داستانی کوتاه از حضرت یوسف - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: مذهبی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=41) +--- موضوع: داستانی کوتاه از حضرت یوسف (/showthread.php?tid=72539) |
داستانی کوتاه از حضرت یوسف - sheybolkhazib - 06-12-2013 برادران یوسـف وقتـی میخواسـتند یوسف را به چـاه بیفکنند، یوسف لبـخندی زد. یهودا (یکی از برادران) پرسید: چـرا خندیدی؟ اینجا که جای خـنده نیـست! یوسـف گفت: روزی در فکر بودم چگونه کسـی میتواند به من اظهار دشـمنی کند با اینکه برادران نیرومندی دارم! اینک خداوند همین برادران را بر من مسلط کرد، تا بدانم که نباید به هیچ بنده ای تکیه کرد... RE: داستانی کوتاه از حضرت یوسف - ( lιεβ ) - 06-12-2013 ممنون ســـــپاس RE: داستانی کوتاه از حضرت یوسف - sheybolkhazib - 06-12-2013 [quote pid=1308675 dateline=1386304054]:hje:[/quote] RE: داستانی کوتاه از حضرت یوسف - AYLIN♥♥♥♥♥ - 06-12-2013 ممنون عالی بود RE: داستانی کوتاه از حضرت یوسف - sheybolkhazib - 06-12-2013 خواهش میکنم RE: داستانی کوتاه از حضرت یوسف - ماگنولیا - 06-12-2013 |