انجمن های تخصصی  فلش خور
قبل و بعد از ازدواج و چن تا چیز دیگه - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+--- موضوع: قبل و بعد از ازدواج و چن تا چیز دیگه (/showthread.php?tid=81743)



قبل و بعد از ازدواج و چن تا چیز دیگه - مونا 14 - 17-01-2014

قبل از ازدواج
پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.
دختر: می‌خوای از پیشت برم؟
پسر: حتی فکرشم نکن!
دختر: دوسم داری؟
پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!
دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟
پسر: نه! برای چی می‌پرسی؟
دختر: منو می‌بری بیرون ؟
پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.
دختر: منو می‌زنی؟
پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمی‌ام؟!
دختر: می‌تونم بهت اعتماد کنم؟!
پسر: بله.
دختر:عزیزم!

بعد از ازدواج
کاری نداره! از پایین به بالا بخون
................................................................................​..........................
1-می دونین فرق خانمها با اهن ربا چیه؟...اهن ربا حداقل یک قطب مثبت داره

2-خانمها مثل رادیو هستند...هرچی می خوان میگن ولی هرچی بگی نمی شنوند

3-خانمها مثل چسب دو قلوهستند...اگه دستشان با گوشی تلفن مخلوط شد دیگه باید سیم تلفن را برید

4-خانمها مثل رعدوبرق هستند...اول برق چشماشون می رسه بعد برق صداشون

5-خانمها مثل لیموشیرین هستند...اول شیرین هستند ولی بعد تلخ میشن

6-خانمها مثل گچ هستند...اگه چند دقیقه باهاشون مدارا کنید چنان سفت و سخت میشن که دیگه حالتی نمی گیرند

7-خانمها مثل کنتور برق هستند...هر چند سال یکبار عدد سنشون صفر می شه

8-خانمها مثل اینترنت هستند...از هر موضوعی بگی فایل اطلاعاتی دارند

9-خانمها مثل فلزیاب هستند...از نزدیک طلافروشی که رد میشن عکس العمل نشان میدن

10-خانمها مثل موبایل هستند...هر موقع که کارشون داری در دسترس نیستن



عروس عادی:با اجازه ی بزرگتر ها بله(این اصولا مثل بچه ی ادم بله گفتنه که قال قضیه رو می کنه)
عروس لوس:بع............له
عروس با ادب:با اجازه ی زن عمو کوچیکه*نوه خاله عمو*اشکان کوچولو*قدسی خانم جون*مرحوم زن اقا جان بزرگه*............*............*(این عروس خانم اخر هم یادش میره بگه و برای همین دوباره از اول شروع می کنه به اجازه گرفتن)
عروس خارج رفته:یس
عروس هنرمند:با اجازه ی تمامی اساتید*استاد رخشان بنی اعتماد و اساتید برجسته ی تئاتر و استاد رفیعی*..............*..............*آری می پذیرم که به پای این خبیث بسوزم چو پروانه بر سر اتش
عروس فمنیست:یعنی چی؟چه معنی داره ما بگیم بله....چقدر زن باید تو سری خور باشه چرا همش از ما سوال می پرسن!......یک بار هماز این مجسمه ی بلاهت(اشاره به داماد)بپرسین...........(اصولا این قوم فمنیست جنبه ندارن که بهشون احترام بذارن و یه چیزی ازشون بپرسن فقط باید زد تو سرشون گفت همینه که هست می خوای بخوا نمی خوای هم به درک)



وقتی دخترها برن سربازی!!!!



صبحگاه:
فرمانده: پس این سربازه ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !)
کجان؟
معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن
ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...
سلام سارا جان
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان
ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی
...
صبحانه:
وا...اقای فرمانده، عسل ندارید؟
چرا کره بو میده؟
بچه ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفغ میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم
...
بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)
فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
وا نه، لباسامون خاکی میشه ...
آره تازه پاره هم میشه ...
وای وای خاک میره تو دهنمون ...
من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...
...

ناهار
این چیه؟ شوره
تازه، ادویه هم کم داره
فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
من که نمی خورم، دل درد میگیرم
من هم همینطور چون جوش میزنم
فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!
بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟
برو خودت غذا درست کن
والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی کنم، حالا واسه تو..
چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد

..

بعد از ناهار
فرمانده: کجان اینا؟
معاون: رفتن حمام
بعد از ظهر
فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟
یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟
جوجه بدون برنج
رژیمی عزیزم؟
آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.
...
شب در آسایشگاه
یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟
فرمانده: بله بسیار زیاد!
خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم
فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!
فرمانده میره تو آسایشگاه:
وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو
راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو
فرمانده: بلندشید برید بخوابید!
همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند
فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟
واستا ناخونای پای مهشید جون لاکش تموم بشه بعد میریم.
آره فری جون؛ صبر کن این یکی پام مونده
فرمانده: به من میگی فری؟؟ سرباز! بندازش انفرادی.
سرباز: آخه گناه داره، طفلکی
مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندان! عجبا
امیدوارم خوشتون بیاد


RE: قبل و بعد از ازدواج و چن تا چیز دیگه - بهراد. - 17-01-2014

تکراری بود ولی ممنونDodgy


RE: قبل و بعد از ازدواج و چن تا چیز دیگه - مهسا000 - 17-01-2014

چ باحال


RE: قبل و بعد از ازدواج و چن تا چیز دیگه - @mahsa078@ - 06-03-2014

عزیزم خیلی قشنگ بودHeart


RE: قبل و بعد از ازدواج و چن تا چیز دیگه - ~ArTaBaNoOs~ - 06-03-2014

من همشو نخوندم خیلی زیاد بود....ولی ممنونBlush


RE: قبل و بعد از ازدواج و چن تا چیز دیگه - اریا1 - 05-04-2014

دلم واسه فرمانده میسوزه فرمانده ی بیچاره گیر چه ادمایی افتادهSad


RE: قبل و بعد از ازدواج و چن تا چیز دیگه - ❀இℬℯѕ✟♚ℊⅈℛℒஇ❀ - 05-04-2014

اولـی تـکرآری بـود....

امــآ بقیشــون قشـنگ بـود