انجمن های تخصصی  فلش خور
اوضاعـ اجتماعیـ قاجاریانــــ - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: فرهنگی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=35)
+--- موضوع: اوضاعـ اجتماعیـ قاجاریانــــ (/showthread.php?tid=84134)



اوضاعـ اجتماعیـ قاجاریانــــ - F A R ! N - 30-01-2014

جامعه ایران در دوره قاجاریه علیرغم تمدن و فرهنگ کهنسال دیرین تقریباً یک جامعه قرون وسطایی با تعصبات ملی و مذهبی شدید بر روح و فکر اکثریت قریب به اتفاق این جامعه بود، مردم سخت پای بند آداب و سنت و رسوم ملی و شعائر مذهبی خود بوده و از هر گونه نفوذ و تاثیر شیوه جدید زندگی و تمدن غرب برکنار مانده بودند. عدم تماس با اروپائیان، تنها به دلیل تقویت مذهب و تظاهر شدید به دینداری و تعصب، آنها را از معاشرت با همسایگان مسلمان خود مثل عثمانی نیز دور نگه داشته و آنها را فقط به خاطر پیروی از طریقه سنت، دشمن خویش می­پنداشتند.

طبقات اجتماعی
اجتماع دوره قاجاریه را می توان به دو طبقه تقسیم کرد:
1- طبقه حاکمه
2- طبقه محکوم[1]

طبقه حاکمه
1- دولت: که تمام سازمان­ها و تشکیلات در شخص شاه خلاصه می­شد.
2- روحانیون: که از دیر باز بر قلب و روح مردم حکومت داشتند و برای حفظ و اعتبار و نفوذ خود می­کوشید. گفتنی است همیشه بین این دو گروه حاکم (دولت و روحانیون) یک مبارزه پنهانی و مداوم ولی آرام و بدون تظاهر وجود داشت و عموماً پیروزی نیز با روحانیون بود.

طبقه مرفه و نزدیکان دربار
طبقه مرفه که جزء طبقه حاکم به حساب می­آمدند و نزدیکان دربار بودند شامل صدراعظم، وزراء و رجال و روحانیون عالی رتبه می­شدند، که از میان خانواده اعیان و اشراف شهرهای مختلف به تهران آمده و یکی از افراد خانواده دارای شغل دولتی بود و سایر افراد خانواده به وسیله او تقاضاهای خود را به عرض دولت می­رساندند. اغلب نیز این افراد بدون در نظر داشتن لیاقت و سن و سال به پست­های مهم منصوب می­شدند و این پست­ها نیز موروثی بود.
القاب مخصوصی نیز برای این طبقه وجود داشت و نشان­های دولتی در دوره قاجاریه از طرف شاه به آنها داده می­شد مثل «صاحب دیوان، مستوفی الممالک، منشی الممالک و... .»
ازدواج در این طبقه نیز میان خودشان بود و ثروتمندان علاوه بر زنان دائمی، زنان موقت نیز داشتند. آنها فرزندان خود را نزد مربیان خصوصی یعنی «دایه و لَلِه» نگهداری می­کردند و بعد از رسیدن به 7-6 سالگی در مکتب خانه­های دایر در منازل خود تعلیم می­دیدند، این مربیان در مواقع سفرها نیز همراه این خانواده­ها بودند. در مکتب­خانه­ها علاوه بر قرآن، نهج­البلاغه، صرف و نحو عربی، کتاب گلستان، ناسخ­التواریح و دیوان شعرای دیگر نیز تدریس می­شد.[2]

روحانیون
در تشکیلات روحانیون دوره قاجار، سرآمدان آنها در زهد و تقوی، الگو و مرجع مردم در امور دنیوی و اخروی بودند و گاهی برای دور شدن از دستگاه و دربار به عتبات مهاجرت می­کردند. در هر شهر، مسجدی متعلق به روحانی خاصی بود که در آن به جز گزاردن نماز، به رفع مشکلات مذهبی مردم و رسیدگی به طلاب، موقوفات و سایر عواید می­پرداخت و درآمد آنها نیز از طریق همین عواید و موقوفات بود. مراجع تقلید، صاحب نفوذ و قدرت معنوی بودند و در تمام شئون مذهبی، سیاسی و اجتماعی دخالت تام داشتند و در جریانات سیاسی و اداری نیز رهبر و پیشوا بودند و نقش شان در بسیاری موارد از جمله قیامها و جنب­ها پر اهمیت و موثر بود. حضور آنها در لغو بسیاری از قراردادها و یا جریان مشروطه بسیار نمایان است. البته دسته­ای دیگر از روحانیون هم بودند که از لحاظ نفوذ و قدرت و اعتبار در دسته پایین­تری بودند که پیش نمازها و وعاظ در مساجد جز آنان بودند. البته آخوندها و وعاظ بسیاری نیز بودند که سطحی­نگر و آلوده به پاره­ای اوهام و خرافات و تبلیغات واهی و سست می­شدند و گاهی نیز در کنار حکومت به اجرای اوامر آنها می­پرداختند.[3]

طبقه محکوم
طبقه وسیع و گسترده بعدی که بیش از هشتاد درصد مردم را در بر می­گرفت طبقه عامه مردم از بازرگان، پیشه­ور و صنعتگر تا بقال و قناد و آهنگر و سبزی فروش را در بر می­گرفت.
استادان و هنرمندان دوره قاجار همچون اسلاف خود با خلق آثار بدیع نظر جهانیان را جلب می­کردند اما به دلیل عدم وجود ذوق هنری و علاقه و اهمیت شاهان قاجار به هنردستی این صنایع پیشرفت چندانی نکرد و همچنین ورود اجناس اروپایی با قیمت نازل توان رقابت را از «صنعت­کاران» ایران گرفت. اوضاع کارگران نیز در کارخانه به دلیل مشکلات عدیده از جمله همان واردات اجناس خارجی با قیمت نازل و تعطیلی کارخانه­ها رو به وخامت می­گذاشت. مثلاً شهر اصفهان که زمانی بزرگ­ترین مرکز صنعت بود بیشتر از شهرهای دیگر دچار فقر گردید و دولتمردان را به چاره جویی و تکاپو واداشت.
مردم عادی دیگر نیز در شهر به کارگری مشغول بودند و تقریباً همه کاری می­کردند، در شهر به صورت عمله برای گل سازی یا حمل آجر و یا به صورت کارگر در باغها و مزارع فعالیت می­کردند ساعت کار آنها از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب بود آنها معمولاً تنبل­وار کار می­کردند و می­بایستی کسی ناظر کارشان باشد. آنها علاوه بر محدودیت در زندگی سیاسی و اجتماعی درگیر و گرفتار عقاید خرافی و جهل و ناآگاهی نیز بودند و درد سرهایی مثل حملات ترکمنان و اقوام مهاجم و شورشهای محلی در شهرها و خشونت ناشی از آن نیز گریبان مردم را می­گرفت.[4]
کشاورزان بیشتر از هر قشری مجبور به پرداخت مالیات بودند. بازرگانان که تنها قشر مرفه در میان مردم بودند برای خود تشکیلات خاصی داشتند و در هر شهری دو سه نفر از بازرگانان معروف، سایر بازرگانان را سرپرستی می­کردند که به طور غیر رسمی و بدون دخالت دولت انتخاب می­شدند.
روسای آنها با دستگاه حکومتی ارتباط داشتند و اغلب کالاهای زیادی را از اروپا وارد می­کردند آنها شال و قالی و قالیچه و خشکبار صادر و در مقابل اشیاء تجملی، بلور و چینی وارد می­کردند تجار به علت رونق داد و ستد در کشور از طبقات ثروتمند محسوب می­شدند حتی گاهی دولت از آنها قرض می­گرفت.[5]

زندگی در شهر
در شهرها گروه بندی بر حسب حرفه و پیشه بود مثل خیاط، قناد، حلبی ساز، آهنگر و... شرایط زندگی شهری دارای جهات مشترک بود یعنی رئیس خانواده به نسبت توانایی، خانه شخصی داشت و مشاغل هم موروثی بود. مثلاً آهنگر پسر خود را از سنین 7 یا 8 سالگی در دکان خویش به کار می­گماشت تا حرفه پدری را فراگیرد و بعد از رسیدن به بلوغ سعی می­کرد دخترانی از همان طبقه و هم صنف خود را به عقد ازدواج او در آورد.
هر صنف فقط اجناس مربوط به خود را می­فروخت مثلاً عطار هیچ گاه لبنیات نمی­فروخت و بقال از داد و ستد قند و شکر و ادویه که مربوط به صنف عطار بود خودداری می­کرد. علاوه بر مشخص بودن شغل و حرفه، شیوه زندگی آرایش خانه و لباس اصناف و گروه­ها نیز متمایز از هم بود. مثلاً بازرگانان عمامه «شیر شکری با مندیل یا کلاه» بر سر می­گذاشتند اما بقال و عطار عموماً کلاه بر سر می­گذاشتند و لباس آنان غالباً «متقال مشکی» یا سرمه­ای بود و شال پهن به کمر می­بستند و قبای کوتاه بدون چاک می­پوشیدند.[6]

معتقدات مردم
1- معتقدات مردم بر اساس تقوی و پرهیزکاری و اجتناب از افعال حرام و رذیله بود که پایه و اساس تعلیم و تربیت عمومی بود و در پرورش و وجدان اخلاقی و حس تعاون و همکاری مردم بسیار موثر بود. قسمتی از این معتقدات بصورت شعائر مذهبی مثل روضه خوانی، تعزیه و تظاهرات حزن انگیز در ایام محرم جلوه می­یافت.
2- یک دسته از اعتقادات و باورهای خرافی و اوهام نیز، متاسفانه رنگ مذهب گرفته و در میان مردم به شدت رسوخ یافته بود و کسی را که با آن مخالفت می­کرد مورد لعن و تکفیر قرار می­گرفت. دعا نوشتن روی تخم­مرغ و آویختن طلسم به گردن اطفال از این گونه اعتقادات بود.[7]


RE: اوضاعـ اجتماعیـ قاجاریانــــ - F A R ! N - 03-02-2014

نه جون من هیشکی نمیخواد نظر بده؟یا سپاسـ؟