خاطرات طنز - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +---- انجمن: مطالب طنز و خنده دار (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=76) +---- موضوع: خاطرات طنز (/showthread.php?tid=96589) |
خاطرات طنز - صوصن - 18-03-2014 سلام. این اولین پستمه ایشالله خوشتون بیاد . . . داشتن اذان میگفتن همه نشسته بودیم موذن داشت الله اکبر میکشید صدای تلویزیون هم زیاد بود رفته بود رو اعصابمون یکدفعه پسر داییم از ته دلش گفت:مرررررررررررگ یعنی قیافه ها دیدنی بود . . . . سر سفره شام بودیم یکی از بچه های فامیل دستشویی داشت مامانش بردش دستشویی خواهرش شروع کرد به توضیح دادن گفت:زهرا همیشه میگه گو داره شاش میکنه...حالا ما هم داریم غذا میخوریم . . . . مادربزرگم به کوه میگه کون چند وقت پیش رفته بودیم کوه تاریک شده بود بود فقط سر کوه ها دیده می شد یکدفعه مادربزرگم گفت: نگاه کن فقط خط کونا دیده میشه. همه یکلحظه کوپ کردن بعد مادربزرگم نشون داد گفت فقط رد کونا دیده میشه... . . . پسر داییم داشت برا دختر داییم تعریف میکرد که چه لباس هایی خریده میگفت: یک لباس خریدم روش بن تن داره یک شورت خریدم روش چوقوک عصبانی داره... به انگری بردز میگه چوقوک عصبانی من دختر داییم سازنده ی انگری بردز:rum: . . . بچه ها تورو خدا سپاس و نظر بدین بعدا بیشترش میکنم RE: خاطرات طنز - صوصن - 05-06-2014 خیلی نامردین کیا میان نگاه میکنن سپاس نمیدن؟ نظر بدین دیگه لطفا RE: خاطرات طنز - گرباچف - 09-10-2014 اینا خاطرات واقعیه خودت بود عایا ؟ خوب بود ولی کم بود ممنون + سپاس RE: خاطرات طنز - صوصن - 09-10-2014 نه کپی کردم |