✘בفـتــَـرِ ωــَــبـزُ عــــاشـــ ــقــآنـﮧ ے مـסּ (جملــات دکتــر شـریعتــی) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58) +---- موضوع: ✘בفـتــَـرِ ωــَــبـزُ عــــاشـــ ــقــآنـﮧ ے مـסּ (جملــات دکتــر شـریعتــی) (/showthread.php?tid=87491) |
RE: ✘בفـتــَـرِ ωــَــبـزُ عــــاشـــ ــقــآنـﮧ ے مـסּ (شعبـــﮧ בو بغـــضِ قـــلــم) - Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ - 15-03-2014 خدایا به من آرامشی ده تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم، دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر دهم، بینشی ده تا تفاوت آن دو را بدانم، و فهمی ده تا متوقع نباشم که دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتار کنند RE: ✘בفـتــَـرِ ωــَــبـزُ عــــاشـــ ــقــآنـﮧ ے مـסּ (شعبـــﮧ בو بغـــضِ قـــلــم) - Andrea - 15-03-2014 هی به این فکر میکنم که ما در اینجا عرق میریزیم و وضعمان این است و انها در انجا عرق میخورند و وضعشان آن ... نمیدانم مشکل در نوع عرق هاست یا در خوردن و ریختن ما!!! عاقلانه ازدواج کن تا عاشقانه زندگی کنی [color=#32CD32] رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است RE: ✘בفـتــَـرِ ωــَــبـزُ عــــاشـــ ــقــآنـﮧ ے مـסּ (شعبـــﮧ בو بغـــضِ قـــلــم) - First Star - 16-03-2014 RE: ✘בفـتــَـرِ ωــَــبـزُ عــــاشـــ ــقــآنـﮧ ے مـסּ (شعبـــﮧ בو بغـــضِ قـــلــم) - aCrimoniouSs - 16-03-2014 قلم خویشاوند آن من راستین من است عطیه روح القدس من است زبان دفتر های خاکستری و سبز من است همزاد آفرینش من زاد هجرت من همراه هبوط منگو انیس غربت من و رفیق تبعید من RE: ✘בفـتــَـرِ ωــَــبـزُ عــــاشـــ ــقــآنـﮧ ے مـסּ (شعبـــﮧ בو بغـــضِ قـــلــم) - Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ - 16-03-2014 با شدتی وحشیانه و جنون آمیزآن چنان که قلبم را سخت به درد آورد آرزو کردم ای کاش هم اکنون همچون مسیح بی درنگ آسمان از روی زمین برم دارد یا لااقل همچون قارون زمین دهان بگشاید و مرا در خود فرو بلعد اما … نه! من نه خوبی عیسی را داشتم و نه بدی قارون را! من یک “متوسط” بی چاره بودم و ناچار محکوم که پس از آن نیز ” باشم و زندگی کنم “ نه ، باشم و زنده بمانم و در این “وادی حیرت” پر هول و بیهودگی سرشار، گم باشم و همچون دانه ای که شور و شوق های روییدن دردرونش خاموش می میرد در برزخ شوم این “پیدای زشت “ و آن “ناپیدای زیبا” خرد گردم که این سرگذشت دردناک و سرنوشت بی حاصل ماست در برزخ دوسنگ این آسیای بی رحمی که … “زندگی ” نام دارد! RE: ✘בفـتــَـرِ ωــَــبـزُ عــــاشـــ ــقــآنـﮧ ے مـסּ (شعبـــﮧ בو بغـــضِ قـــلــم) - First Star - 16-03-2014 از دیده به جای اشک خون می آید دل خون شده ، از دیده برون می آید دل خون شد از این غصّه که از قصّه عشق می دید که آهنگ جنون می آید می رفت و دو چشم انتظارم بر راه کان عمر که رفته ، باز چون می آید؟ با لاله که گفت حال ما را که چنین دل سوخته و غرقه به خون می آید کوتاه کن این قصه ی جان سوز ای شمع کز صحبت تو ، بوی جنون می آید RE: ✘בفـتــَـرِ ωــَــبـزُ عــــاشـــ ــقــآنـﮧ ے مـסּ (شعبـــﮧ בو بغـــضِ قـــلــم) - aCrimoniouSs - 17-03-2014 همه ی رنگ ها با من آشنایند. هر موجی که از سینه ی دریا بر میخیزد، به سوی من پیش می آید و برایم پیامی در ساحل می نهد و باز میگردد. جاذبه ای مرموز، دل مرا به این سرزمین می کشاند. هوا عطری به مشامم می ریخت که گویی دیری نگذشته است که او از این جا گذشته است. بوی گل صوفی در فضا پراکنده بود. سکوت بود و سخن بود. هنوز نقش وجودی نبود. اما طرحِ "دوست داشتن" بر سینه ی عدم نقش شده بوده. گویی بندی نامریی، پای دل مرا به این جا بسته است. دل مرا با این سرزمین کاری هست. RE: ✘בفـتــَـرِ ωــَــبـزُ عــــاشـــ ــقــآنـﮧ ے مـסּ (شعبـــﮧ בو بغـــضِ قـــلــم) - Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ - 17-03-2014 اگر مثل گاو گنده باشی، میدوشنت، اگر مثل خر قوی باشی، بارت می كنند، اگر مثل اسبدونده باشی، سوارت می شوند... فقط از فهمیدن تو می ترسند. RE: ✘בفـتــَـرِ ωــَــبـزُ عــــاشـــ ــقــآنـﮧ ے مـסּ (شعبـــﮧ בو بغـــضِ قـــلــم) - First Star - 17-03-2014 اگر براستی خواستن توانستن بود ؛ محال نبود وصال و عاشقان که همیشه خواهانند همیشه میتوانستند تنها نباشند RE: ✘בفـتــَـرِ ωــَــبـزُ عــــاشـــ ــقــآنـﮧ ے مـסּ (شعبـــﮧ בو بغـــضِ قـــلــم) - Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ - 18-03-2014 دوستت دارمها را، نگه میداری برای روز مبادا
دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را… این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی! باید آدمش پیدا شود! باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد! سِنت که بالا میرود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکردهای و روی هم تلنبار شدهاند! فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمیتوانی با خودت بِکشیاش… شروع میکنی به خرج کردنشان! توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی توی رقص اگر پابهپایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خندهات انداخت و اگر منظرههای قشنگ را نشانت داد برای یکی یک دوستت دارم خرج میکنی برای یکی یک دلم برایت تنگ میشود خرج میکنی! یک چقدر زیبایی یک با من میمانی؟ بعد میبینی آدمها فاصله میگیرند متهمت میکنند به هیزی… به مخزدن به اعتماد آدمها! سواستفاده کردن و معرکهگیری… اما بگذار به سن و شرایط تو برسند! بگذار صندوقچهشان لبریز شود آنوقت حال امروز تو را میفهمند بدون اینکه تو را به یاد بیاورند غریب است دوست داشتن. و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن... وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ... و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛ به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر. تقصیر از ما نیست؛ تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند |