انجمن های تخصصی  فلش خور
» سـوتـیـکده « - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+---- انجمن: مطالب طنز و خنده دار (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=76)
+---- موضوع: » سـوتـیـکده « (/showthread.php?tid=89750)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28


RE: (✿◠‿◠) سوتیـــ]ـــکده (✿◠‿◠) - یاشگین - 25-01-2015

توی کلاس معلم قرآنمون اومده بود گفت یاشگین تو بخون...
بعد منمن داشتم میخوندم یه جا نوشته بود تتلون ...
من یه دفعه ای حواسم نبود گفتم اااااا  امیر تتلو اینجا چی کار می کنه؟!!!
یعنی معلم قرآنمون محو شد خواهشا براش دعا کنید ظاهر بشه!!!!!


RE: (✿◠‿◠) سوتیـــ]ـــکده (✿◠‿◠) - **ترانه** - 01-02-2015

ی بار داشتم از روی کتاب زیستمون بلند برا همه میخوندم بجای گوزن خوندم گوزَن....

بعد از روهم نرفتم گفتم اشتباه چاپی بوده...!!!!


RE: (✿◠‿◠) سوتیـــ]ـــکده (✿◠‿◠) - آیلی جوون - 01-02-2015

من سوتی کم میدم ولی ......
سر کلاس زبان معلم می خواست کلمات رو بپرسه به دوستم گف مجله به انگلیسی چی میشه؟؟
دوستم به جای اینکه بگه مگزین گف نگوزی
خانمه بدبخت سرخ وسفید می شدBig Grin


RE: (✿◠‿◠) سوتیـــ]ـــکده (✿◠‿◠) - "تنها" - 20-02-2015

تومدرسه مون حض چه آبه اومدم آب بخورم دوستم حولم داد
از پشت افتادم تو حوضچه پشتم کام خیس بود
یکی ازرفیقام از بس خندید بخودش شاشیدBig GrinBig GrinBig GrinBig Grin

من سوتی زیاد میدم 

نصف کادر دفتری مون تو کلاس مون بودم 
همه گفت روان خوانی من خوبه 
گفتن تو بخون
شِرک   رو
شِرِک خوندم کل کلاس رفت رو هوا آبرومم رفت معلممون سرخ شد که نگوBig GrinBig GrinBig Grin


RE: (✿◠‿◠) سوتیـــ]ـــکده (✿◠‿◠) - هاکان - 23-02-2015

اقا سر زنگ فارسی بود منم خوندم خوبه گف بخون بردیا جان

من داشتم با دوستام حرف میزدم در مورد بحث مهم گفتم جاننننن گف بخون گفتم باشه باشه کجا بود پشثیم نشون داد خوندم رسیدم ب ی جایی نوشته بود کس اغا منم بعدش خوندم ک.و.س 2 روز نرفتممدرسه گوشیممخاموش بود


RE: (✿◠‿◠) سوتیـــ]ـــکده (✿◠‿◠) - کیم ایون هوک - 26-02-2015

اقا مورد داشتیم طرف وقتی اومده از کلاس بره بیرون در زده، بچه ها و معلمم از خنده بیهوش شدن، هیچی دیگه بیچاره وقتی برگشت سرکلاس از خجالت سینه خیز میرفت...
مدیونین اگه فکر کنید اون طرف خودم بودم!!!!


RE: (✿◠‿◠) سوتیـــ]ـــکده (✿◠‿◠) - mr.navid - 27-02-2015

از سوتیای من که میشه تاریخچه ساخت چندتا شو بگم ... بعضیاشم نمیشه تو جمع گفت...



یبار داشتم با گوشی حرف میزدم پشت خطی داشتم گفتم قط کن دارن در میزنن ...0___0 من دوستم ؟___؟
در -___-   پشت خطی .___.

یبار داشتم ساعت میخریدم مغازه داره گفت چه مارکی میخوای گفتم طلایی باشه .___.


یه روز اصلا حال نداشتم رفته بودم یونی سر یکی از کلاسام  تقریبا اخراش داشتم باگوشییم بازی میکردم قدری محو بازی شده بودم که وقتی کلاس تموم شد استادم اومد بالا سرم گفت عزیزم کلاس تموم شد . بازیه رو دیلیتیدمش 0___0


بسه دیه خودتونم سوتی میدینا 0___0 ^____^


RE: (✿◠‿◠) سوتیـــ]ـــکده (✿◠‿◠) - ᖇᗩᖺᗩ - 27-02-2015

داشتیم با دختر عموم والیبال نگاه میکردیم

دختر عمومم با ی لحن خیلی جدی برگشته بم میگه

این امیر غفار هم خیلی خوب بازی میکنه ها

امیر غفور ک خودکشی کرد تلوزیونم ترکید


RE: (✿◠‿◠) سوتیـــ]ـــکده (✿◠‿◠) - Titiw - 03-03-2015

با دوستام رفته بودم پارک دوستم گفت گوشیمو بدم بهش بازی کنه که دیدم دستم خورده بود و زنگ زده بودم به بابام اونم  5:37 از حرفامونو شنیده بود
 
روم نمیشد برگردم خونه چون خیلی چرت و پرت گفته بودیم ولی وقتی رفتم خونه اصن به روم نیاوردن
 ولی مامانم گفت همه حرفاتو با بابات گوش کردیم (:



RE: (✿◠‿◠) سوتیـــ]ـــکده (✿◠‿◠) - mr.destiny - 03-03-2015

معاون فناوری مدرسه مون داشت در مورد سایت مدرسه مون صحبت می کرد
بحثش رسید به این جا که چه جوری مقاله بذاریم تا اون نگاه بکنه و اگه خوب بود تو سایت نمایش داده بشه
من قبلا چند تا مقاله گذاشته بودم
ازش پرسیدم چرا مقاله های من نمایش داده نشده
گفت مقاله ها نباید حالت داستانی داشته باشه
من گفتم خب مقاله کاغذ باطله بده مداد تحویل بگیر که حالت داستانی نداشت
اون پرسید:کوتاه بود؟؟؟
منم گفتم نه بلندتر بود
یه دفعه کلاس رفت رو هوا

زنگ ورزش بود
اون دو تیم دیگه بازی می کردن تیم ما نشسته بود
بچه ها جلوی محوطه جریمه پاسکاری می کردن

یکی از بچه های تیم ما یه فحشی به بازیکنای اون تیم داد که نمی تونم بنویسم
یه دفعه معلم ورزشمون از پشت سرش در اومد و گفت بله بله
معلم ورزشمون تا نیم ساعت پهلومون وایستاده بود
تا سرشو میچرخوند می زدیم زیر خنده

ما یه معلم داریم وقتی داریم پا تخته هوشمند تمرینا را حل می کنیم می گه :بُبُر بالا
اوایل منظورشو نمی فهمیدیم
بعدن فهمیدیم منظورش ببر پایینه