داستان کوتاه(اراده) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +--- موضوع: داستان کوتاه(اراده) (/showthread.php?tid=53174) |
داستان کوتاه(اراده) - کلوپاترا - 01-09-2013 ماه ها از شروع جنگ عظیمی می گذشت و جنگ همچنان ادامه داشت.سربازان هردو طرف خسته شده بودند.فرمانده یکی از طرف ها با طراحی نقشه ای اماده حمله شد.او این نقشه را با دقت ریخته بود و به پیروزی شان اطمینان داشت.تنها مسئله دودلی و خستگی سربازانش بود از این رو به پیش سربازان خود رفت .سکه ای از جیبش بیرون اورد و گفت:سربازان من-من این سکه را می اندازم،اگر شیر آمد یعنی ما پیروز این جنگ هستیم و اگر خط آمد بدانید که ما خواهیم باخت.او سکه را انداخت......شیر آمد فریاد سربازان به هوا بلند شدهوووووورررراااااا.....فردای آن روز سربازان با اراده ی تمام با فکر پیروزی جنگیدند و پیروز شدند...بعد ها یکی از سربازان پیش او آمد و گفت:شما واقعا میخواستید سرنوشت کشورمون رو با یک سکه معلوم کنید؟! فرمانده خندید و گفت:هردو طرف سکه شیر بود!!! |