انجمن های تخصصی  فلش خور
» سـوتـیـکده « - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+---- انجمن: مطالب طنز و خنده دار (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=76)
+---- موضوع: » سـوتـیـکده « (/showthread.php?tid=89750)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28


RE: (✿◠‿◠) سوتیـــ]ـــکده (✿◠‿◠) - MONA-GH - 26-05-2015

هیچی دیگه کلاس زبان بودیم خیلی سال پیش ۱۳-۱۴ سالم بود رفتم بگم من میرم Showerگفتم میرم شوور |:‌
سوتی نمیدم زیاد هواسم هس |:‌


RE: » سـوتـیـکده « - ✓SHINE AGAIN✓ - 28-05-2015

سوتی بابام
همین امروز صبح
من و مامانم می خوایم بریم پیاده روی بابام می گه کجا ب سلامتی؟
منم گفتم می ریم پیاده روی
بعد برگشته بهمون می گه :می خواید برسونمتون


من و مامانم خواستیم بریم تو افق محو بشیم Big Grin


RE: » سـوتـیـکده « - یکیـــــــــ - 28-05-2015

ی بار اومدم بگم صورتم کهیر زده گفتم صورتم کپک زده
یه دفه کلاس رف رو هوا


RE: » سـوتـیـکده « - آویـــســا - 28-05-2015

سوتی که زیاد دادم دوتاش یادمه
چند وقت پیش اردو بودیم بعد لباس یکی ازدوستام عین خانوم مدیر بود خانوم مدیرم رفته جا درخت واستاده بود منم فک کردم دوستمه پاشدم رفتم یه دونه محکم زدم  پس کلش حالا این هیچی 2تا فحش بالا هیجده سالم
دادم مدیرم خیلی لطف کرد 2نمره از انضباطم 2دورم مجبورم کرد دور باغه کلاغ پر برم Big Grin

یه بارم با دوستام صبح کله سحر رفتیم بیرون بعد ی جا میخواستیم مقعنه امون درست کنیم ی بانک بود مام فک کردیم بانک بسته اس روبه رو شیشه بانک واستادیم  مقنعمون درست کردیم بعدم کلی مسخره بازی کردیم بعد دیدم پرده بانک داره بالا میرهو10 جفت چشم داره مارو نیگا میکنه مام اصلا به رو خودمون نیاوردیم به راه همون ادامه دادیم Big Grin


RE: » سـوتـیـکده « - خر مانده در گل - 05-06-2015

من یه بار می خواستم زنگ بزنم اژانس عجله ام داشتم اومدم به یارو بگم الو سلام اژانس ماشین دارین ؟گفتم الو سلام ماژانس اشین دارین؟:rum::rum::rum:


RE: » سـوتـیـکده « - D E N I Z - 05-06-2015

داشتم ميرفتم يهو خوردم به ديوار به ديوار گفتم ببخشيد 
اين بخشى از سوتى هام بود


RE: » سـوتـیـکده « - reza9 - 05-06-2015

یه بار مامان بزرگم مریض بود خواستیم بریم بیمارستان منم عجله داشتم لباسمو بر عکسپوشیدم(عکس جلوی ادم داشت اگه بر عکس میپوشیدی ضایع بود)  اقا ما پوشیدیم نه مامانم فهمید که بگه نه بابام ،،، حالا زشته که مریض داری براش چیزی نخری رفتم مغازه ینی دویست نفر نگام کردن رفتم  چیزی برداشتمو حساب کردمو خلاصه اومدم تو ماشین که بریم دم بیمارستان مامانم گفت بر عکس پوشیدی رفتیم یه جا عوضش کردم بعد اومدم که بریم بیمارستان خدایا شکر دیگه تو بیمارستان ابروم نرفت  Big GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig Grin


RE: » سـوتـیـکده « - ♕ρяιηcєѕѕღsαяαh♕ - 06-06-2015

ببخشید این یکم زشته ولی خنده داره دلم نمیاد نذارمش
مامان دوستم یه زنه نسبتا پیره یکمم ساده اس
یه مرد هم ازین سیبیل گنده ها تو کوچشون مغازه داره
دوستم تعریف میکرد مامانم زنگ زده مغازه میخواسته تخم مرغ سفارش بده بیارن در خونش.
بعد بجا تخم مرغ گفته تخم.
مکالمه رو داشته باشین:
مامان دوستم:سلام
فروشنده : سلام
مامان دوستم:تخم دارین؟
فروشنده:بله
مامان دوستم:بزرگه؟0_o
بعد دوستم میگفت تلفن رو بلند گو بوده بعد ما شنیدیم فروشنده جواب داد: از سکیــــــــــنه بپرس Sad Big Grin

این ترم امتحان پایانی اخرین امتحانمون علوم بود بعد یه روز قبل از امتحان علوم موقعی که تازه از سر جلسه امتحان قبلی اومدیم بیرون معلممون گفت هرکی دوست داره بیاد تا براش کلاس بزارم
من حوصله نداشتم برم ولی دوست صمیمیم رفت.
حالا دوستم سر کلاس با چند تا از بچه ها نشستن منتطرن تا معلم بیاد
رفتم گفتم شاید توونستم دوستمو از کلاس رفتن منصرف کنم اخه حوصلم داشت سر میرفت
بعد رفتم تو گفتم
شقایق بیا بریم این کلاسا واسه **** هاس توکه **** نیستی هستی؟؟
و کلی فحش ازون مثبت هیجده ها بارش کردم..بعد دیدم یجوری داره نگام میکنه...
در همین هنگام معلم علوممون از پشت سرم اومد گفت تموم شــــد عایا؟ Big Grin
خدا ننصیب گرگ بیابون نکنه...
ولی خب شانس اوردم معلم علوممون بود خب پایه اس انطباتمم کم نکرد قلفونش بلم Heart


RE: » سـوتـیـکده « - mr.destiny - 10-06-2015

بچه های کلاس ما وقتی معلما نیستن اونارو به اسم کوچیک صدا می کنند
روز سنجش تلاش تحصیلی
ما داخل یه کلاس بودیم یه دفعه مدیر اومد سر کلاس (اسم مدیر مدرسمون عثمانه)
دوستم میخواست سؤال بپرسه
بلند گفت
 آقا عثمان اجازه
نمیدونم مدیرمون نفهمید یا خودشو به نفهمیدن زد


RE: » سـوتـیـکده « - fakhte - 16-06-2015

ممنونم من سوتى ندارم بزارم  crying crying شرمنده crying crying crying crying Huh Sad Sad