انجمن های تخصصی  فلش خور
متن گریه دار - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+--- موضوع: متن گریه دار (/showthread.php?tid=59107)



متن گریه دار - negin2002 - 18-09-2013

متن گریه دار 1صورتش كك و مكی بود و قدش در حدود دو متر . موهای زردی داشت كه همیشه باعث مورد تمسخر قرار گرفتن دیگران می شد .
مادرش برای نگه داری و تامین مخارجش معمولا شب ها را كار می كرد . گاها می شنید كه به او حرامزاده می گفتند ولی او معنی این جمله را نمی دانست . می دانست كه مادرش عطر ندارد ولی همیشه بوی عطر می دهد ! یك بار كه از مادرش پرسیده بود حرامزاده یعنی چی ؟ مادرش گریه كرده بود و او می دانست كه نباید به كسی این جمله را بگوید ، چون مادرها با شنیدن این جمله گریه می كنند و او دوست نداشت كه هیچ مادری گریه كند . او عاشق مادرش بود . مادرش صبح ها برایش نان و كره درست می كرد و شكر رویش می پاچید و او می خورد . او عاشق لقمه هایی بود كه مادر در دهانش می گذاشت . عصر ها مادر برایش كتاب كودكان می خواند و او خود را جای سوپر من و بت من می پنداشت و می دانست كه روزی سوپر من می شود . زمستان رسیده بود . می دانست مادرش شب ها از سرما در بیرون خانه می لرزد . دوست داشت كاری بكند ولی نمی دانست چه كاری . معنی فكر كردن را نمی دانست و گر نه حتما برای مادرش كاری می كرد . یك شب كه مادرش نبود ، پلیس به خانه آنها آمد و او را با خود برد . خارج از شهر ، زیر یك پل ، جسدی بود كه او باید شناسایی می كرد . وقتی ملحفه را از روی جسد كنار زدند ، مادرش را عریان دید كه سیاه شده بود . پلیس از او پرسید كه جنازه را می شناسد و او فقط گفته بود : مادر . كنار جسد چوبی دیده می شد كه مادر را با او زده بودند .
شنید كه پلیس ها می گویند : این هم یك مورد دیگه . احتمالا یارو پول نداشته و درگیر شدند و ... او نمی دانست درگیر یعنی چی .
پلیس او را با ماشین به جایی برد كه همه بچه بودند . دیگر خبری از نان و شكر نبود و او خیلی دوست داشت بداند نوانخانه یعنی چی ؟ چهره عریان مادر همیشه جلوی نظرش بود . دوست داشت لباسی گرم برای مادرش تهیه كند . در زمستان سال بعد ، یك روز كه پرستاری برای سركشی به اتاقش آمده بود او را آویزان از طنابی دید بود كه كیسه هایی را هم در دست داشته بود . پرستارها گفتند : یك خودكشی موفق دیگر !
وقتی او را پایین آوردند و در كیسه هایی كه در دستانش بود باز كردند ، هزاران لباس را دیدند كه او برای مادرش جمع كرده بود و هیچ پرستاری تا به امروز نفهمید كه او خود را كشته بود تا برای مادرش كیسه لباسهای گرم ببرد تا مبادا مادر
عریانش سرما بخورد . او عاقبت توانسته بود كاری برای مادرش بكند متن گریه دار 1
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
متن گریه دار 1


RE: متن گریه دار - negin2000 - 04-04-2014

cryingcryingcryingcryingcryingcrying