انجمن های تخصصی  فلش خور
9مهارت زندگی که هر کودکی باید بیاموزد - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: پزشکی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=57)
+---- انجمن: روان شناسی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=63)
+---- موضوع: 9مهارت زندگی که هر کودکی باید بیاموزد (/showthread.php?tid=68452)



9مهارت زندگی که هر کودکی باید بیاموزد - ★ ᗰᗩᕮᗞᕮ ★ - 10-11-2013

کودکان در سیستم آموزشی این روزها بخوبی برای زندگی در دنیای آینده آموزش داده نمی شوند.

بعنوان کسی که از دنیای سنتی گذشته به دنیای دولتی و سپس به دنیای آنلاین مدرن که هر لحظه در حال تغییر است قدم گذاشته ام, می دانم که دنیا از دیرباز به سرعت در حال تغییر به سمت دنیایی غیر ضروری پیش می رود. من در صنعت روزنامه تربیت شدم, جائی که اعتقاد داشتیم برای همیشه به همان صورت خواهد ماند — اما حالا اعتقاد داریم که راهی که می رویم به نا کجا آباد است.

متاسفانه, ما در سیستم آموزشی تحصیل کردیم که اعتقاد داشت جهان به همین صورتی که هست به همین صورت هم باقی خواهد ماند, فقط شاید با تغییرات کوچکی در مد. ما با یکسری مهارت هایی که در دهۀ 1980 نیاز بود آموزش داده شدیم, نه با تغییراتی که در سال 2000 پیش آمد.

و حالا اینرا به خوبی احساس می کنیم که, هیچ کس واقعا نمی داند که در 20 سال آینده دنیا چه شکلی خواهد داشت. دهۀ 1980 را تصور کنید, هنوز رایانه ها بسیار ابتدایی بودند, وقتی که فکس بروزترین تکنولوژی ارتباطات بود, زمانی که اینترنت به عنوان چیزی که ما در حال حاضر می دانیم تنها رویای نویسندگان علمی تخیلی مانند ویلیام گیبسون بود.

پس هیچ ایده ای نداریم که دنیا در آینده چه چیزی برای ما خواهد داشت.

پس چگونه فرزندانمان را برای دنیایی آماده کنیم که غیر قابل پیش بینی است, دنیای ناشناخته؟ با آموزش شان با نحوۀ انطباق دادن خودشان با شرایط, با مواجهه شدن با تغییر, برای اینکه آماده مواجهه شدن با هر چیزی باشند نه فقط آماده کردنشان برای موضوعی خاصی.

پس نگاهی به این مهارت های کلیدی که من اعتقاد دارم کودکان باید بیاموزند بیاندازید, که آنها را به بهترین نحو ممکن برای زندگی در دنیای آینده آماده می کند.

1. پرسیدن سوال.

در آموزش چه چیزی را از همه بیشتر برای فرزندانمان می خواهیم, اینکه خودشان بیاموزند. همه چیز را خودشان یادبگیرند. چونکه اگر این قابلیت را بیاموزند, دیگر نیازی نیست به آنها چیزی بیاموزید — هر چیزی را که برای آینده شان نیاز باشد, خودشان یاد خواهند گرفت. اولین قدم برای اینکه انسان چیزی به خودش بیاموزد پرسیدن سوال است. خوشبختانه, بچه ها این کار را به طور طبیعی می دانند — پس فقط باید آنها را تشویق نماییم. یک راه بسیار خوبی برای انجام این کار شبیه سازی آن است. هنگامی که شما و کودک تان با چیز تازه ای روبرو می شوید, سوال مطرح کنید, و پاسخ های آن را با فرزندتان در میان بگذارید. هنگامی که او سوال بپرسید, بجای تنبیه کردن به او پاداش بدهید (متعجب می شوید که چقدر سوال برای پرسیدن دارند).

2. قدرت حل مسئله.

اگر کودک بتواند مسائل را حل و فصل کند, هر کار دیگری هم می تواند انجام بدهد. هر کار جدیدی ممکن است برای انسان دلهره آور باشد, اما در واقع فقط یک مسئلۀ جدید برای حل نمودن است. مهارت های جدید، محیط جدید، یک نیاز جدید … آنها فقط مسائل ساده ای هستند که باید حل شوند. به کودکان حل مسئله را از طریق مدل سازی حل مسئله آموزش بدهید, سپس به آنها اجازه بدهید یک مسئلۀ ساده را خودشان حل نمایند. بلافاصله تمام مسائل کودک را برایش پاسخ ندهید — اجازه بدهید با آنها روبرو شود و راه حل های مختلف را امتحان نماید, و پاداش این تلاش ها این است که. در نهایت, کودکانتان اعتماد به نفس کافی برای مواجهه شدن با مسائلشان را خواهند یافت, پس دیگر کاری نیست که نتواند از پسش برآید.

3. مواجهه با پروژه.

به عنوان یک کارآفرین آنلاین, فهمیدم که کار من توالی از پروژه ها است, بعضی اوقات به هم مرتبطند, بعضی اوقات بزرگند و بعضی اوقات کوچک (اما در نهایت همه شبیه هم هستند). همچنین می دانم که پروژه ای دیگر وجود ندارد که من نتوانم از پسش بر آیم, به خاطر اینکه بسیاری از آنها را به سرانجام رساندم. این مقاله یک پروژه است. نوشتن کتاب یک پروژه است. فروش همان کتاب نیز یک پروژه است. با کودکانمان بروی پروژه ها کار کنیم, اجازه بدهید با شما برویشان کار کنند و آنها را تکمیل نمایند, سپس اجازه بدهید خودشان این کار را انجام بدهند. هر چه اعتماد به نفسشان بیشتر شود, مسوولیت بیشتری به آنها واگذار نمایید. بزودی, یک سری پروژه خودش پیش رو دارد که در مورد حل شان هیجان زده خواهد بود.

4. یافتن علاقه.

چیزی که مرا به پیش می برد هدفم نیست, نظم و انضباط نیست, انگیزۀ خارجی هم نیست, پاداش هم نیست … شور و اشتیاق و علاقه است. وقتی برای کاری هیجان دارم نمی توانم فکر کردن در آن مورد را متوقف کنم, من ناگزیرم که در آن قضیه غرق شوم, و در اکثر مواقع من این پروژه را تکمیل می کنم و از نتیجه اش رضایت دارم. به کودکانتان یاد بدهید چیزهایی را بیابند که بدان علاقه مند هستند — اهمیت ندارد که خیلی از کارها را تجربه نمایند, در نهایت یکی را خواهند یافت که بیشتر دوست دارند, به آنها کمک نمایید که واقعا از آن کار لذت ببرند. به هیچ وجهه آنها را دلسرد ننمایید — تشویقشان کنید. دلخوشی شان را از آنها نگیرید — بلکه پاداششان هم بدهید.

5. استقلال.

به بچه ها باید آموزش داده شود برخی اوقات روی پای خودشان بایستند, بله. کم کم تشویقشان کنید که کارهایشان را خودشان انجام بدهند. چگونگی انجام آن کار را به آنها یاد بدهید, برایشان الگو باشید, کمک شان کنید انجامش بدهند, به آنها اجازه بدهید اشتباه بکنند. با موفقیت هایی که بدست می آورند کلی اعتماد بنفس پیدا می کنند, اجازه حل شکست را به آنها بدهید. هنگامی که مستقل بودن را بیاموزند, دیگر به آموزگاری نیاز نخواهند داشت, پدر و مادر, یا صاحب کار که به آنها بگوید چکار بکنند و چکاری نکنند. می توانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند, و آزاد می شوند.

6. بدون دلیل شاد بودن.

بسیاری از ما بیش از حد فرزندانمان را نوازش می کنیم, آنها را محدود می کنیم, برای شاد بودن همیشه منتظر دریافت چیزی هستند. وقتی فرزندمان بزرگ شد, نمی داند که چگونه باید شاد باشد. همیشه بدنبال یافتن فردی است که به او محبت کند. اگر غفلت کنیم, دلخوشیش را در چیزهایی دیگری مانند — خرید, غذا, بازی های ویدیو ئی, اینترنت و این قبیل چیزها می یابد. اما اگر فرزندمان از همان کودکی بیاموزد که با خودش شاد باشد, بازی کند, مطالعه کند, تجسم کند, یکی از با ارزشترین مهارت های زندگی را آموخته است. به کودکتان اجازه بدهید از سن کم با خودشان خلوت کند. به حریم خصوصی شان احترام بگذارید, اوقاتی را برای اینکار اختصاص بدهید (مانند شب ها) که هم کودک و هم والدین با خودشان خلوت کنند.

7. شفقت.

یکی از ضروری ترین مهارت های زندگی برای اینکه با دیگران خوب تعامل داشته باشیم. بیش از اینکه مراقب خودمان باشیم هوای دیگران را داشته باشیم, با شاد کردن دیگران خودمان را شاد کنیم. مهربان بودن و شفقت داشتن کلیدی ترین نمونه الگو برای فرزندانمان است. در همه حال با فرزندتان دلسوز باشید, و همچنین با دیگران. همدلی را به آنها با پرسیدن این سوال که فکر می کنند دیگران چه احساسی دارند به آنها بیاموزید. در هر فرصتی به آنها نشان بدهید چگونه می توانند درد و رنج دیگران را تسکین بدهند, چگونه می توانند دیگران را با کارهای محبت آمیز کوچک شاد نمایند, در آینده چگونه می توانند شما را متعاقبا شاد نمایند.

8. دیدگاه باز.

در بسیاری از موارد ما در محیط جدایی از اجتماع رشد می کنیم, که اغلب انسان ها همه در آن یکنواخت هستند (حداقل در ظاهر), اما وقتی با مردم متفاوت برخورد داریم, که می تواند ناراحت کننده, شکه کننده و ترس آور باشد. همه نوع انسان را به بچه هایتان بشناسانید, از نژادهای مختلف گرفته تا تمایلات جنسی مختلف تا شرایط مختلف روانی. به آنها نشان بدهید که نه تنها متفاوت بودن کار خوبی است, حتی برای این تفاوت باید شاد هم بود, و این تفاوت ها است که زندگی را زیبا می کند.

9. برخورد با تغییر.

به نظر من این یکی از اساسی ترین مهارت ها در رشد کودک می باشد, در دنیایی که هر روز دارد تغییر می کند, باید تغییر را پذیرفت, با تغییر مواجه شد, تغییر را دنبال نمود, این یک امتیاز رقابتی بزرگ است. این یک مهارت است که من هنوز خودم در حال یادگیری آن هستم, اما فهمیدم که این مهارت خیلی بکار من می آید, بویژه برای کسانی که استرس و یا مقاومت در برابر تغییر دارند, اهداف و برنامه هایتان را تعیین کنید و سعی نمایید بشدت به آنها پایبند باشید و چشم اندازی از آیندۀ تغییر یافته خودتان را ببینید و خودتان را با آن وقف دهید. سخت گرفتن کمکی به تغییر شرایط تان نخواهد کرد. پس, الگویی برای فرزندانتان در این شرایط باشید, و به آنها بیاموزید که تغییر چیز خوبی است, می توانید خودتان را با شرایط وقف دهید, می توانید فرصت های جدید را که قبلا به آنها پشت می نمودید در آغوش بگیرید, این باید اولویت تان در زندگی باشد. زندگی همانند یک ماجراجویی است, برخی امور آنجور که انتظار داریم خوب پیش نمی رود, در جایی که انتظارش می رود متفاوت عمل نمایید — این بخشی از ماجراجویی زندگی تان است.

ما نمی توانیم یک سری از اطلاعات را فقط به فرزندانمان بیاموزیم, برای اینکه فقط یک کار برای خودشان در آینده مهیا کنند, وقتی که از فردایمان خبر نداریم. حداقل می توانیم چیزهایی به آنها بیاموزیم تا خودشان را با شرایط جدید وفق بدهند, برای اینکه همه چیز را خودشان بیاموزند, همه مسائل را خودشان حل کنند, بعد از حدود 20 سال, از این کار خودتان تشکر می کنید.