![]() |
اخر خنده (بیا2) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +---- انجمن: مطالب طنز و خنده دار (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=76) +---- موضوع: اخر خنده (بیا2) (/showthread.php?tid=54084) |
اخر خنده (بیا2) - sadeq sm - 03-09-2013 بچه بودم بعضی وقتا به عروسکام انقد زُل میزدم تا مچشونو حین تکون خوردن بگیرم ! یه همچیم آدم خجسته و شیرین العقلی بودم من … . . . مثل این شوفر اتوبوسا یه فلاسک چایی گذاشتم پایین میز کامپیوتر همینطور که نگام به مانیتوره خم میشم میارمش بالا … انگار قراره ماشین از جلو بیاد ! . . . یارو تا دیروز توی خونه شون نمیزاشتن چایی بخوره که یه وقت شب سیل نیاد حالا به ما که رسیده میگه : قهوه ، فقط تلخ باشه پیلیززز … . . . آدم باید یک “تو” داشته باشه که هروقت از همه چی خسته و ناامید بود بهش بگه : مهم نیست که قشنگ نیستی ، قشنگ اینه که مهم نیستی بعد اونم قهر کنه پاشه بره پی کارش بابا جمع کنید کاسه کوزتونو اعصاب ندارم ! . . . عشق مثل بستنى سنتیه ، البته فقط چون هوس کردم وگرنه قبلنا شبیه پاستیل بود ! . . . بابام نصفه شب اومده میگه کولر روشن نمیکنیااااا ، بگو خب ! من ![]() خروس :| دودکش ![]() . . . خدا به مرغ بال داد نه برای پرواز که برای کباب ! ![]() . . . از تفریحات هر پدر و مادرى اینه که بگى کجات درد میکنه و اونام واست علتشو تشخیص بدن ! . . . قدیما یه آفتابه های مسی بود پرش که میکردی اینقد سنگین میشد تا میومدی ورش داری دوباره میر.ی.د.ی ! . . . یکی از ترسای توی بچگیم این بود که آشغال که از پنجره ماشین میندازم بیرون نره روی شیشه ی ماشین عقبی جلوی دید راننده را بگیره اونم بخوره به یه ماشین بعد آتیش بگیره و همه بترکن … یه همچین ذهن روان پریشی داشتم من ! . . . مامانم : افطار چی میخوری ؟ من : مدرسان شریف مامانم : چی ؟ من : مدرسان شریف مامانم : کجا ؟ من : مدرسان شریف بعد ۲ساعت میگم افطار چی درس میکنی مامان ؟ مامانم : بیست و نه دوتا شیش … . . . از لقمان پرسیدند: ادب از که آموختی؟! گفت: مدرسان شریف… ![]() . . . آهای اونایی که یکی دوستون داره : به جهنم ! مارو همه دوس دارن ![]() . . . این فیلما که هستن وقتی فرزند خانواده تو اتاقشه مامان باباش میرن در میزنن و تا بچه اجازه نده نمیرن تو اتاقش … اینا واقعین ؟ یا فتوشاپه ؟ یا خطای دید ؟ . . . شماره های توی گوشیم ٩٩٪ بیخودنا ولی حالا کافیه یکیو پاک کنم ، فرداش مرگ و زندگیم دست همون یه نفره ! . . . میخوای به یه نفر لطف کنی ؟ شب که خوابه یه بالشتو بگیر جلو کولر بیار بزار زیر سرش … . . . تا حالا شده نصف شب بری سر یخچال و بدون اینکه چیزی بخوری زل بزنی به یخچال و بگی فقط اومدم خودتو ببینم ؟ . . . من از صمیم قلب معتقدم که اون بیرون ، تو این فضای لایتناهی ، یه جایی ، تو یه کهکشانی ، یه سیاره ای هست که توش نه جنگ هست نه ظلم نه فقر نه جهل نه غم نه آب نه اکسیژن نه موجود زنده … . . . ﻫﻤﻪ ﻣﺎ یک ﺭﻭﺯ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺭﺍﻫﻲ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﻫﻤﺴﺮﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﻔﺖ : “یا ﻣﻦ ﻳﺎ ته دیگ سیب زمینی !!!” ﻭ ﭼﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻱ ﺳﺨﺘﻲ ﺳﺖ ﻟﺤﻈﻪ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮ … . . . به این دو دسته افراد کار نداشته باشین ، طفلیا دست خودشون نیست : یکی اونا که سوالی می پرسن که جوابش رو می دونن و دومی اینا که طبقه اول تا همکف رو با آسانسور میرن ! . . . مثل این شوفر اتوبوسا یه فلاسک چایی گذاشتم پایین میز کامپیوتر همینطور که نگام به مانیتوره خم میشم میارمش بالا … انگار قراره ماشین از جلو بیاد ! . . . ﻛﻼﻍ ﭘﺮ گنجشک ﭘﺮ ﻭﻟﻲ ﺗﻮ ﻧﭙﺮ ؛ ﺑﻲ ﺯﺣﻤﺖ “ﮔﻤﺸﻮ” ﻋﺰﻳﺰﻡ … RE: اخر خنده (بیا2) - *2gether4ever* - 03-09-2013 به بخش مطالب طنز منتقل شد RE: اخر خنده (بیا2) - اسما.دات.سلنا - 03-09-2013 ![]() |