کفش های قرمز(داستان یک فداکار) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +--- موضوع: کفش های قرمز(داستان یک فداکار) (/showthread.php?tid=61652) |
کفش های قرمز(داستان یک فداکار) - کاتارا - 29-09-2013 دختر طبق معمول هر روز،جلوی ویترین مغازه کفش فروشی ایستاد و به کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد.بعد به بسته چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد:اگه تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم ها را بفروشی آخر ماه اون کفش هارو برات میخرم. دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خودش گفت:یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست یا پای 100 نفر زخم بشه تا .... وبعد شانه هایش را با لا انداخت و به راه افتاد و گفت : نه خدا نکنه اصلا کفش نمیخوام RE: کفش های قرمز(داستان یک فداکار) - آماتیس - 10-10-2013 قشنگ بود RE: کفش های قرمز(داستان یک فداکار) - hastiiiiii - 10-10-2013 ooookhay RE: کفش های قرمز(داستان یک فداکار) - reza789 - 10-10-2013 ممنون |