زندگینامه پل الوار - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: بیوگرافی بزرگان ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=62) +---- موضوع: زندگینامه پل الوار (/showthread.php?tid=69970) |
زندگینامه پل الوار - KᏙ¥றᏙƝ - 19-11-2013 پل الوار (۱۹۵۲-۱۸۹۵) نام مستعار اوژن گرندل شاعر فرانسوى است که در خانوادهاى متوسط زاده شد و تحصیلات مقدماتى را در دبیرستان کولبر Colebert انجام داد و در ۱۹۱۱ به علت ابتلا به بیمارى، تحصیل را رها کرد و براى استراحت به کوهستان هاى سوئیس رفت و یک سال و نیم آنجا ماند. پس از بهبود و بازگشت به پاریس به شعر دلبستگى یافت و براى اولین بار چند قطعه از اشعار خود را در مجلات ادبى فرانسه به چاپ رساند. در سال ۱۹۱۴ به خدمت نظام احضار شد و در بخش پرستارى انجام وظیفه کرد، در ۱۹۱۷ اولین دفتر شعر خود را به نام «وظیفه و نگرانى» چاپ کرد و یک سال بعد در ۱۹۱۸ دومین دفتر شعرش با عنوان «اشعار براى صلح» به چاپ رسید. الوار پس از پایان جنگ با آندره برتون، لوئى آراگون و فیلیپ سوپو آشنا شد و با شرکت آنان «بیانیه شعر سوررئالیستى فرانسه» را امضا کرد. الوار از جمله اولین کسانى بود که از مزایاى شعر ناهشیارانه و تفاوت آن با اشعار هشیارانه سخن گفت و شعر را ناشى از حالت خودکار مغز آمیخته با اوهام (تخیل) دانست. الوار از شاعران ردیف اول مکتب سوررئالیسم بود و سبک شخصى خاصى در این مکتب به وجود آورد که او را در میان تمامى هنرمندان به چهره اى محبوب و ممتاز بدل کرد. در سال ۱۹۲۴ پس از جدایى از همسرش (گالا) که براى الوار ضربه روحى بسیار سختى بود دست از همه چیز برداشت و سفرى را به دور دنیا آغاز کرد و در بازگشت آثارى را انتشار داد که همه از لحنى هیجان انگیز و پرشور خبر مى داد. از آن جمله «مرگ از نمردن»، «پایتخت اندوه» و «چشمان پرثمر». الوار در جنگ هاى داخلى اسپانیا شرکت کرد و در صف جمهورى خواهان به نبرد با نیروهاى فرانکو پرداخت. در هنگام اشغال فرانسه در ۱۹۴۲ به عضویت حزب کمونیست درآمد و از شاعران سرآمد نهضت مقاومت گشت.هنگامى که صلح به فرانسه باز مى گردد الوار شعر سیاسى را رها مى کند اما شعرش همچنان مردمى است با رنگى از تغزل خاص فرانسوى به عقیده ژان روسلو نویسنده «فرهنگ شعر معاصر فرانسه»: «پل الوار از میان همه شاعران مکتب سوررئالیسم، کسى است که وسیع ترین تاثیر را بر نسل هاى جدید شاعران گذاشت.»۶ مجموعه کامل اشعار پل الوار در ۱۹۶۲ در پاریس به چاپ رسید. الوار در شعر به رهایى ذهن از قیود و محدودیت قوانین زیبایى شناسى و اخلاق پایبند است و شعر را بدون دخالت و خواست شاعر، به راه آزادى و الهام محض مى کشاند و موضوع آن را بر مبناى عصیان درباره وضع کنونى بشر مى نهد. پل الوار اگرچه به مکتب سوررئالیسم تعلق داشته و در اشعارش زبانى استعارى و موجز و گاه نامفهوم به کار مى برد، با این همه مسائل مورد بحث الوار به زمان معینى بستگى ندارد. وى مرکزیت را نفى مى کند، اشیا را از بین مى برد و در شعرش تنها انسان باقى مى ماند و بس. موضوع شعر درنظر الوار کشف واقعیت است، صداى الوار پرطنین و رساست. الوار با آنکه از سیر و سلوک و عرفان بازى هاى رایج در شعر اروپایى به کل دور است و حتى به طور آشکار نفى مسائل ماورالطبیعه مى کند ولى بنا به گفته برخى از مهمترین منتقدان ادبیات فرانسه از جمله پیربودافر گویى همواره رنگ و بویى از مذهب و کلام مذهبى در شعر الوار وجود دارد که گاه حتى با آیه هایى از کتاب مقدس (عهد عتیق) پهلو مى زند. او اگرچه استاد شعر سوررئالیستى است، در شعر غنایى فرانسه نیز مقامى شامخ دارد. RE: زندگینامه پل الوار - Alijah-1994 - 20-01-2014 خیلیــ ازشـ خوشمـ میاد..مرسیــ..... یه متن کوچیک اما عالیــــ ، من کهـ عاشقشمــ : پل الوار : تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم تو را به خاطر عطر نان گرم برای برفی که آب می شود دوست می دارم تو را برای دوست داشتن دوست می دارم تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم برای پشت کردن به آرزوهای محال به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم تو را برای دوست داشتن دوست می دارم تو را به خاطردود لاله های وحشی به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان برای بنفشی بنفشه ها دوست می دارم تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم تو را برای لبخند تلخ لحظه ها پرواز شیرین خا طره ها دوست می دارم تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم تو را برای دوست داشتن دوست می دارم تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام دوست می دارم تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم دوست می دارم |