انجمن های تخصصی  فلش خور
» سـوتـیـکده « - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+---- انجمن: مطالب طنز و خنده دار (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=76)
+---- موضوع: » سـوتـیـکده « (/showthread.php?tid=89750)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28


RE: » سـوتـیـکده « - Fake frnd - 02-06-2017

یه بار میخاستم بگم با کفش پاشنه بلند میزنیم تو سرش گفتم با کفش استین بلند._.


RE: » سـوتـیـکده « - Fake frnd - 05-06-2017

ی بار دیگم به دوستم گفتم خیلی اسکلی معصومه!
قاطی کرد به جای این که بگه خودت اسکلی گف خودت معصومه
ای:دی


RE: » سـوتـیـکده « - ѕтяong - 07-06-2017

ی بار ی شعر میخوندم واسه کلاس حفظی بود ی بیتش نوشته بود:گله کاهنگ چرا داشت به دشت ......ناگه از وحشت پر ولوله گشت     به جاش گفتم:کله گاهنگ چرا داشت به دشت .... ناکه از وحشت پر بلبله گشت Big Grin


RE: » سـوتـیـکده « - جوجه کوچول موچولو - 07-06-2017

سوتی که زیاد دارم ولی به نظرم این سوتی کمتر از همه آبروم رو میبره
یه بار با دختر خالم رفتم خونه دوستش بعد من دو دقیقه رفتم توی آشپزخونه آب بخورم دیدم دوستای دختر خالم میگه وای چه خوشگل مبارک باشه
بعد من خیلی سریع رفتم و گوشی رو از دسته یکشیون گرفتم دیدم عکس یه مردگفتم این چرا سرش درازه با این سیبیلای داعشیش چرا این بنده خدا سرش مثل ماهیتابه شسته شدس(کچل بود) بعد دیدم  یکی از دوستای دختر خالم هی داره آب میره گفتم این کی خب با این ریختش؟؟؟؟
دوست دختر خالم با یه حالت خاصی گفت شوهرمه  من گفتم یه عکس دیگه نداری بهم نشونش بدی گفت چرا وقتی بهم نشون داد یهو از زبونم در رفت گفت قدو بالا هم نداره ماشا الله مثه زرافه می مونه که
یهو دوست دختر خالم گریه کردو رفت تو اتاقش بقیه هم داشتن زمینو گاز میزدن
منم از اونروز دیگه سعی میکنم باهاش چش تو چش نشم


RE: » سـوتـیـکده « - teresa ☆ - 07-06-2017

یه بار رفته بودیم مسافرت با پسر عمه هام داشتیم دوچرخه سواری میکردیم ..
منم یه شلوارک لی تا زانو پاره پوره ( مدل ) تنم بود ..
وسطای بازی داشتم دور میزدم یهو پسرعمه ام داد زد : افتاد ! افتاد !
منم دستپاچه شدم با سر رفتم تو خار رو خاشاک !
بعد پسرعمه ام خونسرد زد رو پاش و گفت قیمتا افتاد ! همه زدن زیر خنده ...
تا سه ساعت بابام با انبر دست از تو پام تیغ گل می کشید بیرون !


RE: » سـوتـیـکده « - ㅊ priຖ¢ēŞŞ ㅊ - 10-06-2017

خواهرم میخواست بگه دمپایه زندایی گفت دامپاییه زندایی Big Grin
هنوزم یادم میاد خندم میگیره...شبیه این ترکا شد ک دست پاشسکته فارسی بلدن .!!


جک و سوتی .. سوتی ها واسع خودمه ! :/ D: - " mohan " - 22-07-2017

همیشه به نحسی دوشنبه ها ایمان داشتم ولی نه در حدی که راست راست تو خیابون را برم و یه آدامس وایت اندازه لاستیک هم چسبیده باشه به مانتوم !!! :/

***

یه روز داییم از دانشگاه برگشته بود خونه امون ... کسی خونه مون نبود ..
اومدنی شیرینی نون خامه ای خریده بود ..
اومد بهم تعارف کنه .. منم اومدم یکم لوس بشم گفتم : ممنون میل ندارم !
اونم گف : بخور دیگه ..
یکم مکث کردم دستم و بردم جلو که جعبه رو کشید عقب : اِ نگفته بودی شیرینی دوس نداری عسل دایی .. عب نداره .. خودم می خورم ..
بعدم نشست رو مبل همه رو خورد ! :/
منم دستم رو هوا موند ! :/

***

یه بار  پسر داییم فوتبال نگاه می کرد .. بازی بارسا و رعال .. اومدم بگم : برو اونطرفتر منم بشینم ..
گفتم : برو اونطرف تر می خوام بچینم ! *_*

***

یه بار معلم ادبیاتمون داشت در مورد نقص های هوشی در ادبیات کهن برامون توضیح می داد .. وسط حرفاش گفت : عزیزان .. یه عده در هوش مُخن .. یه عده هم ..
ما عم داشتیم منفجر می شدیم که گفت : یه عده هم کُخن ! *_*

***

پسر عموم به شامپو میگه : شوشوپم ! ^_^
یه بار اومد به باباش گفت : بابا برام شوشوپ می خری ؟
باباشم تو جمع داد زد : برات شو*شول بخرم ؟؟
^_^
خاااککک !

***

با مامانم انباری خونه مون رو ریخته بودیم .. یه جعبه مداد رنگی ۲۴ رنگه پیدا کردم .. رفتم نشونش میدم میگم اینا واسه کیه ؟
زده زیر خنده میگه : خاک تو سرت ! اینو وقتی ۷ سالت بود خریده بودم ۲۰ گرفتی بدم بهت ! :/

***

دیروز اومدم خودمو واسه مامانم لوس کنم .. رفتم کنارش نشستم میگم : ببخشیدا تو شکمت بودم لگد میزدم .. اذیتت میکردم ..
میگه : پاشو خودتو جم کن ! خرس گنده ! از همون بچگی گشاد بودی .. لگدم نمی زدی که !

***

تو تموم زندگیم از این سه نفر متنفر بودم !

۱ خانومای که تو داروخونه ها که فکر می کردن دکترن !
۲ منشی های باجه های توی فرودگاه ها که فکر می کرن خلبانن !
۳ منشی دکترا که با هزار تا فیس و افاده نوبت میدن و هیچوقت هم وقت ندارن ! تازه اکثرا که گوشی رو بر می دارن .. به جای بله می گن : مَلِع !
:/

** 

تو ماشین شوهر عمه ام نشستم .. دختر عمه ام به باباش میگه : بزن بغلم کن تتلو !:/ 
شوهر عمه ام زده آهنگ ساقیا از مانکن میگه : این داداش تتلوعه ! :/ 

بزن سپاسو ...


RE: جک و سوتی .. سوتی ها واسع خودمه ! :/ D: - n.leito - 22-07-2017

:|خوبه تو سوتی ضایع نمیدادی.
یه بار اومدم ماهیتابه رو روغن بریزم اول از مامانم پرسیدیم:مامان بری*م توش؟o_Oخیر سرم خواستم بگم بریزم.بابامم نشسته بود نگا میکرد:|


RE: » سـوتـیـکده « - Bahar ♡ - 08-08-2017

دوستم داشت عکس عروسی داداشش رو به دوستام نشون می داد تو مدرسه ..منم از همه جا بی خبر با سر رفتم تو جمع جیغ کشیدم : هیییییییی  عروس چه زشته ! 
یهو دیدم همه عین بُز دارن نگام می کنن .. اومدم ماست مالی کنم گفتم : ولی دماغشو عمل کنه خوشگل میشه !
:/

*****
 سر کلاس دبیر ریاضی داد زد : زهرا کیه ؟! دوستم ( فاطمه )  از جاش بلند شد خیلی خونسرد گفت : خانوم آبجیمه ! 
دبیرمون مُرد ! 

**** 

ساعت دوازده شب به جای شب بخیر به کل فامیل تک به تک روز خوش گفتم !! 


RE: » سـوتـیـکده « - αԃηєѕ - 31-08-2017

۱۰ ساله ام بود با دوستم رفته بودیم ماست بخریم ..
همین که رسیدیم مغازه دوستم مثل نوار کاست شروع کرد به حرف زدن : عمو یدونه ماست بده...عمو یدونه ماست بده...عمو یدونه ماست بده...عمو یدونه ماست بده...
یارو سرش شلوغ بود و داشت مشتری راه می انداخت .. 
دوستم عصبی شد خواست بازم بگه : عمو یدونه ماست بده...
داد زد : عمو یدونه بوس بده !! 
کل مغازه سکوت شد یارو برگشت با خنده به دوستم گفت : چی بدم؟!!!!! 
اومدیم خونه دوستم ۲ ساعت داشت گریه می کرد.

با دختره تو مدرسه دعوام شد خواستم بگم : یه چیزی به این دختره لوزی میگماااا!
داد زدم : یه لوزی به این چیزه دختره میگمااااا!
:|

یه بارم دختر عموم داشت در مورد کلاس زبانش حرف میزد ..
اسمش تمنا ..
برگشتم گفتم : چه شهریه اش خوبه تمنا!
گفت : آره طرف دوست بابامه ..
گفتم : حالا زنه یا مرد ؟! ^_^ ..
دوست باباش ! #_#
تمنا :/
من @_@