﺳــﺮﺳـﺮﻩ ﯼ 1 ﻣـﺘـﺮﯼ ﺭﻭ ﺑـﺮﻡ ﺑـﺎﺯﻡ ﺧـﺴﺘـﻪ ﻧـﺸـﻢ ! ﭼـﺎﯾـﯽ ﺭﻭ ﺑـﺎ 10 ﺗـﺎ ﻗـﻨـﺪ ﺑـﺨـﻮﺭﻡ ! ﺑـﺴـﺘـﻨﯽ ﻭ ﭘـﻔـﮏ ﻭ ﻟـﻮﺍﺷـک ﻮ ﺑـﺎ ﻫـﻢ ﺑـﺨـﻮﺭﻡ ! ﺳـر ﭼــﯿـﺰﺍﯼ ﻣـﺴـﺨـﺮﻩ ﺍﻧـﻘـﺪ ﺑـﺨـﻨـﺪﻡ ﺑــﯿـفـﺘـﻢ ﮐـﻒ ﺍﺗـﺎﻕ ! ﻋـﯿـﺪﯾـﺎﻣـﻮ ﺑـﺮﯾـﺰﻡ ﺗـﻮ ﺍﻭﻥ ﻗـُـﻠــَـﮏ ! کـفــش هـای پـاشـنـه بُــُــُــُـلـنـد مـامـانـمـو بـپـوشـم و راه بـرم ! ﺩِﻟــَـﻢ ﻣــﯿـﺨـﻮﺍﺩ ﺑـﺎﺯﻡ ﺭﻭ ﺩﯾـﻮﺍﺭا ﻧــﻘــﺎﺷــﯽ ﮐـﻨـﻢ ! ﺩِﻟــَـﻢ ﻣــﯿـﺨـﻮﺍﺩ ﻭﻗـﺘـﯽ ﮔـﺮﯾـﻪ ﻣـﯿـﮑـﻨـﻢ ﻣـﺎﺩﺭﻡ ﺍﺷـﮑـﻤـﻮ ﭘـﺎﮎ ﮐـﻨـﻪ ﻧـﻪ ﭘــﯿﺮﻫـﻦ ﺗـﻨـﻢ ! ﺩِﻟــَـﻢ ﻣــﯿـﺨـﻮﺍﺩ ﺷـﺒـﺎ ﺗـﻮ ﺧـﻮﺍﺏ ﻏـﻠـﺖ ﺑـﺰﻧـﻢ ﺟـﺎﯼ ﺍﯾـﻨـﮑـﻪ ﺣـﺮﻑ ﺑـﺰﻧـﻢ ! 1000 ﺗـﻮﻣﻦ ﺗـﻮ ﺟـﯿـﺒـﻢ بـآﺷـﻪ ﺍﻣـﺎ ﺩﻟـﻢ ﺧــﻮﺵ ﺑـﺎﺷـﻪ ! ﻭﻟـﻢ ﮐـﻨـﯽ ﺗـﺎ ﺻـُـﺐ ﺗـﻮ ﺷـﻬـﺮﺑـﺎﺯﯼ ﺑـﻤـﻮﻧـﻢ ! ﺑـﺰﺭﮔـﺘـﺮﯾـﻦ ﺍﺷـﺘـﺒـﺎﻫـﻢ ﺍﯾـﻦ ﺑـﻮﺩ ﮐـﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﮐـﺮﺩﻡ ﺑـﺰﺭﮒ ﺷـﻢ ﺩﻧـﯿـﺎﯼ ﺁﺩﻡ ﺑﺰﺭﮔـﺎ خـﯿـــﻠـﯽ ﺳـﺮﺩ ﻭ ﺗـﻨـﻬـﺎ RE: اتاق حرف های زیبا - Aryan-Alone - 15-07-2014 به سلامتی بازی های کامپیوتری که بهمون یاد دادن هر جا تو مسیرت دشمن دیدی ینی داری راه درست رو میری ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍَﻓﺮﯾﻨﺶ ﺍَﺩﻡ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ : ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻢ ﺍَﺩﻡ .... ﺑﺎ ﺗﻮ ﺭﺍﺯﯼ ﺩﺍﺭﻡ !.. ﺍﻧﺪﮐﯽ ﭘﯿﺸﺘﺮ ﺍَﯼ .. ﺍَﺩﻡ ﺍَﺭﺍﻡ ﻭ ﻧﺠﯿﺐ ، ﺍَﻣﺪ ﭘﯿﺶ !!. ﺯﯾﺮ ﭼﺸﻤﯽ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ ﻧﮕﺮﯾﺴﺖ !.. ﻣﺤﻮ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻏﻢ ﺁﻟﻮﺩ ﺧﺪﺍ ! ﺩﻟﺶ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮔﺮﯾﺴﺖ . ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻢ ﺍَﺩﻡ !!. ( ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺷﮏ ﺯ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﮑﯿﺪ ) !!!.. ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﺎﺵ ... ﮐﻪ ﺑﺲ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ !!. ﺑﻐﺾ ﺁﺩﻡ ﺗﺮﮐﯿﺪ ، .. ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﻟﺮﺯﯾﺪ !! ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ .... ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﮔﻠﻬﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ ..... ﻧﻪ ... ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻋﺮﺵ .. ﻧﻪ .... ﻧﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ ، ﺍﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﻦ ، .. ﺩﻭﺳﺘﺪﺍﺭﺕ ﻫﺴﺘﻢ !! ﺍَﺩﻡ ، .. ﮐﻮﻟﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﺳﺨﺖ ﻗﺪﻡ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﺷﺖ !... ﺭﺍﻫﯽ ﻇﻠﻤﺖ ﭘﺮ ﺷﻮﺭ ﺯﻣﯿﻦ .. ﻃﻔﻠﮑﯽ ﺑﻨﺪﻩ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺍَﺩﻡ !.. ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺟﺎﻧﮑﺎﻩ ، ﻫﺒﻮﻁ ... ﺯﯾﺮ ﻟﺒﻬﺎﯼ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺯ ﺷﻨﯿﺪ ، ... ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻢ ﺍَﺩﻡ !... ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻦ ... ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﻋﺮﺵ ... ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﮔﻠﻬﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ !... ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﻪ ﮔﻨﺪﻡ ، ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﯾﺎﺩﻡ ﺑﺎﺵ !!!! ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻢ ﺍَﺩﻡ .... ﻧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﯾﺎﺩﻡ ؟؟ باز باران با ترانه میخورد بر بام خانه... خانه ام کو؟ خانه ات کو؟ آن دل دیوانه ات کو؟؟؟؟ روزهای کودکی ام کو؟ فصل خوب سادگی کو؟ یادت آید روز باران؟! گردش یک روز دیرین.. پس چه شد؟! دیگر کجا رفت؟! خاطرات خوب و شیرین باز باران بی ترانه، بی هوای عاشقانه، بی نوای عارفانه، درسکوت ظالمانه، خسته از مکر زمانه، غافل از حتی رفاقت، حاله ای ازعشق ونفرت، اشکهایی طبق عادت، قطرهایی بی طراوت، روی دوش آدمیت، میخورد بربام خانه… بعضی آدمهــــــا یهـو میــان. . . . ! یهـو زندگیـتـــــو قشنگ میکنن . . . ! یهـو میشن همــــــه ی دلخـوشیت . . . ! یهـو میشن دلیـل خنــــــده هات . . . ! یهـو میشن دلیل نفس کشیــــدنت . . . ! ... بـعــــد همینجـوری یهـو میــــــرن . . . ! یهـو گنـــــــــــد میـزنن بـه آرزوهــــات . . . ! یهـو میشن دلیل همــــــــه ی غصــه هات و همـــــــه ی اشکات . . . ! یهـو میشن سبب بالا نیـــومدن نفسـت... یک نفر "همبـــــــازی" خودش را گاز میگیرد دنیا واکنش نشان می دهد . اما کمی آن طرف تر کودکانی با مرگ دست و پنجه نرم میکنند و کسی ککش هم نمی گزد ..... دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. جهان...! تا کی می خواهی سکوت کنی؟؟ حقوق بشر فقط حق اروپاییان نیست... همه حقوق بشر دارند... سکوت تا کی؟؟؟ اللهم عجل لولیک الفر ج RE: اتاق حرف های زیبا - aryan khoshtip - 17-07-2014 آرین؟ هم اسم خودمی بیا اینو از جایی کپی کردم RE: اتاق حرف های زیبا - Aryan-Alone - 17-07-2014 تفاوت اشک ها را احساس کنید بازی ها نمی تواند حواسمان را پرت کند برزیل جام را از دست داد در گوشه ای دیگر مردم جان خود را از دست می دهند کدام یک دلخراش تر است؟ سیاست کثیف اکثر رسانه های قدرتمند این است که هر گروه یا جریانی که ثروت بیشتری دارد، فردی را مشهور جلوه میدهد و بعد به بهانه ارزش خبریِ "شهرت"، اخبار آن فرد را در صدر رسانه خود قرار میدهد. تا جایی که رنگ لباس و کفش این فرد هم یکی از دغدغه های اصلی رسانه ها میشود. بزرگ شديم و فهميديم كه دارو آبميوه نبود! بزرگ شديم و فهميديم بابابزرگ ديگر هيچگاه باز نخواهد گشت، آنطور كه مادر گفته بود! بزرگ شديم و فهميديم چيزهايی ترسناك تر از تاريكی هم هست... بزرگ شديم... به اندازه ای كه فهميديم پشت هر خنده ی مادر هزار گريه بود! و پشت هر قدرت پدر يك بيماری نهفته... بزرگ شديم و يافتيم كه مشكلاتمون ديگر در حد يك شكلات، يك لباس يا كيف نيست... و اين كه ديگر دستهايمان را برای عبور از جاده نخواهند گرفت و يا حتی برای عبور از پيج و خم های زندگی!!! بزرگ شديم و فهميديم كه اين تنها ما نبوديم كه بزرگ شديم، بلكه والدين ماهم همراه با ما بزرگ شده اند و چيزی نمانده كه بروند! و يا هم اكنون رفته اند... خيلي بزرگ شديم وقتی فهميديم سخت گيري مادر عشق بود غضبش عشق بود و تنبيه اش عشق... خيلی بزرگ شديم وقتی فهميديم پشت لبخند پدر خميدگی قامت اوست! عجيب دنيايی ست و عجيب تر از دنيا چيست و چه كوتاه ست عمر معذرت ميخواهم فيثاغورس! پدر سخت ترين معادلات ست! معذرت ميخواهم نيوتن! راز جاذبه، مادر است! معذرت ميخواهم أديسون! اولين چراغهای زندگی ما، پدرو مادر هستند...... RE: اتاق حرف های زیبا - آرمیتا18 - 17-07-2014 خیلی ببخشید مطالبتو گریه دار نمیتونم بذارم RE: اتاق حرف های زیبا - Aryan-Alone - 02-12-2014 ای کودک....
کفشهایت را نپوش,,,
تلاش تو برای بزرگ شدنت غمگینم میکند...
کودک بمان,کوچک بمان
من در بزرگ شدنم,دردهایی دیدم,
که کوچک کردبزرگ شدنم را.....
~~ﻭَﻗﺘﯽ ﻣَﻦ ﺑِﻤﯿـــــــــﺮَﻡ ﻫﯿﭻ ﺍِﺗِﻔﺎﻗﯽ ﻧَﺨﻮﺍﻫَـــــــــﺪ ﺍُﻓﺘﺎﺩ ...ﻧَﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃِـــــــــﺮَﻡ ﺗَﻌﻄﯿﻞ ﻣﯿﺸَـــــــــﻮَﺩ ...ﻧَﻪ ﺩَﺭ ﺍَﺧﺒـــــــــﺎﺭ ﺣَﺮﻓﯽ ﺯَﺩﻩ ﻣﯿﺸَـــــــــﻮﺩ...ﻧَﻪ ﺗَـــــــــﻪِ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑَﺴﺘـــــــــﻪ ﻣﯿﺸَـــــــــﻮَﺩ ..ﻭَ ﻧَﻪ ﺩَﺭ ﺗَﻘﻮﯾـــــــــﻢ ﺧَﻄّﯽ ﺑﻪ ﺍِﺳﻤَﻢ ﻧِﻮِﺷﺘﻪ ﻣﯿﺸَـــــــــﻮَﺩ ...ﺗَﻨـــــــــﻬﺎ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩَﺭَﻡ ﮐَﻤﯽ ﺳِﭙﯿﺪ ﻣﯿﺸَــــــــﻮَﺩ...!و کمر پدرم خمیده ﺍَﻗﻮﺍﻣِﻤﺎﻥ ﭼَﻨـــــــــﺪ ﺭﻭﺯ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺍَﺯ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﺸَـــــــــﻮَﻧﺪ ﻋِﺸﻘَــــﻢ...ﺑَﻌـــــــــﺪ ﺍَﺯ ﻣُﺪّﺗﯽ ﺑﺎ ﺧَﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾَـــــــــﺶ ﺩَﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﯾﮕﺮ ﻣَﺭﺍ ﺍَﺯ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺒَـــــــــﺮﺩ ﻭَ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧَﻢ ﺑَﻌـــــــــﺪ ﺍَﺯ ﺧﺎﮐﺴِﭙﺎﺭﯼ ﻣﻮﻗِـــــــــﻊِ ﺧﻮﺭﺩَﻥِ ﻏَﺬﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﺧَﻨﺪِﻫﺎﯾِﺸـــــــــﺎﻥ ﺷُﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸَـــــــــﻮَﺩ ...ﻭَ ﻣَﻦ ﺗَﻨـــــــــﻬﺎ ﮔﻮﺭﮐَﻨﯽ ﺭﺍ ﺧَﺴﺘﻪ ﻣﯿﮑُﻨَـــــــــ ﻢ، ﻭ ﻣَﺪﺍﺣﯽ ﺭﺍ ﮐِﻪ ﺍَﻟَﮑﯽ ﺍَﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯼِ ﻧَﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍَﻡ ﻣﯿﮕﻮﯾَـــــــﺪ ....ﻭَ ﺍَﺷﮏِ ﺗِﻤﺴﺎﺡ ﻣﯿﺮﯾـــــــــﺰَﺩ
RE: اتاق حرف های زیبا - Dead-Girl - 02-12-2014 من اینو خیلی دوس دارم... زندگی مرگ استو مرگ هم زندگی.........پس درود بر مرگو مرگ بر زندگی RE: اتاق حرف های زیبا - Aryan-Alone - 04-12-2014 خدایا ؛
هیچ تنهایی رو اونقدر تنها نکن که به هر بی لیاقتی بگه : عشقم . . .
|