انجمن های تخصصی  فلش خور
داستان یک رابطه دختر و پسر ... بخونیدش اخر همه ی عشق ها مرگه - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+--- موضوع: داستان یک رابطه دختر و پسر ... بخونیدش اخر همه ی عشق ها مرگه (/showthread.php?tid=65912)



داستان یک رابطه دختر و پسر ... بخونیدش اخر همه ی عشق ها مرگه - !~IмДи~! - 25-10-2013

ســـلــــــــــ آ مــــــــــــ .... خوبـــیــد اگـــر هــمــ نیـســتــیــد حالا خوبـــــ میشــیـد SmileSmile




یه روز یه دختره یه پسره را تو خیابون می بینه خیلی ازش خوشش میاد خلاصه هر کاری می کنه دل پسره را به دست بیاره پسره اعتنایی نمیکنه ، چون فکر می کنه همه دختر ها مثل هم هستند ازاین داستان ها شنیده بود که همه دخترها بی وفا هستند..... خلاصه میگذره ســــه، چـــــهار روز، پسرم دل میده به دختره خلاصه با هم دوست میشن و این دوستی میکشه تا یک سال،... دو سال، سه سال،... چهار... و پنج.... همینطوری با هم بزرگ میشن................................................. خلاصه بعد از این همه سال که با هم دوست بودن پسره به دختره میگه: چقدر دوستم داری دختره {با مکث زیاد} میگه: فکر نکنم اندازه ای داشته باشه میگه: مگه میشه ...... مگه میشه...... عشقت را دوست نداشته باشی! میگه نه ؛ نه اینکه دوستت ندارم انــــــدازه نداره دختره از پسره می پرسه تو چی تو چقدر من رو دوست داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پسره {مکث زیادی میکنه} میگه : خیـــــــــــــــلی دوســــــــــــت دارم، بیشتر از اون چیزی که فکرش را کنی.............................................................................​...................................

روزها میگذره......... شبها میگذره ..........تا اینکه پسره فکری به سرش میزنه؛ میگه میخوام این فکر را عملی کنم می خواست عشق خودش رو امتحان کنه تا اینکه یه روز میرسه؛ بهش میگه:.......بهش میگه......من یه بیماری دارم که فکر نکنم تا چند روز دیگه دوام بیارم!! ............... راستی اگه مردم چی کار میکنی؟.....دختره {یکم اشک تو چشماش جمع میشه و} میگه این چه حرفی که میزنی! دوست ندارم بشنوم ؛خلاصه حرف را عوض میکنه میگه: تو چی؟ تو که مردی منم میمیرم، فکر میکنی خیلی ساده است تنهایی، بدون تو بودن. پسره میگه: نه،... بگو حالا... دختره میگه: نمیدونم چی کار میکنم! ولی اگه من مردم چی؟ پسره بهش میگه: امتحانش مجانیه اگه تو مردی بهت میگم چی کار میکنم!.... خلاصه اتفاق می افته...... (پسره یه نقشه میکشه که یه قتل الکی رخ بده) تا اینکه به نظرش میرسه؛ الکی خودش را به کشتن بده تا ببینه اون دختره چیکار میکنه! خلاصه ...تشیع جنازه ای ... (برای پسره میگیرن) اون را دفن میکنن پسره هم یه جا قایم میشه؛ میبینه دختره فقط یه شاخه گل قرمز میاره میندازه و میره. تا اینکه میبینه واقعا اهمیتی بهش نداد و دختره با کسی دیگه رفته خیـــــلی غمگین شده بود، دنیاش خیـــــــلی بــــی رنـــــــگ شده بود. تا اینکه بعد از چند روز دختره تصادف میکنه و میمیره. دختره را دفن میکنن و هیچ کسی هم سر مزارش نیست. پسره با یک شاخه گل یاس سفید یا نه؛ با یه دسته گل یاس سفید، میره سر مزارش بهش میگه میبینی اون لحظه بود، این سوال را کردی از من که اگه بمیری چیکار میکنم این کار را میکنم...... تموم یـاس های سفید را با خــــــــــون خودم قـــــــــــــرمـــــــــــــــــز میکنم....... منم کنارت میمیرم.......crying

ممنــــــون کــه ســـر زدیـــن .... تا موضوع بعد فعلا بای

راستی سپاس بدی بدم نمیادSmileSleepySleepyWink


RE: داستان یک رابطه دختر و پسر ... بخونیدش اخر همه ی عشق ها مرگه - mahsa690 - 25-10-2013

ashkam dar omad...cry2cry2


RE: داستان یک رابطه دختر و پسر ... بخونیدش اخر همه ی عشق ها مرگه - ஐற£ℒἶ†дஐ - 26-10-2013

اشکم در اومد


RE: داستان یک رابطه دختر و پسر ... بخونیدش اخر همه ی عشق ها مرگه - آراگل - 30-12-2015

من اشکم در نیومد :4chs:


RE: داستان یک رابطه دختر و پسر ... بخونیدش اخر همه ی عشق ها مرگه - σνєяɗσѕ - 30-12-2015

خودت نوشتی؟؟؟!!! بعضی جاهاش ابهام داش!!! Dodgy ولی بازم ممنون Undecided


RE: داستان یک رابطه دختر و پسر ... بخونیدش اخر همه ی عشق ها مرگه - 1381mohammadreza - 30-12-2015

این یک دکلمه است ومحسن چاووشی با این دکلمه اهنگ میخونه من اهنگشو دارم


RE: داستان یک رابطه دختر و پسر ... بخونیدش اخر همه ی عشق ها مرگه - yaldaw - 13-05-2017

(25-10-2013، 18:37)!~IмДи~! نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
ســـلــــــــــ آ مــــــــــــ .... خوبـــیــد اگـــر هــمــ نیـســتــیــد حالا خوبـــــ میشــیـد SmileSmile




یه روز یه دختره یه پسره را تو خیابون می بینه خیلی ازش خوشش میاد خلاصه هر کاری می کنه دل پسره را به دست بیاره پسره اعتنایی نمیکنه ، چون فکر می کنه همه دختر ها مثل هم هستند ازاین داستان ها شنیده بود که همه دخترها بی وفا هستند..... خلاصه میگذره ســــه، چـــــهار روز، پسرم دل میده به دختره خلاصه با هم دوست میشن و این دوستی میکشه تا یک سال،... دو سال، سه سال،... چهار... و پنج.... همینطوری با هم بزرگ میشن................................................. خلاصه بعد از این همه سال که با هم دوست بودن پسره به دختره میگه: چقدر دوستم داری دختره {با مکث زیاد} میگه: فکر نکنم اندازه ای داشته باشه میگه: مگه میشه ...... مگه میشه......  عشقت را دوست نداشته باشی! میگه نه ؛ نه اینکه دوستت ندارم انــــــدازه نداره دختره از پسره می پرسه تو چی تو چقدر من رو دوست داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پسره {مکث زیادی میکنه} میگه : خیـــــــــــــــلی دوســــــــــــت دارم، بیشتر از اون چیزی که فکرش را کنی.............................................................................​...................................

روزها میگذره......... شبها میگذره ..........تا اینکه پسره فکری به سرش میزنه؛ میگه میخوام این فکر را عملی کنم          می خواست عشق خودش رو امتحان کنه تا اینکه یه روز میرسه؛ بهش میگه:.......بهش میگه......من یه بیماری دارم که فکر نکنم تا چند روز دیگه دوام بیارم!! ............... راستی اگه مردم چی کار میکنی؟.....دختره {یکم اشک تو چشماش جمع میشه و} میگه این چه حرفی که میزنی! دوست ندارم بشنوم ؛خلاصه حرف را عوض میکنه میگه: تو چی؟ تو که مردی منم میمیرم، فکر میکنی خیلی ساده است تنهایی، بدون تو بودن. پسره میگه: نه،... بگو حالا... دختره میگه: نمیدونم چی کار میکنم! ولی اگه من مردم چی؟ پسره بهش میگه: امتحانش مجانیه اگه تو مردی بهت میگم چی کار میکنم!.... خلاصه اتفاق می افته...... (پسره یه نقشه میکشه  که یه قتل الکی رخ بده) تا اینکه به نظرش میرسه؛ الکی خودش را به کشتن بده تا ببینه اون دختره چیکار میکنه! خلاصه ...تشیع جنازه ای ... (برای پسره میگیرن) اون را دفن میکنن پسره هم یه جا قایم میشه؛ میبینه دختره فقط یه شاخه گل قرمز میاره میندازه و میره. تا اینکه میبینه واقعا اهمیتی بهش نداد و دختره با کسی دیگه رفته خیـــــلی غمگین شده بود، دنیاش خیـــــــلی بــــی رنـــــــگ شده بود. تا اینکه بعد از چند روز دختره تصادف میکنه و میمیره. دختره را دفن میکنن و هیچ کسی هم سر مزارش نیست. پسره با یک شاخه گل یاس سفید یا نه؛  با یه دسته گل یاس سفید، میره سر مزارش بهش میگه میبینی اون لحظه بود، این سوال را کردی از من که اگه بمیری چیکار میکنم این کار را میکنم...... تموم یـاس های سفید را با خــــــــــون خودم قـــــــــــــرمـــــــــــــــــز میکنم....... منم کنارت میمیرم.......crying

ممنــــــون کــه ســـر زدیـــن .... تا موضوع بعد فعلا بای

راستی سپاس بدی بدم نمیادSmileSleepySleepyWink



RE: داستان یک رابطه دختر و پسر ... بخونیدش اخر همه ی عشق ها مرگه - DarkLight - 19-06-2017

وا چرا این پسرا گیرمام نمیاد اخه