خنده های کودکانه - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: خنده های کودکانه (/showthread.php?tid=50607) |
خنده های کودکانه - Mïņ̃†êR - 25-08-2013 شمارش دیوانه ای لب چاه نشسته بود و می گفت: هفت هفت هفت... شخصی به او رسید و گفت: برای چه هفت هفت می گویی؟ دیوانه مرد را به چاه انداخت و گفت: هشت هشت هشت...! سهم بیشتر دو نفر با هم شریکی شتری خریدند. دو سومش را یکی داد و یک سومش را دیگری. اتفاقاً سیل آمد و شتر را با بارش برد و اختلاف پیدا شد و پیش حاکم رفتند. حاکم به آن ها گفت: کدامیک سهم بیشتری دارید؟ مرد اول گفت: من. حاکم گفت: چون تو سهم بیشتری داری سهم تو بر شتر سنگینی کرده و شتر را غرق کرده پس باید سهم طرف دیگر را بدهی. سوال نیمه شب اولی: می شود یک سوال از شما بکنم؟ دومی: نه! آخر مرد حسابی ساعت سه نصفه شب هم وقت سوال پرسیدن است!؟ اولی: متشکرم. می خواستم بدانم ساعت چند است. پیانو پزشک: خوب من گچ دستت را باز می کنم تا دیگر ناراحتی نداشته باشی. بیمار: متشکرم دکترجان. حالا می توانم پیانو بزنم؟ پزشک: بله جانم حتماً. بیمار: آخ جون. چون من تا حالا، پیانو زدن بلد نبودم. راه حل اولی: اگر تلویزیون روشن نشد، چی کار کنم؟ دومی: هلش بده، بذار کانال دو! تیراندازی شخصی از تیراندازی پرسید: آقا! شما چکار می کنید که همیشه تیرتان به وسط دایره ی هدف می خورد؟ تیرانداز گفت: این که کاری ندارد، من اول تیر را می اندازم، بعد می روم دور آن یک دایره می کشم! آژانس! گدایی به مرد پولداری رسید و گفت: آقا لطفاً 200 تومان به من بدهید تا با اتوبوس به منزل بروم. پولدار گفت: می بخشید، من فقط 10000 تومانی دارم. گدا گفت: اشکالی ندارد، مجبورم با آژانس بروم! منابع: کتاب قهقهه ممنوع!، کتاب لطیفه های بامزه |