خاطرات خنده دار - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +---- انجمن: مطالب طنز و خنده دار (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=76) +---- موضوع: خاطرات خنده دار (/showthread.php?tid=60169) |
خاطرات خنده دار - z.l♥ve - 22-09-2013 یعنی غیر ممکنه تو مدرسه های ایران درس خونده باشی و این جمله رو نشنیده باشی: "ببینید اگه همه تون صفربشید یه دوزاری از حقوق من کم نمیشه، همه تونم بیست بشید یه دوزاری به حقوق من اضافه نمیشه!!" هرکی شنیده بلایکه ... داشتم میرفتم یکی بهم گفت :" خیلی کوچیکتیم" منم گفتم :" باش تا اموراتت بگذره" اصن با یه خشوع خاصی این حرفو زدم..... :| داداش گودزيلام دستشوگذاشته روكمرش ميگه واااااي دلم،واي واي واي دلم،گفتم اونجاكه دستتوگذاشتي دلت نيست كمرته تواصلاميدوني دلت كجاست؟نه گذاشت نه برداشت گفت:دل ميرودزدستم صاحبدلان خدارا/درداكه رازپنهان خواهدشدآشكارا:l من هم سن اين بودم به به كودكانو ميخوندم حس فتح قسطنتنيه(قستنطنيه_قستنتنيه) بهم دس ميداد^_^والا من یه دوست دارم تکه!!پدریکی ازدانش اموزافوت کرده بود خیای ناراحت بودقرارشدیه ختم قران براش بگیریم بعدش این یارو قاب عکس باباش دیتش بوداومدتونمازخونه بعدختم قران دوستم بهم میگه:چی میشه توبمیری منم عکستو بغل بگیرم وگریه کنم!!لامصب خیلی باکلاسه!! من:O-o!! دوستم) خدایا منو بکش راحت کن!! بچه که بودم باچندتاازپسرا رفتیم جایی که ساختمون سازی داشتن بعدعین چی اوفتادیم توی گچا!!حالاشب شده همه دارن دنبالمون میگردن جالب اینجاست که ده دفعه از کنار ما رد شدنو نفهمیدن مااونجاییم!! ولی بعدش چنان کتکی خوردم که نگو!! مامانم ازداداشم پرسیدتوچراتوگچاندیدیش؟داداشم میگه:گفتم 3-4جفت چشم اونجاس نگواینابودن!! من داداشم کارگرا:// مامانم:d چاقو، برو بچه دماغو! حقته حقته غورباقه هم قدته، فردا روز عقدته! قهر قهر قهر تاروز قیامت! دوچرخه، سیبیل بابات می چرخه! آشتی، آشتی آشتی فردا می ریم تو کشتی...! یادش بخیر! چقدررررررررررررر اسکول بودیم! يني عاشق اون پسري شدم كه 10 صبح اومد كتابخونه گرفت خوابيد تا 12 ، بعدش رفت نهار خورد و برگشت و خوابيد تا 3 بعد پاشد رفت ! تو حياط دانشگاه پيش دوستاش چنان قهرمانانه از 5 ساعت زحمتي كه برا علم بشريت تو كتابخونه كشيده بود تعريف ميكرد كه اصلا اشك تو چشام جمع شده بود ... والاه چن روز بود از گودزیلا آتیش در نمی اومد.بعد چن روز اومده میگه برا همتون اسم جدید گذاشتم !!!!میگم چی؟؟؟؟میگه تو خواهر سگی!بابا پدرسگه!مامانمامانم مادر سگه!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟ ینی خخخخخلللللاااااقققققییییتتتتتتت داره ها!!!!! جونم بگه براتون بعد از 3ماه تعطیلی خواسیم برگردیم دانشگاه سرکلاسمون(بچه مثبت و سوسول هم خودتی !!!آره دادا) خلاصه تو اتوبوس بودم و حال دپرس داشتم(چیکار کنم خو دلتنگی هست) گفتیم خیر سرمون آهنگ گوش بدیم حالمون بهتر شه حالا داشته باشین آهنگ ها رو : اگـــه یــــه روز بـــری ســــفــــر.......... یــــاور همیـــشــه مـــومـــن............ . . اصن دیگه خودم رو یادم رفت خواستم از اتوبوس پیاده شم برم دنبال گمشده های اینا بگردم راننده و مسافرا به زور منو نگه داشتن والا با این نون و آهنگ هاشون عاغا این این خواهر گودزیلای ما داشت با ابجیم بزرگم دعوا می کرد یهو ابجیم گف اگه دیگه از این کارای بد کنی به مربی مهدت میگم که از مهد بیرونت کنن این گودزیلای هم بایه حرکت اومد مو های ابجیمو گرفت همچنان داشت میکشید گفت اگه بری به مربیم بگی میام چنان میزنمت که مث سگ عرعر کنی توجه داشته باشین مث سگ عرعر کنی . من))))) مامانم))) ابجیم در حال در اوردن موهاش از چنگال گودزیلا((( گودزیلا دیـروز بـه دوسـتـم بـعـد از چـنـد روز اس دادم بـا ایـن مـضـمـون : سـراغـی از مـا نـگـیـری نـپـرسـی کـه چـه حـالـی ام !!! بـعـد اونـم جـواب داد : رفـتـم شـایـد کـه رفـتـنـم فـکـرتـو کـمـتـر بـکـنـه.نـبـودنـم کنـار تـو حـالـتـو بـهـتـر بـکـنـه هـیـچـی دیـگـه کـامـلا قـانـع شـدم دوســتِ حـاضـر جـوابـه مـن دارم؟؟؟ :| ولـی دمـش گـرم کـلـی خـنـدیـدیـم ¯\_(ツ)_/¯ ديشب مامانم اينا داشتن سم ميريختن واسه سوسك كشي مامانم ميگه عــــــــه اينكه تاريخش گذشته؟؟داداشم ميگه" عـــه پس الان سوسكا مسموم ميشن!! جلوی در یه خونه ای نوشته بود: پارک از ساعت17 الی24 در این مکان = خطر خط خطی حتی شما دوست عزیز شوخی هم داریم نگاه کن گرونی چه فشاری اورده به ملت خخخخخخخخخخخخخخ تف عاقا یه چی تعریف کنم از خنده گریه کنید منو بابام تنها تو خونه نشسته بودیم که یه دفعه یه صدایی از ناحیه پدر خارج شد قااااارررررررتتتتتتتتتتتت ^_^ من:0_O بابا ؟؟؟؟ این چه صدایی بود؟؟؟ بابام:عیبه پسر چرا زود قضاوت میکنی؟؟؟؟این صدای من نبود که؟؟؟؟ من:پس صدای کی بود؟؟؟؟ بابام:صدای اس ام اس بود^_^ من:0_o اهنگ اس ام اس قحطه که اینو گذاشتی؟؟؟؟؟ بابام: آخه هر چی میزاشتم نمیشنیدم از وختی اینو گذاشتم همه میشنون^_^ تازه شانس اوردی زنگ نخورد؟؟؟ من:*_* اگه زنگ میخورد چی میشد مگه؟؟ بابام: هم میشنیدی هم احساسش میکردی؟؟؟؟^_^ عاقا من دیگه کم کم دارم نگران میشم............یعنی چی شده..........عایا سیستم بدنم دچار اختلال شده..........عایا من مریضم....چون امشب یه عروسی مهم دعوتیم و هنوز آثاری از جوش در صورتم دیده نمیشه.........منو این همه خوشبختی محاله........... کلاس دوم ابتدایی بودم یه روز معلممون نیومده بود و مدیر که میخاست کلاس رو تعطیل نکنه اومد سر کلاس و گفت:بچه ها میاین یه بازی کنیم همه گفتن بعععله..یکی از بچه ها گفت اقا اجازه یه کلمه بگیم بعدش هرکی زودتر برعکسشو بگه! خب بازی شروع شد همه یه کلمه گفتن و نوبت به من رسید... من که میخاستم جلو اقای مدیر خودشیرینی کنم با صدای بلند گفتم"مدیییر"و همه به صورت خودجوش و هماهنگ برعکشوباصدای بلند گفتن.... جون تو هنوز گوشم صدای ترمز 18 چرخ میده! اغامن چندشب پیش خواب دیدم بابام بایه خانومی ازدواج کرده وزنشواورده خونه منم هرچه ازدهنم دراومدبه خانومه گفتم فرداش به بابام گفتم بابا من خواب دیدم شما دوباره ازدواج کردین بابام باذوق: قربون دخترم برم توچیکارکردی؟ من باافتخار:هرچی فحش بلدبودم نثارش کردم بابام بافریاد:توغلط کردی دختره ی بیشعورادم بازن باباش اینجوری رفتارمیکنه؟؟؟؟؟؟ الانم سه روزه که باهام قهره !!!ببخشین شمایه پرورشگاه خوب وابرومندسراغ ندارین؟؟؟؟؟ دوستم خورده زمین،ازدستشم داره خون میاد رفتم پیشش بهش میگو واااااااای سارا رنگ خونت چه تیره است عین خونه! هیچی دیگه دوستان به خاطر عقل از دست رفته من به مدت یک دقیقه حیاط مدرسه روگاز گرفتن!!!!!! هیچ لذتی بالاتر از اون نیست که دوستات و آشناهات هر اس ام اسی رو که میخوان واسه بقیه بفرستن یه دور واسه تو بفرستن و تو رو در جریان تمام کارا و زندگی شون قرار بدن البته به اشتباه . اونایی که اسمشون با الف شروع میشه و نفر اول لیست نام های هر گوشی موبایلی هستن می دونن چی میگم ! ! ! من یه خواهر کوچیکتر از خودم دارم که قدش از من بلندتره! این برادرزاده گودزیلامون(6 سالشه و دختره) رفته تو جمع دوستای خانوادیگشون گفته من دوتا عمه دارم...بزرگه(یعنی من) فقط درس میخونه، هیچ جا نمیاد! کوچیکه هم اصن تو خونه کمک مامانش نمیکنه! خلاصه کلی پشت سرمون صفحه گذاشته!! خواهرم بهش میگه: عمه جان اینا رو گفتی که دیگه برا من شوهر پیدا نمیشه!! برگشته میگه: نترس برا تو" دراز" یه شوهر پیدا میشه ولی برای اون" کوتاه"، برا اون کوتاه کسی پیدا نمیشه!! کل خانواده))))))))))) من)))))))))) بعد چن دیقه دوباره من((((((((((( من دیگه حرفی ندارم یه روز نشسته بودم تو اتاقمو داشتم با مخاطب خاصم حرف میزدم یه دفعه این سوسک 7 سالمون(همون گودزیلا)اومد تو اتاق.چندبار بهش گفتم برو بیرون گوش نکرد آخر سرش داد زدم گفتم برو گمشو بیرون دیگه.همچین دستشو زد به کمرش گفت:گم شم؟؟؟من زرنگم همه جارو بلدم گم نمیشم.حالا تکلیف چیه؟؟؟ :| اون لحظه دقیقا قیافم اینجوری بود o_O صدای تق تق دندونای مخاطب خاصم میومد که داشت گوشیشو گاز میزد ماشالا با زبونش 40 نفرو حریفه.من برم انگشت کوچیکه ی پامو بکوبم به کمد الان برمیگردم داداشم چندوقته به مامانم گیر داده تا واسش بریم خاستگاری یه دختره.ولی مامانم یکی دیگه رو واسش نشون کرده بود.سر همین غذیه هم خیلی ناراحت بود.حالا خالم اومده مثلا مامانمو دلداری بده که از ناراحتی دربیاد اومده میگه:خودتو ناراحت نکن.خودش انتخاب کرده دختره رو دوست داره دیگه.دختره بدی ام نیست.ماشالا نویدم(داداشم) بچه که نیست.یه پسر عالق و باغله میفهمه چه تصمیمی بگیره :| ههههههههه.عالق و باغل دیگه؟؟؟؟؟؟ :| دست خالم درد نکنه با این سوتیش به هدفش رسید کلا مامانم داداشمو که هیچ...هرچی غم تو دنیا داشت فراموش کرد عالق و باغل عاقل و بالغ پشه رو هوا :| اقا پارسال رفتم کافی نت تا درمورد چندتا موضوع برام مقاله دربیاره. موضوعها رو تو یه تیکه کاغذ کوچک نوشته بودم وگذاشته بودم توجیب مانتوم بعدکه کاغذ رودادم به پسره یه نگاه معنی داری بهم کرد ویه نگاهی هم به کاغذ وگفت موضوعاتون اینان؟! منم کلمو صدوهشتاددرجه چرخوندمو بایه حالتی گفتم بععععله... گفت یعنی واقعا شما درمورد سیب زمینی ولواشک وبستنی وپفک واینا مقاله میخواین؟؟ نگو لیست خریدمو دادم بهش... اون لحظه شبیه این کارتونکای ژاپنی هست نشون میدن وقتی شرمنده میشن چطوری میشن: دقیقا همونطوری شده بودم...... سلام (بلع..) آقا جاتون سبز تو BRT (مردم بي ار تي اتوبوس بين شهريس) بوديم يهو من حس خنگ بودنم گل كرد گفتم سلامتي آقاي راننده بلند بگو صلوات... آقا از اونجايي كه من از رو قصد گفتمو دوتا دوستامم بودن بلند گفت صلواتتتتتتتتت هه.. همه داشتن نگامون ميكردن فك كردن اونا سوتي دادن بعد دوثانيه گذشت (يعني چند ثانيه) همه شرو كردن كارتاشونو قورت دادن..خخخخخخخخخخ راننده هم كم نياووردو گفت سلامتي اون جوان بلند بگو صلوات ولي هيچ كس هيچي نگفت!! هه نشستیم دور هم بعد بابام پاشد بره سر کار .. چن مین دیگه مامانم میخواس بره بیرون .. موقع رفتن کولرو خاموش کرد . میگم مامان ما(من و اجیم ) اینجا نشتیما .. رفتی کولرو خاموش کردی ؟؟؟!!:-| مامان : اوووو ... مگه برا دو نفر .. ادم کولر روشن میکنه ... یکم طاقتتونو زیاد کنین .. دو روز دیگه اگه تو یه بیابونی ، دشتی گیر افتادین .. طاقت داشته باشین تحمل کنین .. دخترای امروزی چقد راحت طلبن ... والا :- ینی عاشق این توجیه های مامان خانوم شدما ... :-| ینی فقط من و خوهرم تو بیابون گیر میکنیم !!؟؟؟... خودشون گیر نمیکنن !!!!!:-| اغااااا..یه روز مهمون داشتیم اونا ک رفتن ..شروع کردیم ب تمیز کاری..منم داشتم پارچ اب رو میبردم تو اشپزخونه..ک یهووو دم اشپزخونه پارچ از دستم افتاد رو سرامیکااا و شتتتتتللللق..شکست..حالا پام داره خون میادمامانم برگشته جیغ میزنه واااای پارچم.. میگم مامان پام داره خون میاد..میگه برو کنار برو پارچمو زدی شکستی.. اصلا محبت مادر دختری رو داشتید خداوکیلی؟ اغااااا دارم میرم دنبال مامان واقعیم. دوستای ما رو باش: یه روزpesفوتبال بازی می کردیم. من یک صفر از کامپیوتر جلو بودم و داشتم وقتو تلف می کردم همه می گفتند این کارو بکن این کارو نکن... تااین ک یکی از دوستانم گفت توپو پنچر کن.. من))))))؛ دوستم ((((؛ دختر خاله دو ساله و پسر عموی دو سالم رو گذاشتن پیش من خودشون رفتن شهر منم نشستم دارم نگاشون میکنم داشتن بازی میکردن یه دفعه پسره گوزید^___^ با تعجب نگاه هم کردن که ،دی : این چی بود ^_^ یه دفعه دختر خالم براش دست زد هیچی دیگه الان یه ساعته پسر عموم داره میگوزه بعد دختر خالم براش دست میزنه میخندن^___^K : E @@@@@ با مخاطب فوق العاده خاصم داشتیم میرفتیم شهر اون : کامران تو کلاست میخوره با من بیای شهر ؟؟^__^ دی : من : معلوم خانمم , تو سرتو خر گاز زده به این خوشگلی هستی بعد با من میای شهر اون : نه خیرم , من : بله خیرم اون : نه نه نه ,بعد یه آقای چهل پنجاه ساله داشت رد میشد من : آقا ببخشید این دختر خوجگل قشنگ تره یا منه زشتو ؟؟؟^__^ آقاهه: برو بچه سوسول , مگه چی خوردی شنگولی ^__^دی: یه دختر بیست و دو ,سه سال داشت رد میشد , من : خانم بخشید من قشنگ ترم یا عشقم ؟؟؟ دختره : وای ، حالم به هم خورد از جلف بازیات , من @ من : عشقم قبول من قشنگ ترم بیا بریم تا مردم نکشتنمون اون : کامران تو گفتی از من قشنگ تری؟ باهات قهرم من : غلط کردم ,آقا ببخشید اون :نه خیرم قهرم , ولی شاید اگر امشب شام بدی آشتی کنم ^__^ یعنی سیاستش تو حلقم RE: خاطرات خنده دار - MONA-GH - 23-09-2013 يا قمر بنبي هاشم من هشت روز طول ميكشه اينو بخونم RE: خاطرات خنده دار - A باحال - 24-09-2013 من یکیشو خوندم بد نبود.چطوری این همه رو نوشتی RE: خاطرات خنده دار - shaki payne - 05-01-2014 من ک حال نداشتم نخوندم....ولی فک کنم خووووووب بوده.....واقعا فازت از نوشتن اینا چی بوده؟؟؟؟؟؟؟؟من ک هنگیدم...... RE: خاطرات خنده دار - صوصن - 20-03-2014 ما نفهمیدیم دختری یا پسر؟ RE: خاطرات خنده دار - ✘ӍДЯЈДл✘ - 14-04-2014 میسی هااااااااانی RE: خاطرات خنده دار - Park Heun Ae - 30-05-2014 بالاخره تموم شدددددددددددددددد هورااااااااااااااااااااااااا |