تاریخچه «سرود ملی» در ایران - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: تاریخ (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=34) +--- موضوع: تاریخچه «سرود ملی» در ایران (/showthread.php?tid=86452) |
تاریخچه «سرود ملی» در ایران - ♣♦♠l♥k♠♦♣ - 07-02-2014 سرود «ای ایران» دقیقا در ۲۷ مهر ماه سال ۱۳۲۳ در تالار دبستان نظامی (دانشكدۀ افسری فعلی) و در حضور جمعی از چهرههای فعال در موسیقی ایران متولد شد. شعر این سرود را «حسین گل گلاب» استاد دانشگاه تهران سروده بود، و از ویژگیهای آن، اول این است كه تكتك واژههای به كار رفته در سروده، فارسی است و در هیچیك از ابیات آن كلمهای معرب یا غیر فارسی وجود ندارد. سراسر هر سه بند سرود، سرشار از واژههاى خوشتراش فارسى است. زبان پاكیزهاى كه هیچ واژه بیگانه در آن راه پیدا نكرده است، و با این همه هیچ واژهاى نیز در آن مهجور و ناشناخته نیست و دریافت متن را دشوار نمىسازد. دومین ویژگی سرود «ای ایران» در بافت و ساختار شعر آن است، بهگونهای كه تمامی گروههای سنی، از كودك تا بزرگسال میتوانند آن را اجرا كنند. همین ویژگی سبب شده تا این سرود در تمامی مراكز آموزشی و حتی كودكستانها قابلیت اجرا داشته باشد. و بالاخره سومین ویژگیای كه برای این سرود قائل شدهاند، فراگیری این سرود به لحاظ امكانات اجرایی است كه به هر گروه یا فرد، امكان میدهد تا بدون ساز و آلات و ادوات موسیقی نیز بتوان آن را اجرا كنند. آهنگ این سرود كه در آواز دشتی خلق شده، از ساختههای ماندگار «روحالله خالقی» است. ملودی اصلی و پایهای كار، از برخی نغمههای موسیقی بختیاری كه از فضایی حماسی برخوردار است، گرفته شده. این سرود در اجرای نخست خود بهصورت كر خوانده شد. اما ساختار محكم شعر و موسیقی آن سبب شد تا در دهههای بعد خوانندگان مطرحی همانند «غلامحسین بنان» و نیز «اسفندیار قرهباغی» آن را بهصورت تكخوانی هم اجرا كنند. در سالهای اولیه پس از انقلاب، این سرود برای مدت كوتاهی بهعنوان «سرود ملی» از رادیو و تلویزیون ایران پخش میشد، اما با سیطرۀ گرایشهای ضد ملیگرایی، این سرود هم چند سالی از رسانههای داخلی حذف شد تا در دهۀ اخیر كه باز در مناسبتهای مختلف تاریخی، آن را میشنویم. قبل از پرداختن به سابقه و تاریخچۀ اولین «سرود ملی» در ایران، شاید بد نباشد اشارهای كنیم به آنچه كه در زمان «ناصرالدینشاه» بهعنوان «سلام شاهی» اجرا میشده، و آن قطعه موسیقی بدون كلامی بوده كه به سفارش پادشاه اسلامپناه، توسط ژنرال نظامی موسیو «لومر» فرانسوی، مدیر «شعبۀ موزیك»، در «مدرسۀ دارالفنون» ساخته شده بود. این قطعه موسیقی كه در همان زمان روی صفحۀ گرامافون هم ضبط شد را در مراسم رسمی، و سلام شاهنشاهی مینواختند. پنجاه سالی بعد، در زمان حكومت «رضا شاه» چیزی مشابه همین «سلام شاهی» دوران قاجاریه را بهنام «سرود ملی»، و بعد از او در دورۀ سلطنت پسرش «محمدرضا شاه»، آن را «سرود شاهنشاهی» نام گذاشتند! و اما تاریخچۀ اولین «سرود شاهنشاهی» در ایران، به نوعی با سابقۀ فعالیت و تاریخچۀ تشكیل «انجمنهای ادبی» در آن كشور، مربوط است. تشكیل انجمنهای ادبی از اوایل مشروطیت متداول شد. در آن زمان «وثوقالدوله» كه علاقۀ زیادی به شعر و ادب فارسی داشت، جلساتی برای موضوعات ادبی تشكیل داده بود. این انجمنها در اوایل حكومت «رضا شاه» رونق گرفت و حدود هفده انجمن ادبی در تهران تشكیل میشد. از جمله: «انجمن ادبی حكیم نظامی» در منزل «وحید دستگردی» در روزهای چهارشنبه در خیابان عینالدوله (ایران)، «انجمن دانشوران» در روزهای شنبه در منزل «شاهزاده سیفالله میرزا» در منیریه، و «انجمن ادبی شیخالرئیس» در شبهای جمعه. («شیخالرئیس» كه نام اصلی او «شاهزاده محمد هاشم میرزا افسر» بود، قبلا در خراسان معلم «عبدالحسین تیمورتاش» بود كه بعدا به سمت نمایندۀ مجلس انتخاب شد و به تهران آمد و این انجمن را تشكیل داد.) «ملكالشعرای بهار»٬«رشید یاسمی»، «عباس اقبال آشتیانی»، «سعید نفیسی» و «تیمور تاش» هم هر هفته به اتفاق انجمنی داشتند بهنام «انجمن دانشكده» كه مطالب مورد بحث در آن انجمن، نخست ادبی بود و كمی بعدتر مباحث سیاسی شد. حسین گل گلاب، سراینده سرود ''ای ایران'' باری، مهمترین انجمن آن روزها، «انجمن ادبی ایران» بود كه «وحید دستگردی»، «شاهزاده افسر»، «ادیبالسلطنۀ سمیعی»، «حاج میرزا یحیی دولتآبادی»، «صادق سرمد»، «محمدحسین شهریار»، «پارسا تویسركانی»، «پروین اعتصامی» و «پژمان بختیاری» تشكیل داده بودند. دكتر «رضا نیازمند» در مطلبی با عنوان انجمن ادبی «ایران» و ماجرای آفرینش سرود شاهنشاهی٬ منتشر شده در فصلنامۀ «ره آورد» كه به سردبیری «حسن شهباز» در آمریكا بهچاپ میرسید، مینویسد: « . . . در این موقع رضا شاه تصمیم گرفت به مسافرت تركیه برود. به او اطلاع دادند كه در آنجا برای او «سرود ملی خواهند نواخت. چون ایران سرود ملی نداشت، رضا شاه دستور داد كه به «انجمن ادبی ایران» تكلیف كنند «سرود ملی» تهیه شود. موضوع در انجمن مطرح شد. ولی اعضا نمیدانستند كه چگونه «سرود ملی» تهیه نمایند. ابتدا تصمیم گرفتند كه به سرودهای سایر ممالك گوش دهند تا معلوم شود اصولا «سرود ملی» چیست، و متضمن چه مطالبی است. سپس شعرهایی بسرایند، و با آهنگ بیامیزند. قرار شد آقای «مینباشیان» در انجمن حضور یابد و در این مورد راهنمایی كنند. آقای «مینباشیان» (غلامرضا خان سالار معزز) در «مدرسۀ موزیك» كه شعبهای از «دارالفنون» بود، تحت نظر موسیو «مولر» فرانسوی، تحصیل موسیقی كرده بود و سپس معلم موسیقی و بعدها ریاست كل موزیك نظام را بهعهده داشت. در جلسۀ انجمن قرار شد « شاهزاده محمد هاشم میرزا افسر » و «مینباشیان» با هم سرود را بسازند. بدین ترتیب كه شعر آن را «شاهزاده افسر» تهیه كند و آهنگ آن را «مینباشیان». به زودی سرود شاهنشاهی آماده شد و به دربار تقدیم گردید كه بهنظر رضا شاه برسد. شاه پس از شنیدن شعر و آهنگ، دو جای آن را اصلاح كرد. یكی اینكه گفته شده بود: از اجنبی جان میستانیم، كه رضا شاه گفت: از دشمنان جان میستانیم. دیگر كلمۀ «شهنشه» بود كه گفته شده بود: شهنشه ما زنده بادا، كه رضا شاه تغییر داد به شاهنشه ما زنده بادا ... و بدین طریق «سرود ملی ایران» تهیه شد ....» (فصلنامۀ «ره آورد» شماره ۳۴، صفحۀ ۲۴۰-۲۴۱) بعد از انتشار مطلب آقای «رضا نیازمند»، یادداشت دیگری به قلم «دكتر بابك رضایی» از لندن، به نقل از «دكتر جلال گنجی» در بارۀ سابقۀ اجرای «سرود ملی» و خاطرۀ او از آن مراسم، به دفتر «فصلنامۀ ره آورد» میرسد كه در شمارۀ بعدی آن نشریه به این شرح به چاپ رسیده. داستانی كه در زیر نقل میشود، مربوط به دانشجویان ایرانی است كه دوران سلطنت «احمدشاه قاجار» برای تحصیل به آلمان رفته بودند و آقای «دكتر جلال گنجی» فرزند مرحوم «سالار معتمد گنجی نیشابوری» برای نگارنده نقل كرد: «ما هشت دانشجوی ایرانی بودیم كه در آلمان در عهد «احمد شاه» تحصیل میكردیم. روزی رئیس دانشگاه به ما اعلام نمود كه همۀ دانشجویان خارجی باید از مقابل امپراطور آلمان رژه بروند و سرود ملی كشور خودشان را بخوانند. ما بهانه آوریم كه عدۀمان كم است. گفت: اهمیت ندارد. از برخی كشورها فقط یك دانشجو در اینجا تحصیل میكند و همان یك نفر، پرچم كشور خود را حمل خواهد كرد، و سرود ملی خود را خواهد خواند. چارهای نداشتیم. همۀ ایرانیها دور هم جمع شدیم و گفتیم ما كه سرود ملی نداریم، و اگر هم داریم، ما بهیاد نداریم. پس چه باید كرد؟ وقت هم نیست كه از نیشابور و از پدرمان بپرسیم. به راستی عزا گرفته بودیم كه مشكل را چگونه حل كنیم. یكی از دوستان گفت: اینها كه فارسی نمیدانند. چطور است شعر و آهنگی را سر هم بكنیم و بخوانیم و بگوئیم همین سرود ملی ما است. كسی نیست كه سرود ملی ما را بداند و اعتراض كند. اشعار مختلفی كه از سعدی و حافظ میدانستیم، با هم تبادل كردیم. اما این شعرها آهنگین نبود و نمیشد بهصورت سرود خواند. بالاخره من [دكتر گنجی] گفتم: بچهها، عمو سبزیفروش را همه بلدید؟. گفتند: آری. گفتم: هم آهنگین است، و هم ساده و كوتاه. بچهها گفتند: آخر عمو سبزیفروش كه سرود نمیشود. گفتم: بچهها گوش كنید! و خودم با صدای بلند و خیلی جدی شروع به خواندن كردم: «عمو سبزیفروش . . . بله. سبزی كمفروش . . . بله. سبزی خوب داری؟ . . . بله.» فریاد شادی از بچهها برخاست و شروع به تمرین نمودیم. بیشتر تكیۀ شعر روی كلمۀ «بله» بود كه همه با صدای بم و زیر میخواندیم. همۀ شعر را نمیدانستیم. با توافق همدیگر، «سرود ملی» به اینصورت تدوین شد: عمو سبزیفروش! . . . بله. سبزی كمفروش! . . . . بله. سبزی خوب داری؟ . . بله. خیلی خوب داری؟ . . . بله. عمو سبزیفروش! . . . بله. سیب كالك داری؟ . . . بله. زالزالك داری؟ . . . . . بله. سبزیت باریكه؟ . . . . . بله. شبهات تاریكه؟ . . . . . بله. عمو سبزیفروش! . . . بله. این را چند بار تمرین كردیم. روز رژه، با یونیفورم یكشكل و یكرنگ از مقابل امپراطور آلمان، «عمو سبزیفروش» خوانان رژه رفتیم. پشت سر ما دانشجویان ایرلندی در حركت بودند. از «بله» گفتن ما به هیجان آمدند و «بله» را با ما همصدا شدند، بهطوری كه صدای «بله» در استادیوم طنینانداز شد و امپراطور هم به ما ابراز تفقد فرمودند و داستان بهخیر گذشت.» (فصلنامۀ «ره آورد» شمارۀ ۳۵، صفحۀ ۲۸۶-۲۸۷) |