قـاصدکـ - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: قـاصدکـ (/showthread.php?tid=6990) |
قـاصدکـ - cute flower - 07-05-2012 < بـنام خدای قاصدک ها > با جوهر سرخرنگ احساس و خنجر بی رحم قلم نقش قلبم را بر سینه ی پاک و غمگین کاغذ ها میکشم و آن را بر بال های قاصدک مهربانی، تقدیم به شما میکنم: تقدیم به خدای خوبم که حضورش وسعت دوست داشتن است. تقدیم به پدر و مادرم و همه ی پدر و مادر ها،که وجودشان آسمانی است. تقدیم به حافظ که شاخه نبات احساسم را به من هدیه کرد و تقدیم به همه ی آنهایی که حضورشان در لحظات سکوت و تنهایی مرا لبریز می کند از هرچه احساس، تقدیم به تو ای ایرانی ،ای زاده ی سرزمین پاک عشق < قـاصدک های سرخ عــــشق > به نام پروردگار رز های سرخ آسمان بهاری با سرانگشتان ظریف و زیبای باران، اهنگ خواب های طلائی را با نت های برگ های سبز درختان،آرام آرام می نوازد. ترنم صدای ترانه ی برگ ها و باران در فراسوی پنجره ی اتاقم، من را به تماشای شادی شاپرک ها دعوت می کند. بوی باران،ابرهای خاکستری،آسمان سرخ رنگ غروب، پنجره ی گشوده، ماهی کوچک تنگ بلور، همه و همه طعم عشق می دهند، عطر جشن پرستو ها، عطر بـهار، عطر حضور تو،عطر دوست داشتن ... بـنام تنها عشق تا ابد باقـی توی همهمه ی بی احساس ماشین ها، توی دنیای بی روح دود و آهن، کنار یک دریچه نشستم به وسعت خوشبختی، دریچه ای که به روی یه گل سرخ عشق گشوده شده. صدای گنجشکایی رو می شنوم که به عشق دیدن خنده های آسمون و اشک شادی ابرا، پرواز می کنن، به دست هایی چشم دوختم که با وسعت باغ قلبش،باغچه ی کوچیک حیاط رو،سبز و دریایی میبینه،به چشم های مهربونی که تمام بوسه های دنیا واسه ی پرستش مهربونی هاش کمه به وجودی دل گرمم که وجودش آسمونی و عشقش اهورایی ست. کنار دریچه ی کوچیک اتاق من ، یه دنیای بزرگ پر احساسه،قلب مهربونیه که چشماش جز به آرامش چشمام،به خواب نمیره، لبهایی که جز به لبخند لبام شکوفا نمیشه و دنیایی که جز به زیبایی دنیام زیبا نمیشه. کنار دریچه ی کوچیک اتاق من،یه آسمون پر عشقه، آسمونی به وسعت دنیای من، آسمونی به زیبایی دریا،به بزرگی دنیا، آسمونی قد دوست داشتن که هیچ وقت پایان نداره. کنار دریچه ی اتاق من ،یه اسمه، یه اسم مثل خورشید، که وسعت دیدم پر از اونه ، یه اسم مثل بارون که باغچه ی قلبم سبز از زمزمه ی اونه، یه اسم که جنسش،جنس گله، پر از نوره،پر از غروره،پر از عشقه. یه اسم که زندگی می بخشه حتی به مرگ، حتی به نیــــست من کنار دریچه ی اتاقم یه دنیای بزرگ دارم ، به اندازه ی خوشبختی. من کنار دریچه ی اتاقم میشینم و ،واسه داشتن دنیایی به این قشنگی ، واسه داشتن زیبایی به تمامیت سرخی عشق، به وسعت آبی ارامش، با بارون آسمون همنوا میشم و به سجده ی عشق،تو محراب پاک دوست داشتن میرم. بـنام خدای آسـمان ها دار عشق را بر پا کردم، از رنگ های زیبای دوست داشتن،تار و پود فرش محبت را شروع به بافتن نمودم. رج سرخ عشق،رج آبی محبت،رج صورتی احساس،رج سفید حضور بهاریت، رج مشکی هجران و نبودنت ... قالی را بافتم،طرح نقش بسته به قالی،نگاه عاشق تو بود، وجود شیرین تو که تمامیت عشق است و کمال احساس. قالی عشق من جز تو طرحی نداشت ،جز تو هیچ زیبایی نداشت، جز تو هیچ نداشت... |