انجمن های تخصصی  فلش خور
افسون گردشگران با افسانه - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: تاریخ (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=34)
+--- موضوع: افسون گردشگران با افسانه (/showthread.php?tid=94816)



افسون گردشگران با افسانه - MOHSENEBRAHIMI - 10-03-2014

افسون گردشگران با افسانه 1
[rtl]همچنین ایتالیایی‌ها در شهر «ورونا» دو قبر نمادین به نام «رومئو» و «ژولیت» ساخته‌اند و هرساله هزاران گردشگر برای دیدن این قبرها به این شهر سفر می‌كنند. این درحالی است كه همه می‌دانند...[/rtl]


در واقع استفاده از اسطوره‌ها و افسانه‌ها برای جذب گردشگر، یكی از شیوه‌های هوشمندانه در این زمینه است. این‌كه هر از گاهی یكی از كشورهای حوالی خودمان، ادعا می‌كنند كه بقایای كشتی نوح را یافته‌اند...
در سال‌های دور یك پری دریایی در رود «راین» زندگی می‌كرد. پری هر روز آوازهای زیبایی می‌خواند و ماهیگیران عاشق پیشه را به سوی خود می‌كشاند و درنهایت جانشان را می‌گرفت."
 
این مطلب بن‌مایه‌ی یك افسانه‌ی آلمانی است، اما امروز آلمانی‌ها در حاشیه‌ی رود راین، مجسمه‌ای از یك پری دریایی را ساخته‌اند و گردشگران تنها به خاطر افسانه‌‌ای كه درمورد رود راین و ماهیگیران آن گفته می‌شود به دیدار این منطقه و مجسمه‌‌ی معروفش می‌روند.
همچنین ایتالیایی‌ها در شهر «ورونا» دو قبر نمادین به نام «رومئو» و «ژولیت» ساخته‌اند و هرساله هزاران گردشگر برای دیدن این قبرها به این شهر سفر می‌كنند. این درحالی است كه همه می‌دانند که رومئو و ژولیت نام دو شخصیت افسانه‌ای نمایشنامه‌ی شکسپیر هستند و وجود خارجی نداشته‌اند.
 
به گزارش میراث فرهنگی، نمونه‌ها‌ی بسیاری از این موارد را در كشورهای مختلف می‌توان مشاهده كرد. در واقع استفاده از اسطوره‌ها و افسانه‌ها برای جذب گردشگر، یكی از شیوه‌های هوشمندانه در این زمینه است. این‌كه هراز گاهی یكی از كشورهای حوالی خودمان، ادعا می‌كنند كه بقایای كشتی نوح را یافته‌اند، یا عنوان می‌كنند با دلایلی كه در دست دارند می‌توانند اثبات كنند كشتی نوح بر كوهی كه در بخشی از كشور آنان واقع شده، فرود آمده است، یكی از دلایل جلب توجه و نهایتا جذب گردشگر برای مكان موردنظر است. به طور مثال، در نخجوان آذربایجان كوهی وجود دارد كه مردم محلی معتقدند این همان كوهی است كه اصحاب كهف در آن به خواب طولانی خود فرو رفتند. و جالب این‌كه تنها به همین دلیل، گردشگران به سوی آن كوه می‌روند و اكنون یكی از مناطق جذب گردشگر در نخجوان است.
 
با این مقدمه، این سوال را مطرح می‌كنیم كه در كشور ما نقش اسطوره‌ها و افسانه‌ها در جذب گردشگر چگونه است و یا بهتر است بگوییم كه چگونه می‌تواند باشد؟
شاید لازم به یادآوری نباشد كه ایران ما از لحاظ تنوع اسطوره‌ها و افسانه‌ها مقام ویژه‌ای دارد. با این وجود، ما از این زاویه، خود را در میان كشورهای دیگر دنیا مطرح نكرده‌ایم. امروزه كمتر كسی از هم‌میهنان از تنوع اسطوره‌ها و نقش آن‌ها آگاهی دارد. چنان‌كه اگر سوال شود مجسمه‌‌ای كه در وسط میدان «حر» وجود دارد، مجسمه چه شخصیت اسطوره‌ای است، احتمالا كمتر كسی به آن پاسخ درست خواهد داد.
 
از این موضوع كه بگذریم و نگاهی به اسامی شهرها، قلعه‌ها، مكان‌ها و آثار تاریخی كشورمان بیندازیم، متوجه اسامی اسطوره‌ای بسیاری می‌شویم و نام‌هایی را می‌بینیم كه مربوط به افسانه‌هاست: قصر شیرین، قصر بهرام، زیج منیژه، قلعه رستم، قلعه ضحاك، زندان سلیمان، تخت سلیمان، كوه بلقیس، تخت جمشید، هفت خوان، فرهاد تراش، شیرین و فرهاد و .... این اسامی نشان دهنده‌ی این موضوع هستند كه روزگاری نه چندان دور، چگونه شخصیت‌های افسانه‌ای و اسطوره‌ای در باور مردم ایران حضوری فراموش نشدنی داشته‌اند.
 
اگر ایتالیایی‌ها برای رومئو و ژولیت مقبره‌ی نمادین ساخته‌اند، ما نیز به شیوه‌ای دیگر برای اشخاص مورد احترام، قدمگاه و مقبره ساخته‌ایم. به طور مثال در جزیره‌ی هرمز و در میان آب‌های خلیج فارس، سنگ سیاه بزرگی وجود دارد كه از آن به عنوان مقبره‌ی «الیاس پیغمبر» یاد می‌كنند و در نزدیكی آن، در خشكی، بنایی وجود دارد كه به مقبره‌ی «خضر پیغمبر» معروف است. درحالی كه به لحاظ اعتقادی، هر دوی این بزرگان را زنده‌ی جاوید می‌دانیم.
 
لطفا به مثال‌های دیگری توجه كنید: جالب است بدانیم با توجه به نام معروف‌ترین بنای تاریخی كشورمان، «تخت جمشید» (كه البته برای گردشگران خارجی به نام پرسپولیس مشهور است)، و با استناد به نام «جمشید»، می‌توان یكی از بنیادی‌ترین شخصیت‌های اسطوره‌‌ای ایرانی را به گردشگران شناساند و ارزش مضاعفی (از لحاظ گردشگری) به این «فضای فرهنگی جهانی» بخشید. قابل ذكر است كه جمشید تقریبا از آن اسطوره‌های جهان‌شمول است كه در بیش‌تر فرهنگ‌ها معادل دارد.
 
همچنین اگر شما خواننده گرامی به عنوان گردشگر به لبنان سفر كنید، لبنانی‌ها شما را برای دیدار از معبد «بعلبك» راهنمایی می‌كنند. بعلبك مكانی بوده است برای عبادت یكی از خدایان بین‌النهرینی كه افسانه‌ها و اسطوره‌های بسیاری پیرامون آن شكل گرفته‌اند. در ایران هم، ما نمونه‌های این گونه معابد را داریم كه شاید شاخص‌ترین آن‌ها معابد مربوط به «آناهیتا»، ایزدبانوی آب‌ها باشد. آناهیتا نیز در همه‌ی فرهنگ‌ها معادل دارد و بنابراین برای گردشگران چهره‌ای قابل توجه و شناخته شده است.
نكته‌‌‌ای كه در این رابطه وجود دارد این است كه در رابطه با ساخت مجموعه كاخ‌های تخت جمشید و معبد آناهیتا در كنگاور كرمانشاه، باورها و افسانه‌هایی از تاریخ‌نویسان سده‌های گذشته در دست است كه ذكر آن‌ها بُعد دیگری از جاذبه‌های گردشگری كشورمان را به گردشگران می‌نمایاند.
 
در این‌جا لازم است برای كسانی كه تاریخ و چگونگی ساخت بناها را تنها با استناد به كشفیات و حقایق علمی می‌پذیرند و ذكر افسانه‌ها و اسطوره‌ها (برای گردشگران) را غیرمفید و غیرضروری می‌دانند، یادآور شویم كه برخلاف تصور ما، همه‌ی جذابیت‌های گردشگری یك مكان تنها به اظهارات و مشاهدات علمی نیست، بلكه روایت‌ها و داستان‌ها، نقش بسیار پررنگی دارند. و بد نیست بدانیم كه حتی در علم باستان‌شناسی هم، روابطی میان افسانه‌ها، اسطوره‌ها و كشفیات باستان‌شناسان مشاهده می‌شود و هر ساله سمینارهایی با عنوان «افسانه‌ها و باستان‌شناسی» در دنیا برگزار می‌شود. ظروف سفالی و ابزارهای فلزی كشف شده، در بیش‌تر مواقع، حاكی از اعتقادات مردم دوران باستان به افسانه‌ها و اسطوره‌هاست كه در این زمینه و به طور مثال می‌توانیم به نقش‌های پیدا شده از «گیلگمش»، پهلوان اسطوره‌ای ایرانی و بین‌النهرینی اشاره كنیم.
 
از برخی از گفته‌های بالا نتیجه می‌شود هم‌اكنون هم بسیاری از مكان‌های گردشگری كه در كشور ما وجود دارند، با اسطوره‌ها و افسانه‌ها درآمیخته‌اند. اما موضوع این است كه تا‌كنون از این منظر به آن‌ها توجه نشده و ما از تمام ظرفیت‌های موجود استفاده نكرده‌ایم. به طور مثال اگر تنها به روایت‌های شاهنامه فردوسی توجه كنیم، با دنیایی از افسانه و اسطوره‌ها مواجه می‌شویم كه كمترین بهره‌ای از آن‌ها نبرده‌ایم.
 
اكنون این سوال مطرح است كه با استفاده از مضامین افسانه‌ها و مفاهیم اسطوره‌ها در توسعه گردشگری چه می‌توان كرد؟ برای جواب به این سوال به چند پیشنهاد فرضی توجه كنید:
فرض كنید در استان «سیستان و بلوچستان» كه آن را محل تولد «رستم» و محل بسیاری از اتفاقات شاهنامه می‌دانیم، موزه‌ای به نام «موزه‌ی شاهنامه» بسازیم و در آن، برخی از داستان‌های شاهنامه را به روش‌های كارآمد و روزآمد روایت كنیم و تصویر و مجسمه‌‌ی بعضی از شخصیت‌های شاهنامه را طراحی و اجرا كنیم. آیا نتیجه‌‌ی این كار، این نخواهد بود كه: 1- گردشگران را به بخش دیگری از ایران (كه امروز كمتر مورد توجه گردشگران قرار می‌گیرد) هدایت می‌كنیم، 2- ادبیات حماسی سرزمینمان به گردشگران معرفی می‌كنیم و 3- در این میان ارج زبان فارسی و فردوسی هم بیش‌تر می‌شود.
 
یا این‌كه فرض كنید، ما هم همچون ایتالیایی‌ها، در یك باغ مصفا كه نمونه‌هایش را در ایران بسیار داریم، یك مقبره‌ی نمادین از شیرین و فرهاد بسازیم و تراژدی این عشاق را برای گردشگران یادآوری كنیم. جالب این‌كه ما در كوه بیستون مكانی را به نام «فرهاد تراش» می‌شناسیم و در شهرستان ایوان استان ایلام، اثری به نام «تاق شیرین و فرهاد» داریم كه هر كدام قصه‌ای هم برای خود دارند، اما ما یا از این قصه‌ها كمتر آگاهی داریم و یا این‌كه برایشان منزلتی قائل نیستیم. و این درحالی است كه در قرون شانزدهم و هفدهم میلادی، همین قصه‌ها و افسانه‌ها پای گردشگران اروپایی را به ایران باز كرد تا راز گوهر شب چراغ و قالیچه‌ی حضرت سلیمان و گنبد طلا را بدانند.
بد نخواهد بود اگر كه ما در هر یك از شهرهای كشور، یادمانی برپا كنیم كه خاطرات و قصه‌های بومی را زنده كند، و از این طریق برای شهروندان نوستالژی ایجاد كند و برای گردشگران، جاذبه‌ای نوین. ما دماوند را داریم و آرش را، آیا نمی‌توانیم بر فراز دماوند مجسمه‌‌‌ای از آرش بسازیم و برای هر كوه‌نورد خارجی، اسطوره‌ی او را روایت كنیم!
و از همه‌ی این‌ها مهم‌تر، كشور ما را در دنیا با قصه‌های «هزار و یك‌شب» می‌شناختند و «چهل ستون» و «هشت بهشت» را محل قصه گویی شهرزاد می‌پنداشتند. موضوعی كه ما از آن به شدت غفلت كردیم و اكنون هر شهر عربی خود را با عنوان شهر هزار و یك شب به دنیا معرفی می‌كند.
 
قصه‌سرایی امروزه یكی از میراث معنوی جهانی شناخته می‌شود و كشورها (همچون تركیه و فلسطین) نحوه‌ی قصه سرایی خودشان را در فهرست یونسكو به ثبت رسانده‌اند و ما در عوض، قصه‌های ایرانی و قصه‌سرای ایرانی و به عنوان بهترین نمونه، نقالی‌ شاهنامه، را به تاریخ سپرده‌ایم و خود خفته‌ایم.
این‌ها كه برشمردیم، تنها بخش بسیار كوچكی از توانایی‌‌های ادبیاتی و دنیای وسیع افسانه‌ها و اسطوره‌های ایرانی است كه فابلیت جهانی شدن و در جهان عرضه شدن را دارند و می‌توانند در گردشگری مفید واقع شوند.