داستانی کوتاه اما غمگین - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: داستانی کوتاه اما غمگین (/showthread.php?tid=79151) |
داستانی کوتاه اما غمگین - Shervin_ST - 06-01-2014 پسرك به بستنی فروشی معروف شهر رفت. پشت میز نشست. گارسون به سراغ او آمد و پرسید كه چه نوع بستنی میل دارد. پسرك پرسید بستنی شكلاتی چند است؟ گارسون گفت: 80 سنت. پسرك پولهای خُرد توی جیبش را بیرون ریخت و شمرد و سپس مجدداً پرسید كه بستنی ساده چند است؟ گارسون كه میدید چندین نفر منتظر میز خالی هستند، عصبانی شد و گفت: 65 سنت. پسرك گفت: پس لطفاً یك بستنی ساده برایم بیاورید. گارسون رفت و با یك بستنی ساده بازگشت. او از دور پسرك را زیر نظر داشت. پسرك بستنیاش را خورد و بلند شد و رفت. گارسون بلافاصله به سر میز پسرك رفت و تا آنجا را تمیز و برای مشتری بعدی آماده كند. با صحنهای مواجه شد كه او را به گریه وا داشت. پسرك 15 سنت برای گارسون انعام گذاشته بود. |