مصاحبه باss501 - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: فیلم و سینما (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=22) +---- انجمن: فیلم و سینمای کره، ژاپن و چین (آسیای شرقی) (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=71) +---- موضوع: مصاحبه باss501 (/showthread.php?tid=73771) |
مصاحبه باss501 - ko*minam - 12-12-2013 سوال : اگه شما یک روز رو برای عشقتون برنامه ریزی کنید تو این برنامه عشقتون رو کجا می برید ؟ هیونگ جون : خوب من می برمش رستوران برای خوردن سوپ دامپک هیون جونگ : خوب من باهاش میرم جیجو درست در فصل جشن غذاهای دریایی و برداشت میوه سال .. من اونو به این فستیوال زیبا می برم یونگ سنگ : خوب من با اون مثل یک شاهزاده خانم رفتار می کنم .. یک لیموزین کرایه می کنم و اونو به بهترین رستوران کره دعوت می کنم بعد همه جای میز شام رو پر می کنم از گل رز … خوردن غذا خودشم با حالتی بسیار رمانتیک .. بعد هم به جایی که خودم دوست دارم می برمش و ستاره ها رو تماشا می کنیم و در گوشش عشقم رو نسبت بهش زمزمه می کنم در تمام شب ... کیو جونگ : اونو به یک جای شلوغ می برم بعد دستش رو میگیرم و به همه مردم نشون میدم که چقدر دوستش دارم بعد در گوشش ترانه عشقمون رو می خونم بعد براش یک قوطی شیرینی می گیرم تمام وقتم رو در اونجا باهاش قدم می زنم جونگ مین : خلاصه وار .. یه شب پر حرارت و به یاد ماندنی با حضور زیبایش برایش رقم می زنم … سوال : تا حالا شده یه کار احمقانه انجام بدین و عشقتون رو به یه نفر اعتراف کنین ؟؟ کیو جونگ : شما از یونگ سنگ بپرسین که تو این کار تخصص داره . یونگ سنگ : نه من تجربه زیاد ندارم من کسی رو که دوست داشتم خواستم بهش بگم اما وقتی به صورتش نگاه کردم کلمات گم شد پس تصمیم گرفتم یه ترانه براش بنویسم . نوشتم و خوندم با صدای خودم براش ضبط کردم اما هیچ وقت اون نوار و ترانه رو بهش ندادم . هنوز بعضی وقت ها به اون ترانه فکر می کنم هیونگ جون : خوب من یه بار شجاعتم رو جمع کردم تا بهش اعتراف کنم اول یک جعبه شکلات گرفتم بعد یه نفس عمیق کشیدم . رفتم کنارش و اول شکلات رو بهش دادم و خواستم بگویم که .. که شکلات رو به سینه ام کوبید و بعد از کنارم رد شد و با شدت عصبانیت فریاد زد : برو گم شو بعد دوباره فریاد زدبرو گم شو هیون جونگ : من کلا اعتراف نمی کنم اگه کسی رو که می خوام باید او هم متقابلا من رو بخواهد یک احساس متقابل … به خاطر همین هیچ وقت جواب رد نشنیدم جونگ مین : نگاه من کلا اعتماد به نفس بالایی داره !! اما معمولا در این موارد خیلی ترسو هستم . وقتی بخوام به یه نفر بگم دوستش دارم تمام بدنم میلرزه . در اولین دیدار به خودم میگفتم کاش اول اون اعتراف کنه به همین دلیل تا حالا جواب رد نشنیدم. قانون هم دارم{اگه دختری منو نادیده میگیره من هم او را نادیده خواهم گرفت } کیو جونگ : من و نونا دوست های دبیرستانی بودیم اما جریان من مثل ترانه لی سانگ جی هست من هی با خودم می گفتم نونا زن زندگی من هست اما اشتباه می کردم بعد از مدتی فهمیدم که ما اصلا برای هم ساخته نشدیم . او مردی رو می خواست که مزرعه دار باشد من فردی رو می خواستم که حسود نباشد اولین اعتراف من به نونا بود . اما به نظر من بزرگ ترین اشتباه من بود حالا هم امیدوارم نونا خوشبخت باشه نداره حالا سوال : همسر آینده شما باید چطور باشد (( چه خصوصیاتی داشته باشد )) ؟؟ هیون جونگ : خوب باید خیلی اعتماد به نفس بالایی داشته باشد. زیبا باشد . از همه مهم تر چشمان زیبایی داشته باشد و مهترین چیز هم به کار من احترام بگذارد .. جونگ مین : مادر خوبی باشد ( هنوز ازدواج نکرده به بچه فکر میکنه )با مردم خوش رفتار باشد. من را درک کند و قلب بزرگی داشته باشد هیونگ جون : مثل یک دوست برای من باشد . در کارها و مخارج خانه با من همکاری کند من نیز در کارهای خانه مثل شستن ظرف ها با او همکاری خواهم کردبتونم باهاش راحت حرف بزنم و تمام مشکلاتم رو بگم .. آرامم کنه .. در کنارش احساس آرامش کنم .. این باعث میشه در کنار هم احساس کنیم یونگ سنگ : یک شریک زندگی که در نگاهش زندگی رو ببینم .. با نگاه او زندگی کنم .. و با نفسش و حضورش احساس خوشبختی و شادی کنم .. کیو جونگ : دوست ندارم زندگیم با مشغله کاریم قاطی بشه . کسی که بتونه این دو دنیا رو از هم جدا کنه و من وقتی پا به خانه می گذارم وارد محیطی آرام و زیبا و شاد بشم دور از تمام مشغله های کاری از سوالاتی که از هیون جونگ لیدر گروه شد این بود:موقعی که آنفولانزا گرفته بودی و در قرنطینه به سر می بردی چه احساسی داشتی؟ او در جواب گفت:خیلی سخت بود.احساس درد فراوان داشتم.احساس می کردم دارم می میرم.خیلی تنها بودم.درسته طرفدارانم هم نگرانم بودن و برام دعا میکردن.اما اینجا جاشه که از یه نفر که در تمام اون روزهای سخت من در کنارم بود تشکر کنم. چون همه از من می ترسیدن و فرار می کردن . تو اون روزها فقط دوست عزیزم یونگ سنگ کنارم بود . و منو در اون روزها تنها نگذاشت . بهم امید داد . من همیشه به یونگ سنگ مدیون خواهم بود که اون روزها منو تنها نگذاشت حتی نترسید که او هم مبتلا بشه. حالا هم خوشحالم که کاملا حالم خوبه وبهبود پیدا کردم«ایول به یونگ سنگ.چه آدم فداکاریه.واقعا به این می گن دوست واقعی.» دیگر سئوال هم از لیدر هیون جونگ این بود که بعد نقش یون جیهوو خیلی ساکت شدی؟؟ چرا ؟؟ جواب : علتش این بود که برای اینکه در قالب نقش یون جیهوو آرام و ساکت برم. در همه جا مثل جیهوو رفتار می کردم .. به خاطر همین خصوصیات اخلاقی جیهوو روم مونده بود ..و حتی بعد سریال هم تو این مدت .. مانند جیهوو آرام و ساکت وسر به زیر. اما حالا دیگه اخلاق خودم داره بر می گرده همون هیون جونگ شر و شلوغ. احتمالا دوستام دوباره دنبال جیهوو آرام و ساکت می گردن سئوالی که از یونگ سنگ شد این بود که تو این مدت چرا از دختر ها فاصله گرفتی ؟؟ جواب : خوب من فاصله نگرفتم اما بعضی چیز ها باعث شد .. من در جریانی که نمی خوام بیان کنم خیلی اذیت شدم .. کلا عشق چیه ؟؟ چرا این قدر بیرحمه .. آیا واقعا من عشق رو تجربه کردم .. ؟؟ این سئوالاتی که الان در ذهن منه .. به خاطر همین تصمیم گرفتم .. منتظر بمانم .. تا اون کسی که واقعا برای من آفریده شده و زیبایی عشق رو برام نشان خواهد داد بیاد .. پس من از دختران فاصله نگرفتم .. فقط منتظرم بعد این سئوال جونگ مین اضافه کرد : یونگ سنگ اعتقاد داره برای هر کسی یه نفر آفریده شده که یک روز می یاد .. پس اگه ارزش داره باید منتظر بود .. منم با این حرف یونگ سنگ موافقم . برای هر کسی در این دنیا جفتی آفریده شده دختر ایده آل جدید کیم هیون جونگ ؟؟ جواب : در یکی از برنامه ها از بین دخترانی که هیون جونگ دوست داره .. خواستن دختر ایده آلش رو انتخاب کنن .. که بلاخرا بعد این همه انتخاب کریستال ( اف ایکس ) خواهر جسیکا .. و دختر شایسته کره لی هانی به دور آخر موندن که بالاخرا هیون جونگ دختر ایده آلش رو لی هانی انتخاب کرد .. از شانس هم لی هانی در اون برنامه حضور داشت یکی از سئوالات هم این بودقبل از اینکه هیون جونگ به آنفولانزا مبتلا بشه چه حالی داشت (( منظورش قبل تشخیص بود )) ؟؟ جواب : جونگ مین : من وقتی از مالزی برگشتیم به هیون جونگ گفتم که در فرودگاه دوش نگیره اما اون اسرار داشت .پس به کابین فرودگاه رفت و اونجا دوش گرفت. .. من حدس می زنم هیون جونگ اونجا مبتلا شد کیو جونگ : وقتی ژاپن بودم . هی احساس سر گیجه می کرد .. کمی هم تب داشت .. بهش گفتم به یه بیمارستان بریم شاید مهم باشه .. اما گفت سرما خوردگی ساده هست خیلی نگران بودم .. اما تنها چیزی که می گفت این بود که سرما خوردگیه«وا.چرا اینقدر این لجبازه؟؟» یونگ سنگ : من وقتی تو فرودگاه حالش بد شد کنارش بودم حتی در بیمارستان هم اونجا تشخیص آنفولانزای نوع آ دادن .. کسی که به .. بچه ها خبر داد هم من بودم .. به خاطر همین تصمیم گرفتم اون دو روز رو پیش هیون جونگ بمونم. هیونگ جون : در طول برنامه هم حال نداشت حتی چندبار کم مونده بود زمین بخوره.ما هموم براش نگران بودیم. هیون جونگ یکی از خاطراتش رو در بیمارستان ژاپن گفت که وقتی نتها بودم و احساس نا امیدی می کردم پرستار اومد کنارم .. به پرستار گفتم که : من دارم میمیرم اما من آرزوهایی دارم .. مثلا می خوام 4 تا بچه داشته باشم .. 2 تا دختر 2 تا پسر «ماشالا.چجوری می خواد چهار تا بچه رو بزرگ کنه؟؟خوب معلومه همونجوری که جونگ مین بزرگ می کنه!!» پرستار بهم خندید و گفت نترس تو نمی میری .. حتما در آینده هم صاحب 4 تا بچه میشی. ..حتما اونجورکه می خوای می شه. به خودت امیدوار باش .. حالا دارم به اون حرفم فکر می کنم خنده ام میگیره سپااااااس RE: مصاحبه باss501 - گل سا2 - 14-12-2013 توی وبلاگتم بود مررررررررررررررررررررررررررررررررسی RE: مصاحبه باss501 - ko*minam - 14-12-2013 (14-12-2013، 19:52)گل سا2 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.نه بابا!فک کردم نبود! چرااطلاع رسانی میکنی؟ RE: مصاحبه باss501 - لی مین هو3 - 21-12-2013 ممنون جالب بود RE: مصاحبه باss501 - گل سا2 - 22-12-2013 (14-12-2013، 20:41)ko*minam نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.مگه بده ادم اطلاع رسانی کنه RE: مصاحبه باss501 - ko*minam - 22-12-2013 (22-12-2013، 18:06)گل سا2 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.درحدددتوآره!!!!!!!! RE: مصاحبه باss501 - گل سا2 - 30-12-2013 خب دیگه چه کنم؟؟؟ RE: مصاحبه باss501 - ko*minam - 30-12-2013 (30-12-2013، 12:27)گل سا2 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.یعنی انقدبیکاری!!!!!! واااااااااای! RE: مصاحبه باss501 - گل سا2 - 31-12-2013 آره دراین حد!!! RE: مصاحبه باss501 - ko*minam - 01-01-2014 بروامتحان بخون!!!!! البته توخرخون که همیشه داری میخونی |